MS-engineer 215 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۱ یارب این اتش که درجان من است سردکن زان سان که کردی بر خلیل 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۱ لبانت به ظرافت شعر شهوانی ترین بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می کند که جاندار غار نشین از آن سود می جوید تا به صورت انسان درآید و گونه هایت با دو شیار مّورب که غرور ترا هدایت می کنند و سرنوشت مرا که شب را تحمل کرده ام بی آن که به انتظار صبح مسلح بوده باشم شعر آیدا در آیینه احمد شاملو پ.ن:کمی منشوری هست این شعرش 3 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۱ من اینجا بس دلم تنگ است و هرسازی که میبینم بد آهنگ است بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی برگشت بگذاریم ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است بیا ای خسته خاطر دوست ای مانند من دلکنده و غمگین من اینجا بس دلم تنگ است من یادم نیست کدوم شعراروتا حالا این جا گفتم اگه تکراریه نمیدونما:icon_pf (34): 3 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۱ تیرگی هست و چراغی مرده می کنم تنها از جاده عبور دور ماندند ز من آدمها سایه ای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غم ها فکر تاریکی و این ویرانی بی خبر آمد تا به دل من قصه ها ساز کند پنهانی نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر سحر نزدیک است 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۱ تو را چه می رسد ای آفتاب پاک اندیش تو را چه وسوسه از عشق باز می دارد ؟ کدام فتنه بی رحم عمیق ذهن تو را تیره می کند از وهم ؟ شب آفتاب ندارد و زندگانی من بی تو چو جاودانه شبی جاودانه تاریک است از حمید جان مصدق 3 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۱ تا رفت مرا از نظر ان چشم جهان بين...كس واقف ما نيست كه از ديده چها رفت 2 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۱ توآگاهی زحال خسته ما زفریاد دل بشکسته ما الهی باز کن بن بست ها را زبند آزاد فرما دست ها را 3 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۱ اگر شراب خوري جرعه اي فشان بر خاك...از ان گناه كه نفعي رسد به غير چه باك 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۱ کافی نبود و نیست هزاران هزار سال تا بازگو کند آن لحظه ی گریخته ی جاودانه را آن لحظه را که تنتگ در آغوشم آمدی آن لحظه را که تنگ در آغوشت آمدم در باغ شهر ما در نور بامداد زمستان شهر ما شهری که زادگاه من و زادگاه توست شهری به روی خاک خاکی که در میان کواکب ستاره ایست نادر نادرپور 2 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۱ تلخیِ این اعتراف چه سوزاننده است که مردی گشن و خشمآگین در پسِ دیوارهای سنگیِ حماسههای پُرطبلاش دردناک و تبآلود از پای درآمده است. ــ مردی که شبهمهشب در سنگهای خاره گُل میتراشید و اکنون پُتکِ گرانش را به سویی افکنده است تا به دستانِ خویش که از عشق و امید و آینده تهیست فرمان دهد: کوتاه کنید این عبث را، که ادامهی آن ملالانگیز است چون بحثی ابلهانه بر سرِ هیچ و پوچ... کوتاه کنید این سرگذشتِ سمج را که در آن، هر شبی در مقایسه چون لجنیست که در مردابی تهنشین شود! 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۱ دال آمد و ما آمدیم دل داده ام بر باد ، بر هر چه باداباد مجنون تر از لیلی ، شیرین تر از فرهاد ای عشق از آتش اصل و نسب داری از تیره ی دودی ، از دودمان باد آب از تو توفان شد ، خاک از تو خاکستر از بوی تو آتش ، در جان باد افتاد مرحوم امین پور 2 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۱ در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند 1 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ دلیلِ دلخوشـــیهایم! چه بُغرنج است دنیایم! چرا باید چنین باشد؟... نمیفهمم سببها را 1 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ از داغ غمت هركه دلش سوختني نيست از شمع رخت محفلش افروختني نيست 4 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ تقصیر ماه نیست اگر مست می شوم من هر روز از حضور تو سر مست می شوم 4 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ مسلمانان مرا وقتی دلی بود که با وی گفتمی گر مشکلی بود 4 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ دلشوره های تردید از راه می رسد هی فکر می کنم نکند خواب دیده ام 4 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست تا کنم جان از سر رغبت فدتی نام دوست واله و شیداست دائم،همچو مرغی در قفس طوطی طبعم ز عشق شکر بادام دوست 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق که نامی خوشتر از اینت ندانم وگر هر لحظه رنگی تازه گیری به غیر از زهر شیرینت نخوانم تو زهری زهر گرم سینهسوزی تو شیرینی که شور هستی از تست فریدون مشیری 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ تو را من چشم در راهم شباهنگام.. گرم یاد آوری یا نه.. من از یادت نمی کاهم 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده