marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم هوادارن کویش را چو جان خویشتن دارم 2 لینک به دیدگاه
shanli 294 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ مستم ز می عشق خراب افتاده برخواسته دل از خور و خواب افتاده در دریائی که پا و سر پیدا نیست جان رفته و تن بر سر آب افتاده 2 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ هر كس به طريقي دل ما ميشكند بيگانه جدا دوست جدا ميشكند بيگانه اگر ميشكندحرفي نيست از دوست بپرسيد كه چرا ميشكند؟ 1 لینک به دیدگاه
Mitra 1723 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ دل گفت وصالش به دعا بــــاز توان یافت عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ دل گفت وصالش به دعا بــــاز توان یافتعمریست که عمرم همه در کار دعا رفت تعليم ز اره گير در امر معاش نيمي سوي خود مي كش و نيمي مي پاش 2 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ تعليم ز اره گير در امر معاش نيمي سوي خود مي كش و نيمي مي پاش شراب تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش که تا یکدم بیاسایم زدنیا و شر و شورش 3 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ شراب تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورشکه تا یکدم بیاسایم زدنیا و شر و شورش شاهي طلبي برو گداي همه باش بيگانه ز خويش و آشناي همه باش خواهي كه تو را چو تاج بر سر دارند دست همه گير و خاك پاي همه باش 2 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ شاهي طلبي برو گداي همه باش بيگانه ز خويش و آشناي همه باش خواهي كه تو را چو تاج بر سر دارند دست همه گير و خاك پاي همه باش شکنج زلف پریشان بدست باد مده مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش 2 لینک به دیدگاه
Mitra 1723 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ شب تنهائیــــــــــم در قصد جان بود خیـــالش لطف های بیکران کرد ... 3 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ شب تنهائیــــــــــم در قصد جان بود خیـــالش لطف های بیکران کرد ... در خرقه چو اتش زدی ای عارف سالک جهدی کن و سر حلقه رندان جهان باش 2 لینک به دیدگاه
Mitra 1723 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ شب صحبت غنـــــیمت دان که بعد از روزگار ما بسی گردش کند گردون، بسی لیل و نهار آرد ... 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ شب صحبت غنـــــیمت دان که بعد از روزگار مابسی گردش کند گردون، بسی لیل و نهار آرد ... در نيمشبان خيل ِ خيالِ تو رسيد ورنه جانم خيمه برون مي زد دوش 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ شور عشقی که نهفته است در این ساز غزل عشوه ها می دهد از پرده شهناز به من 1 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ شور عشقی که نهفته است در این ساز غزل عشوه ها می دهد از پرده شهناز به من نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست سلیمان ما چنان حشمت نظرها بود با مورش 2 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ شكايت شب هجران گذاشته به بشكر آنكه بر افكند پرده روز وصال بيا كه پرده ي گلريز هفت خانه چشم كشيده ايم به تحرير كارگاه خيال حافظ شیرازی 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم 3 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ مبر غم به چيزي كه رفتت ز دست مر اين را نگهدار اكنون كه هست 2 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم مرید طاعت بیگانگان مشو حافظ ولی معاشر رندان پارسا می باش 3 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ مرید طاعت بیگانگان مشو حافظولی معاشر رندان پارسا می باش شد دست ز كار و ماند پا از رفتار اين بس كه به سر زديم و آن بس كه به سنگ 3 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۸۹ شد دست ز كار و ماند پا از رفتاراين بس كه به سر زديم و آن بس كه به سنگ گرت هواست که چون جم به سر غیب رسی بیا و همدم جام جهان نما میباش 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده