MH.Sayyadi 14,584 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۸۹ تا ببازار جهان سوداگریم گاه سود و گه زیان میوریم گر نکو بازارگانیم از چه روی هرگز این سود و زیانرا نشمریم جان زبون گشته است و در بند تنیم عقل فرسوده است و در فکر سریم روح را از ناشتائی میکشیم سفرهها از بهر تن میگستریم... 2 نقل قول لینک به دیدگاه
RezaMTJAME 9,278 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۸۹ موری که به چاه شست بازی گذرد بی تو شب من بدان درازی گذرد. 2 نقل قول لینک به دیدگاه
Ariyayi-eng 1,648 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۸۹ در این سکوت دمادم که درد می بارد شب است و حسرت یک حنجره غزلخوانی تو هستی و غزل عاسقانه ی بودن من و ستاره و اشک و شب پریشانی 3 نقل قول لینک به دیدگاه
RezaMTJAME 9,278 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۸۹ یاران موافق همه از دست شدند در پای اجل یکان یکان پست شدند. 3 نقل قول لینک به دیدگاه
sara 20 1,717 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۸۹ در هر قبيله بيش و كم خوب و زشت هست مرغي كلاغ و لاشخور و ديگري هماست 2 نقل قول لینک به دیدگاه
RezaMTJAME 9,278 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۸۹ تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد. گر چشمه زمزمی و گر آب حیات آخر به دل خاک فرو خواهی شد. 2 نقل قول لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14,584 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۸۹ در باغ چو شد باد صبا دایهٔ گل بربست مشاطهوار پیرایهٔ گل از سایه به خورشید اگرت هست امان خورشید رخی طلب کن و سایهٔ گل 3 نقل قول لینک به دیدگاه
RezaMTJAME 9,278 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۸۹ لب موبدان خشک و رخساره تر زبان پر ز گفتار با یکدیگر 2 نقل قول لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14,584 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۸۹ روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد این چه عیب است بدین بیخردی وین چه خطاست... 3 نقل قول لینک به دیدگاه
ALI* 880 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۸۹ تنها می رفتم در بی چراغی شبها دستهایم از یاد مشعل ها تهی شده بود همه ستاره هایم به تاریکی رفته بود مشت من ساقه خشک تپش ها را می فشرد لحظه ام از طنین ریزش پیوندها پر بود تنها می رفتم. میشنوی؟ تنها من از شادابی باغ زمرد کودکی به راه افتاده بودم ایینه ها انتظار تصویرم را می کشیدند درها عبور غمناک مرا می جستند 1 نقل قول لینک به دیدگاه
RezaMTJAME 9,278 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۸۹ درد زده است میوه جان من به کجا؟ درد مرا نشانه کرد درد نشان من کجا. 1 نقل قول لینک به دیدگاه
rize 615 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۸۹ اي گل خوش نسيم من بلبل خويش را مسوز كز سر صدق ميكند شب همه شب دعاي تو 3 نقل قول لینک به دیدگاه
Ariyayi-eng 1,648 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۸۹ وگر رسم فنا خواهی که از عالم بر اندازی بر افشان تا فرو ریزد هزاران جان ز هر مویت 4 نقل قول لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13,988 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۸۹ تا به کی در غم توناله شبگیر کنم صنما با غم دوریت چه تدبیر کنم 3 نقل قول لینک به دیدگاه
ALI* 880 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۸۹ من بری کوچک غمگینی را می شناسم که در اقیانوس مسکن دارد ودلش را در یک نی لبک چوبین می نوازد آرام آرام بری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه می میرد و سحر گاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد 3 نقل قول لینک به دیدگاه
afa 18,504 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۸۹ دانی از زندگی چه می خواهم من تو باشم … تو … پای تا سر تو زندگی گر هزار باره بود بار دیگر تو … بار دیگر تو 3 نقل قول لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14,476 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۸۹ وقت سحر است خیز ای مایه ناز نرمک نرمک باده خور و چنگ نواز کانها که بجایند نپایند بسی و آنها که شدند کس نمیاید باز 4 نقل قول لینک به دیدگاه
ALI* 880 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۸۹ زخم شب می شود کبود در بیابانی که من بود نه پر مرغی هوای صاف را می سود نه صدای پای من هم چون دگر شبها ضربه ای بر ضربه می افزود 4 نقل قول لینک به دیدگاه
afa 18,504 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۸۹ دیو از دل راندن و نقش سلیمانی زدن بر نگین خاتم خود اسم اعظم داشتن کنج درویشی گرفتن بی نیاز از مردمان وان در آن اسباب دولت را فراهم داشتن 3 نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .