Miladt 3681 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۸۹ بهار آمد، نبود اما حیاتی درین ویرانسرای محنتآور بهار آمد، دریغا از نشاطی که شمع افروزد و بگشایدش در! 1 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۸۹ رواق منظر چشم من آشیانه ی توست کرم نما و فرودا که خانه خانه ی توست 1 لینک به دیدگاه
Miladt 3681 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۸۹ ته که ناخواندهای علم سماوات ته که نابردهای ره در خرابات ته که سود و زیان خود ندانی بیاران کی رسی هیهات هیهات 1 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۸۹ تن محنت کشی دیرم خدایا دل حسرت کشی دیرم خدایا زشوق مسکن و داد غریبی به سینه آتشی دیرم خدایا 3 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۸۹ تن محنت کشی دیرم خدایادل حسرت کشی دیرم خدایا زشوق مسکن و داد غریبی به سینه آتشی دیرم خدایا اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد به خاك پاي عزيزت كه عهد نشكستم 2 لینک به دیدگاه
Miladt 3681 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۸۹ من آن مسکین تذروبی پرستم من آن سوزنده شمع بیسرستم نه کار آخرت کردم نه دنیا یکی خشکیده نخل بیبرستم 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۸۹ من آن مسکین تذروبی پرستم من آن سوزنده شمع بیسرستم نه کار آخرت کردم نه دنیا یکی خشکیده نخل بیبرستم محراب ابرويت بنما تا سحرگهي دست دعا برآرم و در گردن آرمت 2 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی 3 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی يا رب سببي ساز كه يارم به سلامت باز آيد و برهاندم از بند ملامت خاك ره آن يار سفر كرده بياريم تا چشم جهان بين كنمش جاي اقامت 3 لینک به دیدگاه
Miladt 3681 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ تو آری روز روشن را شب از پی شده کون و مکان از قدرتت حی حقیقت بشنو از طاهر که گردید بیک کن خلقت هر دو جهان طی 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ تو آری روز روشن را شب از پی شده کون و مکان از قدرتت حی حقیقت بشنو از طاهر که گردید بیک کن خلقت هر دو جهان طی يك جرعه مي ِ كهن ز ملكي نو به وز هرچه نه مي،طريق بيرون شو به در دست به از تخت فريدون صد بار خشت ِ سر خم ز مُلك كيخسرو به 3 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ هنوزم تنهاترینم توی قصه زمونه کاشکی رد پای عشقم روی جاده ها بمونه 3 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود ز خیال من سرگشتههوای دهنت به جفای فلک و غصه ی دوران نرود 1 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ همچو نی می نالم از سودای دل آتشی در سینه دارم جای دل من که با هر داغ پیدا ساختم سوختم از داغ نا پیدای دل... 1 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرودهرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود ز خیال من سرگشتههوای دهنت به جفای فلک و غصه ی دوران نرود دیگران از صدمه اعدا همی نالند و من از جفای دوستان گریم چو ابر بهمنی سست عهد و سرد مهرند این رفیقان همچو گل ضایف آن عمری که با این سست عهدان سر کنی 2 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه ای بترس که شیطانی ات کند 2 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ دوستان را می نپاید الفت و یاری ولی دشمنان را همچنان بر جاست کید و ریمنی کاش بودند به گیتی استوار دیرپای دوستان در دوستی چون دشمنان در دشمنی 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ دوستان را می نپاید الفت و یاری ولیدشمنان را همچنان بر جاست کید و ریمنی کاش بودند به گیتی استوار دیرپای دوستان در دوستی چون دشمنان در دشمنی يا قرض من از خزانه ي غيب رسان يا از كرم خودت مرا ساز غني 1 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ یارم چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد هرکس که بدید چشم او گفت کو محتسبی که مست گیرد 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ یارم چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد هرکس که بدید چشم او گفت کو محتسبی که مست گیرد در نظر بازي ما بي خبران حيرانند من چنينم كه نمودم دگر ايشان دانند عاقلان نقطه پرگار وجودند ولي عشق داند كه در اين دايره سرگردانند 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده