moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ هَی وای من ببخشید.مهمون ناخونده اومد در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف سنگ از پشت نمازم پیداست همه ذرات نمازم متبلور شده است من نمازم را وقتی می خانم كه اذانش را باد، گفته باشد سر گلدستة سرو من نمازم را، پی "تكبیره الاحرام" علف می خوانم پی "قد قامت" موج سهراب عزیز 2 لینک به دیدگاه
not found 16275 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ خواهش!! میخانم جان بی جمال جانان میل جهان ندارد هرکس که این ندارد حقا که آن ندارد دال 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ دیگر اینك ، این زمان كس نپرسد از كسی در كجا غروب در كجا سحرگهان اخوان ثالث نون بفرمیو 2 لینک به دیدگاه
not found 16275 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ نماز صبح برخیزم دو دستم بر دعا باشد عزیزم هرکجا باشد نگهدارش خدا باشد بفرما دال 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ ما دیگه با دال گفتن عادت کردیم در گفتگوی ما فنجان تو كوهستانی ست وقتی كه به واژه های تو نما می بخشد وقتی كه واژه های ما نما می گیرند چشمان تو روح هندسی شان را در كوهستان پنهان می سازند چشمان تو روح هندسی دارند وقتی كه فنجان تو كوهستانی ست و واژه كه از كنار دست چپ تو می افتد می افتد در دهان راست من در گفتگوی ما آن دم كه نگاه صخره در نگاه پر می ماند او ضلع مربع پریدن را می داند بسی زیبا شعر می گه این یدالله رویایی 2 لینک به دیدگاه
not found 16275 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ ماشالا حضور ذهن در دفتر رویا خانوم زرین می خونیم: چه قدر بد شده ام کافی ست خوب حساب کنی مجبور بوده ام به چند نفر سلام بگویم مجبور بوده ام به جای چند کِشیده بگویم سپاسگزارم و چند اشتباه بزرگ و کوچک دیگر ؟ که از نوشتنشان شرم می کنم مانده ام که از محضر دادگاه مربوطه تقاضای تبرئه خواهم کرد یا اشد مجازات ؟ ت لفطا 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ تمام طول خط از نقطه ی كه پر شده است از ابتدا كه تویی تا به انتها كه تویی ضمیر ها بدل اسم اعظم اند همه از او و ما كه منم تا من و شما كه تویی حسین منزوی یا بفرمیو 2 لینک به دیدگاه
not found 16275 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ یاد باد آنکه صبوحی زده در مجلس انس جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود دال 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ دلی به روشنی باغ ارغوان دارم که با طلوع صدا می کند هزاران را و چشم های من آن چشمه های تنهایی ست به دست سوخته نیلوفران رود آرام م.آزاد(مشرف آراد تهرانی) 2 لینک به دیدگاه
not found 16275 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ ما زهر صاحب دلی یک رشته فن آموختیم عشق از لیلی و صبر از کوهکن آموختیم گریه از مرغ سحر خودسوزی از پروانه ها صد سرا ویرانه شد تا ساختن آموختیم 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ می ریخت هنوز سایه های باران یک طره خیس در کنار ابرویش انگار پرانتزی بدون جفت... بازوی مسافر را با پنجه ای از هوا گرفت لبخندزنان به گردش رگبار... فغان از این همه احساس این سپانلو 2 لینک به دیدگاه
not found 16275 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ روزها فکر من اینست و همه شب سخنم که چرا .... غافل از احوال خویشتنم من بیشتر دارم با شعراتون حال میکنم انصافا خوب میگید 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ شعر مال شعراست.خوشحالم لذت می برین. مخمل زلف مرا غم نقره دوزی کرد و باز بازیش با پنجه ی زربخش یاری آرزوست بی قرارم همچو گـُل در گلشن از جور نسیم دست گلچین کو؟ که در بزمم قراری آرزوست سیمیمن بهبهانی 2 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ تو آیا عاشقی کردی بفهمی عشق یعنی چه؟ تو آیا با شقایق بودهای گاهی؟ نشستی پای اشکِ شمعِ گریان تا سحر یک شب؟ 3 لینک به دیدگاه
not found 16275 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ تو آیا عاشقی کردی بفهمی عشق یعنی چه؟تو آیا با شقایق بودهای گاهی؟ نشستی پای اشکِ شمعِ گریان تا سحر یک شب؟ بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره بدنبال تو گشتم 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ من ، با سمند سرکش و جادویی شراب ، تا بی کران عالم پندار رفته ام تا دشت پرستاره ی اندیشه های گرم تا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگی تا کوچه باغ خاطره های گریزپا ، تا شهر یادها ... فریدون مشیری 3 لینک به دیدگاه
not found 16275 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاکشاخه های شسته ، باران خورده ، پاک آسمان آبی و ابر سپید ، برگ های سبز بید ، عطر نرگس ، رقص باد ، نغمه ی شوق پرستوهای شاد ، خلوت گرم کبوترهای مست ... فریدون مشیری تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز:ws3: :smiley-gen165: ز 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ زخم ظریف عقربه در من بود وقتی كه دایره كامل شد معماری بیابان همراه با روایت عقربه تكرار شد من با خیال و عقربه مخلوط بودم و عقربه بر روی یك بیابان بیابان دیگری می ساخت یدالله رویایی 3 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ تو شاهکار خالقی.... تحقیر را باور نکن.... بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش....... زیبا و زشتش پای توست...... تقدیر را باور نکن..... 3 لینک به دیدگاه
not found 16275 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۱ تو از کدامین بهارانی که سرسبز ترین سبزها در حضورت زردند و از کدامین نوری؟ که خورشید سوسوییست از نور وجودت فکر کنم شعرش خراب شد خدا منو ببخشه 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده