رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد

 

وجود نازكت آزرده ي گزند مباد

در خواب بدم مرا خردمندی گفت

 

کاز خواب کسی را گل شادی نشکفت

 

 

کاری چه کنی که با اجل باشد جفت؟

 

می خور که به زیر خاک می‌باید خفت

 

 

:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

تشنگان ار همه دریای محیط آشامند

در دل از آتش سوداش شررها بینند

درد نوشان که همه دردی دردش نوشند

مستی دردی دردش نه ز صهبا بینند

 

در خواب بدم مرا خردمندی گفت

 

کاز خواب کسی را گل شادی نشکفت

 

 

کاری چه کنی که با اجل باشد جفت؟

 

می خور که به زیر خاک می‌باید خفت

 

 

:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
تشنگان ار همه دریای محیط آشامند

در دل از آتش سوداش شررها بینند

درد نوشان که همه دردی دردش نوشند

مستی دردی دردش نه ز صهبا بینند

 

 

 

 

دلا منال ز بيداد و جور يار كه يار

ترا نصيب همين كرد و اين از آن دادنست

  • Like 2
لینک به دیدگاه

نا برده رنچ گنج میسر نمیشود

مزد ان گرفت که جان برادر که کار کرد

دور از شمايل تو چنـــــانم كه روز وشب

خنـــديده اند خلــق به حال خــــراب من

  • Like 1
لینک به دیدگاه

در این درگه َکه گه گه که که وکه که شود نا گه.......................... مشو غره به امروزت که از فردا نه ای آگه

هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم

 

هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

ما بی غمان مست دل از دست داده ایم

هم راز عشق و هم نفس جام باده ایم

بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند

تا کار خود ز ابروی جانان گشاده ایم

هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم

 

هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم

  • Like 1
لینک به دیدگاه

جان جهان دوش کجا بوده ای

بی غلط اندر دل ما بوده ای

 

من ان رندم که گیرم از شهان باج

بپوشم جوش و بر سر نهم تاج

فرو ناید سر مردان به نامرد

اگر دارم کشند مانند حلاج

  • Like 2
لینک به دیدگاه

ای بر در سرایت غوغای عشق بازان

همچون فرار شیرین آشوب کاروان ها

یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا

یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

  • Like 1
لینک به دیدگاه

یک نفس ای پیک سحری بر سر کویش کن گزری

گو که ز هجرش به فغانم به فغانم

نگارینا دل و جانم ته دیری

همه پیدا و پنهانم ته دیری

 

نمیدانم که این درد از که دیرم

همیدانم که درمانم ته دیری

.

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...