رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

 

 

 

 

آن خال سيه بر آن رخ مطرف زد

ابدال ز بيم چنگ در مصحف زد

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما

چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما

 

ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون

روی سوی خانه خمار دارد پیر ما...

  • Like 3
لینک به دیدگاه

این سوز سینه شمع شبستان نداشته است

وین موج گریه سیل خروشان نداشته است

 

آگه ز روزگار پریشان ما نبود

هر دل که روزگار پریشان نداشته است

 

از نوشخند گرم تو آفاق تازه گشت

صبح بهار این لب خندان نداشته است...

  • Like 2
لینک به دیدگاه

تابد فروغ مهر و مه از قطره های اشک

باران صبحگاه ندارد صفای اشک

 

گوهر به تابناکی و پاکی چو اشک نیست

روشندلی کجاست که داند بهای اشک ؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه
تابد فروغ مهر و مه از قطره های اشک

باران صبحگاه ندارد صفای اشک

 

گوهر به تابناکی و پاکی چو اشک نیست

روشندلی کجاست که داند بهای اشک ؟

 

 

 

كي باشد و كي لباس هستي شده شق

تابان گشته جمال وجه مطلق

دل در سطوات نور او مستهلك

جان در غلبات شوق او مستغرق

  • Like 2
لینک به دیدگاه
بترکی آذر!! پوکیدم!! ق دیگه چیه!

 

قضای آسمانی بود مشتاقی و مهجوری

چه تدبیری توانم با قضای آسمانی کرد...

 

 

 

هههههههههه:ws28::ws28::ws28:آخي محمدحسين

.

.

دست در حلقه آن زلف دو تا نتوان كرد

تكيه بر عهد تو و باد صبا نتوان كرد

آن چه سعي است من اندر طلبت بنمايم

اينقدر هست كه تغيير قضا نتوان كرد:icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

آخ آخ! اینو سیما بینا خونده!! عااالی!! محشرره آوازش!!

 

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند

باده از جام تجلی صفاتم دادند

 

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه براتم دادند....

  • Like 2
لینک به دیدگاه
آخ آخ! اینو سیما بینا خونده!! عااالی!! محشرره آوازش!!

 

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند

باده از جام تجلی صفاتم دادند

 

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه براتم دادند....

 

 

من ميرم بخوابم ديگه:icon_redface:

شبت بخير عزيز:icon_pf (44):

بعله خيلي قشنگه ه ه ه ه ه :icon_pf (34):

......

ديشب به سيل اشك ره خواب ميزدم

نقشي به ياد خط تو بر آب ميزنم

ابروي يار در نظر و خرقه سوخته

جامي به ياد گوشه ي محراب ميزدم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

میروی چون شمع و خلقی از پس و پیشت روان

نی غلط گفتم، نباشد شمع را خود پیش و پس...

 

 

منظورم " دست در حلقه .... " بودا که گفتم اون خوندتش!!

 

شب بخیر!!!:icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
میروی چون شمع و خلقی از پس و پیشت روان

نی غلط گفتم، نباشد شمع را خود پیش و پس...

 

 

منظورم " دست در حلقه .... " بودا که گفتم اون خوندتش!!

 

شب بخیر!!!:icon_gol:

 

 

سخن درست بگويم نمي توانم ديد

كه ميخُرند حريفان و من نظاره كنم

.................

/////بعله ميدونم:w16:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت

از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت

 

جامی و بتی و بربطی بر لب کشت

این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت

  • Like 3
لینک به دیدگاه
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت

از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت

 

جامی و بتی و بربطی بر لب کشت

این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت

گر مي نخوري طعنه مزن مستان را

بنياد مكن تو حيله و دستان را

تو غره بدان مشو كه مَي مي نخوري

صد لقمه خوري كه مَي غلام است آن را

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...