رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ياران ز چه رو رشته الفت بگسستند :icon_gol: عهدي كه روا بود دگر باره نبستند

 

ان مردمكان از سر انديشه نديدند :icon_gol: كين بيخردان حرمت انسان بشكستند

 

مارا دگر از طعنه دشمن گله اي نيست :icon_gol: آن عهد كه بستيم رفيقان بشكستند

  • Like 1
لینک به دیدگاه
ياران ز چه رو رشته الفت بگسستند :icon_gol: عهدي كه روا بود دگر باره نبستند

 

ان مردمكان از سر انديشه نديدند :icon_gol: كين بيخردان حرمت انسان بشكستند

 

مارا دگر از طعنه دشمن گله اي نيست :icon_gol: آن عهد كه بستيم رفيقان بشكستند

 

 

 

دل مي رود ز دستم صاحبدلان خدا را

دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا

  • Like 1
لینک به دیدگاه
دل مي رود ز دستم صاحبدلان خدا را

دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا

 

از دست رفیقان چه بگوییم گله ای نیست

 

گر هم گله ای باشد دگر حوصله ای نیست...

  • Like 1
لینک به دیدگاه

از دست رفیقان چه بگوییم گله ای نیست

 

گر هم گله ای باشد دگر حوصله ای نیست...

 

 

 

تو چون کبوتر به روی بام دلم نشستی

چو قطره‌ای آب به تشنگی لبم نشستی

  • Like 3
لینک به دیدگاه
ای که در کوچه ی معشوقه ی ما میگذری

بر حذر باش که سر میشکند دیوارش

 

 

شاه شوريده سران خوان من بي سامان را

زان كه دركم خُردي از همه عالم پيشم

  • Like 1
لینک به دیدگاه

دوستی با هر که کردم خصم مادر زاد شد

آشیان هر جا گرفتم لانه ی صیاد شد

 

 

دلم تنگ ندانم صبر كردن

ز دل تنگي بُوَم راضي به مردن

ز شرم روي ته مو در حجابم

ندانم عرض حالم وا ته كردن

  • Like 1
لینک به دیدگاه
نابرده رنج گنج میسر نمیشود

مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

 

 

 

 

در كارگه كوزه گري رفتم دوش

ديدم دو هزار كوزه گويا و خموش

ناگاه يكي كوزه برآورد خروش

كو كوزه گر و گوزه خر و كوزه فروش

  • Like 2
لینک به دیدگاه

شمع خاموش شد از تندی باد

اثر از سایه به دیوار نماند

کس نپرسید :کجا رفت؟ که بود؟

که دمی چند در ایجا گذارد!

  • Like 4
لینک به دیدگاه
درویش را نباشد برگ سرای سلطان

ماییم و کهنه دلقی که آتش در آن توان زد

 

 

 

 

در دست به از تخت فريدون صد بار

خشتِ سر خم ز مُلك كيخسرو به

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...