رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ما با نقیب قافله می رفتیم

و خون ما كه بوی سرخ حماسه داشت

مار و سراب را

تا انتهای حافظه می برد

در انتهای حافظه لبخند جرعه با ما مبادله ی رؤیا می كرد

در انتهای حافظ لبخند جرعه شط خشك نفهمیدنی می شد

در انتهای حافظه از هیچ كس سؤال نمی كردیم

در انتهای حافظه لبخند می شدیم

 

یدالله رویایی،بسی دلنشین اما تلخ می گه:ws37:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

ما را براه خویش درنگی اگر نبود

یا پیش پای ما سنگی اگر نبود

اکنون گیاه رسته امید می شدیم

کرسی نشین معبد خورشید می شدیم

لعنت بهر درنگ نفرین به هر چه سنگ

  • Like 4
لینک به دیدگاه

كآن چه حالی بود ؟

آنچه می دیدیم و می دیدند

بود خوابی ، یا خیالی بود ؟

خامش ، ای آواز خوان ! خامش

در كدامین پرده می گویی ؟

وز كدامین شور یا بیداد ؟

با كدامین دلنشین گلبانگ ، می خواهی

این شكسته خاطر پژمرده را از غم كنی آزاد ؟

 

اخوان ثالث:ws37:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

تو نبودی

تو مرده بودی

عكاس از همه ی ما بدون تو

عكس یادگاری گرفت

عكس را چاپ كردند

آوردند

در همه ی عكس فقط یك شاخه اطلسی

و دو دست

از جوانی تو

در شهرستان

دیده می شد

ما همه در عكس سیاه بودیمsigh.gif

 

احمدرضا احمدی:ws37:

  • Like 5
لینک به دیدگاه
تب ای تب از چه شعله کشی در من

آتش به خرمنم ز چه اندازی؟

 

یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا

یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

  • Like 4
لینک به دیدگاه
آری به بند بسته بسی هستیم

از دام غم نرسته بسی هستیم

ما نقد عافیت به می ناب داده ایم

خار و خس وجود به سیلاب داده ایم

  • Like 4
لینک به دیدگاه
میان سینه تنگم دلی هست

که از هر گونه شادی بی نصیب است

تا بود اشک روان از آتش غم باک نیت

برق اگر سوزد چمن را جویبار آسوده است

  • Like 3
لینک به دیدگاه
تو که آهسته می خوانی قنوت گریه هایت را

میان ربنای سبز دستانت دعایم کن

 

نه تنها مرکب و کاخ توانگر

میان دیگران ممتاز باید

  • Like 3
لینک به دیدگاه
تو که آهسته می خوانی قنوت گریه هایت را

میان ربنای سبز دستانت دعایم کن

نرگس مست تو مستوری مردم نگزیند

دست گلچین نرسد تا گلی از شاخ تو چیند

جلوه کن جلوه که خورشید به محمل ننشیند

تو بزرگی و در آینه کوچک ننمایی

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...