رفتن به مطلب

وصف حالتان با زبان شعر


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

گاه اشکی بنشیند به نگاهم ز ِ مرور

 

گاه لبخند نشیند به لب از خاطره ها

 

 

دیده ام من به دو چشمان خودم پر پر ِ عشق!!

 

 

سوختن های غریبانه ی بس شب پره ها

 

 

بسته ام چشم که عادت نکنم مثل ِ همه

 

 

به تماشای وقیحانه ی این منظره ها !!!

 

 

هیچ کس هیچ نگوید به طرفداری عشق

 

 

 

گویی از سنگ شده جنس ِ همه ،حنجره ها

 

 

خسته شد ذهن من از ضجّه ی بی حاصل ِ شعر

 

 

می زند باز جوانه به گلویم ...گِرِه ها..

  • Like 8
لینک به دیدگاه

داره بارون میاد کوچه بازم لبریزه احساسه

هنوزم نم نم بارون صدای ما رو میشناسه

 

همین دیروز بود انگار تو با من تو همین کوچه

میگفتی زندگی وقتی تو با من نیستی پوچه

 

آهای بارون پائیزی کی گفته تو غم‌انگیزی

تو داری خاطراتم رو تو ذهن کوچه می‌ریزی

 

 

داره بارون میاد کوچه بازم لبریزه احساسه

هنوزم نم نم بارون صدای ما رو میشناسه

 

توی تقویم ما دو تا بهار از غصه می‌سوزه

واسه ما اول پائیز هنوزم عید نوروزه

 

آهای بارون پائیزی کی گفته تو غم‌انگیزی

تو داری خاطراتم رو تو ذهن کوچه می‌ریزی

  • Like 9
لینک به دیدگاه

بخوان مرا خط به خط

 

معنایم کن واژه به واژه، حرف به حرف

 

تمام بغض هایم، اشک هایم، نگفته های

مرا مرهم باش...

 

که من از برم این قصه ی تنهایی را.

  • Like 9
لینک به دیدگاه

خسته­ام، قطره، قطره بشمارم، باران

دوست دارم که بر این خاک ببارم، باران

 

دوست دارم که دل از شهر و دیارم بکنم

بروم سر به بیابان بگذارم باران

 

سبز نه! زرد نه! آمیزه­ای از سبزم و زرد

بس که درهم شده، پاییز و بهارم، باران!

 

داروک نیست، خدا! قاصدکی بود ای­کاش

کاش می­شد به نگارم بنگارم باران!

  • Like 6
لینک به دیدگاه

من باید فرود آیم

نباید بنشینم

سال هاست ازآن لحظه که پربر اندامم رویید

واز آشیان از بام خانه پرواز کردم

همچنان می پرم . هرگز ننشسته ام

ودیگر سری نیز به سوی زمین و به سواد پلید شهرها

وبامهای کوتاه خانه ها بر نگرداندم

[font=arial, helvetica, sans-serif]چشم به زمین ندوختم[/font]

پروازی رو به آسمان

در راه افلاک

و هر لحظه دورتر و بالاتر ا ز زمین

و هر لحظه نزدیک تر به خدا !

  • Like 5
لینک به دیدگاه

شبی دلم تو را بهانه کرد *

زسوی عشق تو دردم و تازه کرد *

بگفتا آخر کی روز وصال شود *

سکوت کرده چشام شروع به اشک کرد *

بگفتا گر من خطا کردم اشک میریزی *

بگفتم این هجران جانم به سرم کرد *

بگفتا سوختم گر شد تمامش کن *

بگفتم هر چه کرد دل کرد*

آرش

  • Like 5
لینک به دیدگاه

شب را نوشیده ام

و بر این شاخه های شکسته می گریم .

مرا تنها گذار

ای چشم تبدار سرگردان

مرا با رنج بودن تنها گذار .

مگذار خواب وجودم را پرپر کنم

مگذار ازبالش تاریک تنهایی سر بردارم

و به دامن بی تار و پود رویا ها بیاویزم .

  • Like 4
لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
خوبيست

 

ايــن روزهــا...

زل مـی زنـم تــوی چشـــمانم

خـودم را بهــــانـه مـی كنــــم بـرای خــنديـدن

قــدم مـی زنــم پــابه پــای خـــودم

و...

  • Like 3
لینک به دیدگاه

این روزها...

 

 

 

تلخم!

 

 

 

تلخ...

 

 

 

تلخ می نویسم...

 

 

 

تلخ فکر می کنم...

 

 

 

این روزها...

 

 

 

دست برداشته ام از توجه بی وقفه به حضور آدم ها...!

 

 

 

پرهیز می کنم از ثبت وجودهایی که ماندگاری ندارند!

 

 

 

این روزها...

 

 

 

تلخ تر از همیشه...

 

 

 

از همه ی آدم ها بریده ام!

  • Like 6
لینک به دیدگاه

چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی!

چقدر هم تنها

خیال می کنم

دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی

دچار یعنی

عاشق

و فکر کن که چه تنهاست

اگر که ماهی کوچک، دچارآبی دریای بیکران باشد

  • Like 7
لینک به دیدگاه

چه تلخ است که فریادت را بر سر غرور شکسته ات خراب کنی

و جز شکستن دل دردمندت هیچ کلامی را باور نکنی

و دردمندانه بر روی پاهای بی رمق احساس، زندگی را ادامه دهی

و نفرت را با تمام نفرت انکار کنی...

  • Like 7
لینک به دیدگاه

رفتار من عادی است

 

اما نمی دانم چرا این روزها

 

از دوستان و آشنایان

 

هرکس مرا می بیند...

 

از دور می گوید:

 

این روزها انگار حال و هوای دیگری داری!

 

ولی باور کنید

 

من مثل هر روزم

 

با آن نشانی های ساده

 

و با همان امضا، همان نام و با همان رفتار معمولی

 

مثل همیشه ساکت و آرام

 

فقط شاید کمی بیشتر از روزهای قبل مرده باشم !

  • Like 8
لینک به دیدگاه

بگو تا بگویم ، چه اندازه درعمق چشمت؛

نگاه سراسر سقوطم...!

پی سبزی چشم آیینه وارت

چو دردی که قلبی خراشد،

چو داغی که جانی گدازد،

فرو رفته،لغزیده،یا رخنه کرده!!!

  • Like 6
لینک به دیدگاه

پای تمام نیامدن هایت ایستاده ام

بی هیچ شکوه

بی هیچ شکایتی

 

اما ...

طلبکار هزار و یک بوسه از آن همه قرار نیامده ام !!

  • Like 3
لینک به دیدگاه

کنارم هستی

و اما دلــــــم تنگ میشه هـر لحظه

خودت میدونی عادت نیست فقط دوست داشتنه محضه

کنارم هستی و بازم بهونه هامو میگیرم

میگم وای چقدر سرده میام

دستاتو میگیرم

 

یه وقت تنها

نری جایی که از تنهایی میمیرم

از اینجا تا دم درهم بری دلشوره میگیرم

فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودن با هم

محاله پیش من باشی برم سرگرم

کاری شم

 

 

 

میدونم که

یه وقت هایی دلت میگیره از کارم

روزای که حواسم نیست بگم خیلی دوست دارم

تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری

  • Like 2
لینک به دیدگاه

بهترین حرفی که بهم زدی یادته؟

هیچوقت از یادم نمیره

همیشه توی گوشمه

تو مگه قلب منی که صدای نفسهات هر جا هستی با منه

 

 

 

گفتی عشق مثل پروانه است که اگه سفت بگیریش میمیره اگه هم شل بگیری از دستت میپره میره

من ترسیدم که بمیره شل گرفتم

بی تو چه کنم؟؟؟؟؟؟

رفتنت موج غریبی است که دل میشکند

 

 

 

میدونم مغروری

هیچگاه به خودت اجازه فرود نمیدی

پرواز رو دوست داری

دوست نداری دستمو بگیری یادم بدی چطور میشه پرواز کرد؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه

کمی تاریکم

کمی روشن

تنها کافیست

مرا سیاه و سفید ببینی

انوقت میفهمی

روزگارم چگونه میگذرد

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...