رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

دست حق از پرده گردید آشکارا *** تا علی دستش برون از آستین شد

تا عجایبها کند ظاهر ز باطن *** در نظر گاهی چنان گاهی چنین شد

  • Like 3
لینک به دیدگاه
ادل کاسا وناولها

که عشق آسان نموداول ولی افتادمشکلها...

چرا نصف شعر رو فاکتور گرفتی

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها,

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

 

ای که از کوچه معشوقه ما میگذری

بر حذر باش که سر میشکند دیوارش

  • Like 4
لینک به دیدگاه

یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست

جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست

 

حالیا خانه برانداز دل و دین من است

تا در آغوش که می‌خسبد و همخانه کیست....

  • Like 1
لینک به دیدگاه
!ala مهمان

آن قصر که جمشید در او جام گرفت

آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت

 

بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر

دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

لینک به دیدگاه

تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر است

طالع مگو که چشمه خورشید خاورست

 

کافر نه ایم و بر سرمان شور عاشقی است

آنرا که شور عشق به سر نیست کافر است

 

بر سردر عمارت مشروطه یادگار

نقش به خون نشسته عدل مظفر است

 

ما آرزوی عشرت فانی نمی کنیم

ما را سریر دولت باقی مسخر است...

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دل اگر توشه و توانی داشت

در ره عقل کاروانی داشت

 

دیده گر دفتر قضا میخواند

ز سیه کاریش امانی داشت

 

رهزن نفس را شناخته بود

گنجهایش نگاهبانی داشت

 

کشت و زرعی به ملک جان میکرد

بی نیاز از جهان، جهانی داشت

 

گوش ما موعظت نیوش نبود

ورنه هر ذره‌ای دهانی داشت..

  • Like 1
لینک به دیدگاه
!ala مهمان

تو کیستی که من اینگونه بی تو بیتابم؟

شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم ؟

 

تو چیستی که من از موج هر تبسم تو

مثال قایق سرگشته روی گردابم!

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...