مشاعره

[lovestory 995]

دلم هوای دلی دارد از دیار شما....

شنیده ام كه غمی نیست..در كنار شما !

[surush 1,359]

اگر روزي دلت لبريز غم بود

گذارت بر مزار كهنه ام بود

بگو اين بي نصيب خفته در خاك

يه روزي عاشق و ديوانه ام بود

[lovestory 995]

دوستان در پرده می گویم سخن

گفته خواهد شد به دستان نیز هم

[RezaMTJAME 9,278]

دردم نهفته به ز طبیبان مدعی

باشد که از خزانه غیبم دوا کنند.

[ALI* 880]

دست هایم را در باغچه می کارم

سبز خواهم شد

می دانم می دانم می دانم...

[pianist 31,129]

من نگويم که مرا از قفس آزاد کنيد

قفسم برده به باغي و دلم شاد کنيد

[ALI* 880]

دفتر مرا

دست درد می زند ورق

شعر تازهء مرا

درد گفته است

درد هم شنفته است

پس در این میانه من

از چه حرف می زنم؟

درد ، حرف نیست

درد ، نام دیگر من است

من چگونه خویش را صدا کنم ؟

[Neutron 60,966]

قبول نیست! هیچ شعری با علامت سوال شروع نمیشه!!!!:w00:

[MH.Sayyadi 14,584]

ما را زمانه رنجکش و تیره روز کرد

خرم کسیکه همچو تواش طالعی نکوست

 

هرگز تو بار زحمت مردم نمیکشی

ما شانه می‌کشیم بهر جا که تار موست...

[RezaMTJAME 9,278]

تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار

که در برابر چشمی و غایب از نظری.

[sara 20 1,717]

یه روزی میاد كه نمی دونیم كی هستیم

یار كی بودیم و عشق كی بودیم و كی هستیم

[RezaMTJAME 9,278]

محنت زده ای که کلبه ای داشت به پشت

در نعمت و ناز دیدمش برمی گشت.

گفتمش که گنج یافتی گفتا نه

بو طالب نعمه دی بر این دشت گذشت.

[*هانی* 825]

تو را من چشم در راهم شباهنگام

که میگیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهس

[Ariyayi-eng 1,648]

يه شب ِ مهتاب ماه

مياد تو خواب

منو مي‌بره

کوچه به کوچه

باغ ِ انگوري

باغ ِ آلوچه

دره به دره

صحرا به صحرا

اون جا که شبا

پشت ِ بيشه‌ها

يه پري مياد

ترسون و لرزون

پاشو مي‌ذاره

تو آب ِچشمه

شونه مي‌کنه

موي ِ پريشون...

[*هانی* 825]

نمی پرسی تو حالی از دل غمگین وبیمارم

ولی من هر کجا باشم خیالت را به سر دارم

[RezaMTJAME 9,278]

معشوق مرا عهد من از یاد برفت

وان عهد و وفا به باد برداد و برفت. :w00:

[taniam 256]

تو مشغولی به حسن خود، چه غم داری ز کار ما؟

 

که هجرانت چه می‌سازد همی با روزگار ما؟

[RezaMTJAME 9,278]

آن بت که به انصاف نکو بود برفت

حورا صفت و فرشته خو بود برفت.

آسایش عمرم همه او داشت ببرد

آرایش جانم همه او بود برفت.

[taniam 256]

تو همچون خرمن حسنی و ما چون خوشه چینانت

 

از آن خرمن چه کم گشتی که پر بودی کنار ما؟

[RezaMTJAME 9,278]

ای دل بخر آن زلف که دستت نگرفت

جز غمزه آن نرگس مستت نگرفت.

می لاف زدی که صبر دستم گیرد

از پای درآمدی و دستت نگرفت.