رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت

 

فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت:icon_gol:

 

تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری

وفای عهد من از خاطرت بدر نرود:icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دگر ز جان من ای سیمبر چه می خواهی؟

 

ربوده‌ای دل زارم دگر چه می خواهی؟

 

 

مریز دانه که ما خود اسیر دام توایم

 

ز صید طایر بی بال و پر چه می خواهی؟:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود

رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود

یباد آنکه رخت شمع طرب می افروخت

وین دل سوخته پروانه ناپروا بود

یاد باد آنکه چو یاقوت قدح خنده زدی

در میان من و لعل تو حکایتها بود:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

دل زود باورم را به کرشمه‌ای ربودی

 

چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی

 

 

به هم الفتی گرفتیم ولی رمیدی از ما

 

من و دل همان که بودیم و تو آن نه ای که بودی

 

 

من از آن کشم ندامت که تو را نیازمودم

 

تو چرا ز من گریزی که وفایم آزمودی:icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
دل زود باورم را به کرشمه‌ای ربودی

 

چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی

 

 

به هم الفتی گرفتیم ولی رمیدی از ما

 

من و دل همان که بودیم و تو آن نه ای که بودی

 

 

من از آن کشم ندامت که تو را نیازمودم

 

تو چرا ز من گریزی که وفایم آزمودی:icon_gol:

 

کم اوردم:icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

یک نفس با ما نشست خانه بوی گل گرفت

موی خود را شانه کردی شانه بوی گل گرفت

دل زود باورم را به کرشمه‌ای ربودی

 

چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی

 

 

به هم الفتی گرفتیم ولی رمیدی از ما

 

من و دل همان که بودیم و تو آن نه ای که بودی

 

 

من از آن کشم ندامت که تو را نیازمودم

 

تو چرا ز من گریزی که وفایم آزمودی:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

تو عیب ما را کیستی تو مار یا ماهیستی

خود را بگو تو چیستی چیزی بده درویش را

 

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست

 

دل سودازده از غصه دو نیم افتادست:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا

آن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا

 

آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم

 

بی تو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا

آن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا

ای چرخ فلک خرابی از کینه تست

 

بیدادگری شیوه دیرینه تست

 

 

ای خاک اگر سینه تو بشکافند

 

بس گوهر قیمتی که در سینه تست

 

 

:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

تو راست نگر نظر مکن از چپ و راست

گردش اینجا و مرد در دار بقاست

 

ای چرخ فلک خرابی از کینه تست

 

بیدادگری شیوه دیرینه تست

 

 

ای خاک اگر سینه تو بشکافند

 

بس گوهر قیمتی که در سینه تست

 

 

:icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

در گل بمانده پای دل جان می‌دهم چه جای دل

وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما

 

تا زهره و مه در آسمان گشت پدید

 

بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید

 

 

من در عجبم ز میفروشان کایشان

 

به زانکه فروشند چه خواهند خرید

  • Like 3
لینک به دیدگاه

تا کی ز چراغ مسجد و دود کنشت؟

تا کی ز زيان دوزخ و سود بهشت؟

 

رو بر سر لوح بين که استاد قضا

اندر ازل آن چه بودنی است ، نوشت

میخانه اگر صاحب،صاحب نظری داشت

می خواری و مستی ره و رسم دگری داشت...:ws44:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...