Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ من همان دم كه وضو ساختم از چشمه ي عشق چار تكبير زدم يكسره بر هرچه كه هست 2 لینک به دیدگاه
Mitra 1723 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ تا ابد بوی محبــــت به مشــامش نرسد هر که خاک در میخانه برخساره نرفت ... 1 لینک به دیدگاه
surush 1359 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ تقدير من يک عمر پرسه در خيابان با آدمکهای غليظ و تهنشين، شعر! حالا بيا نزديک، فالت را بگيرم حافظ که نه با خون شاعر بر زمين شعر 2 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد کامم از تلخی غم چون زهر گشت بانگ نوش شادخواران یاد باد گر چه یاران فارغند از یاد من از من ایشان را هزاران یاد باد 2 لینک به دیدگاه
surush 1359 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد کامم از تلخی غم چون زهر گشت بانگ نوش شادخواران یاد باد گر چه یاران فارغند از یاد من از من ایشان را هزاران یاد باد در قمار عشق باختن ، باشد نقش مراد تا کسی را دل نرفت از دست ، صاحبدل نشد 2 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ در قمار عشق باختن ، باشد نقش مراد تا کسی را دل نرفت از دست ، صاحبدل نشد دیر است که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد صد نامه فرستادم و آن شاه سواران پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد 1 لینک به دیدگاه
surush 1359 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ دیر است که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد صد نامه فرستادم و آن شاه سواران پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش وز شما پنهان نشاید کرد سر میفروش 1 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش وز شما پنهان نشاید کرد سر میفروش شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد 1 لینک به دیدگاه
surush 1359 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد دیروز غروب لحظه ی آخر بود در سینه ی من کبوتری پرپر بود در را که زدم غریبه ای آمد آه این کوچه نبود کوچه ی دیگر بود 1 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ دیروز غروب لحظه ی آخر بود در سینه ی من کبوتری پرپر بود در را که زدم غریبه ای آمد آه این کوچه نبود کوچه ی دیگر بود دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد سر ما فرونیاید به کمان ابروی کس که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد 1 لینک به دیدگاه
surush 1359 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد سر ما فرونیاید به کمان ابروی کس که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد درون سینه ام صد آرزو مرد گل صد آرزو نشکفته پژمرد دلم بی روی او دریای دردست همین دریا مرا در خود فرو برد آرام جان دیدی همش شده "د":ws3: 1 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ درون سینه ام صد آرزو مرد گل صد آرزو نشکفته پژمرد دلم بی روی او دریای دردست همین دریا مرا در خود فرو برد آرام جان دیدی همش شده "د":ws3: دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت تدبیر ما به دست شراب دوساله بود آره سروش جان همش د شد:ws2: 1 لینک به دیدگاه
surush 1359 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت تدبیر ما به دست شراب دوساله بود آره سروش جان همش د شد:ws2: دیوانه شدم تا که دو چشمان تو دیدم سرمست شدم از همگان دل ببریدم 1 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ دیوانه شدم تا که دو چشمان تو دیدم سرمست شدم از همگان دل ببریدم ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش از بس که دست میگزم و آه میکشم آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش 2 لینک به دیدگاه
surush 1359 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش از بس که دست میگزم و آه میکشم آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش شد منور از فروغ روی تومهمان خانه ام خانه ام خاموش و مهمان شمع و من پروانه ام 2 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ شد منور از فروغ روی مهمان خانه امخانه ام خاموش و مهمان شمع و من پروانه ام من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور با خاک کوی دوست برابر نمیکنم 2 لینک به دیدگاه
surush 1359 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور با خاک کوی دوست برابر نمیکنم ما در این شهر غریبیم و درین ملک فقیر به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر 2 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ ما در این شهر غریبیم و درین ملک فقیربه کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر روی تو خوش مینماید آینه ما کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا 2 لینک به دیدگاه
surush 1359 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ روی تو خوش مینماید آینه ما کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا آنکه بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم 2 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ یارب به خدایی خدایت وانگه به کمان پادشایت کز عشق به غایتی رسانم کو ماند اگر چه من نمانم ماه رویا روی خوب از من متاب بی خطا کشتن چه میبینی صواب دوش در خوابم در آغوش آمدی وین نپندارم که بینم جز به خواب 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده