- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ وقتی تو نیستی نه هست های ما چنان که بایدند نه بایدها... مثل همیشه اخر حرفم و حرف اخرم را با بغض می خورم عمری است لبخندهای لاغر خود را در دل ذخیره می کنم باشد برای روز مبادا! اما... در صفحه تقویم روزی به نام روز مبادا نیست آن روز هر چه باشد روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا روزی درست مثل همین روزهای ما اما کسی چه می داند؟ شاید امروز نیز روز مبادا باشد! وفتی تو نیستی نه هست های ما چنان که بایدند نه بایدها... هر روز بی تو روز مباداست! قیصر امین پور 7 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ من دیوانه نیستم فقط کمی تنهایم همین...!!! چرا نگاه می کنی ؟؟؟ تنها ندیده ای؟؟ به من نخند.... من هم روزگاری عزیز دل کسی بودم. 3 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ گاهي دلم مي خواهد وحشــيانه غرورت را پاره کنم! قلب ترا در مشتم بگيرم و بفـشارم تا حال مرا لحظه ايي بفهمي...! 4 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ گفت جبران می کنم... گفتم کدام را؟ عمر رفته را؟ روح شکسته را؟ دل مرده اما تپنده را؟!! حالا من هیچ.... جواب این تار موهای سپید را میدهی؟؟ نگاهی ب سرم کرد و گفت وای...خبر نداشتم!! چ پیر شدی.... گفتم جبران می کنی...!! گفت کدام را ؟؟!! 3 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ زندگی لحظه ی مختصریست مثل یک فنجان چای و کنارش عشـــــق است .. مثل یک حبه ی قند .. زندگی را با عشـــــق نوش جان باید کرد .. +خودکــــار توی فنجـــان قاشــــق به روی کاغذ زیبایی ات حواس مرا پرت می کند! 6 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ نشسته ام با سایه ای بی حد و مرز نه او می پرسد از من نه من می خندم به سایه بازی نورش تنها هر دو خیره می شویم به او.... 5 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ شبی دیگر ٔبر اویزم ز تا ق چرخ تابنده خیالی را که چون اختر به اوج اندر گریزان است در این موج زمرد فام بس درّ است غلت نده در این باغی که در بسته است ، بس گلبرگ ریزان است همیدون سایهای خاکستری رنگ و پریشانم بروی شعله میلغزم در این شبهای بارانی هیاهویی که از لبها تراویدست میدانم که جان را آشنایی هاست با اسرار پنهانی توای شاهین نیرومند ٔبر کهسار آبی رنگ خبر داری اگر از آتش خورشید جادوگر مرا هم شهپری فرما شگرف و آسمان آهنگ که تا از چشمه چرخنده گردون ٔبر آرام سر - - - Updated - - - عشق را در چشم تو روزی تلاوت می کنم با همه احساس خود را با تو قسمت می کنم مرز بی پايان مهرت را به من بخشيده ای در جوابت هر چه دارم من فدايت می کنم نور چشمت را چراغ شام تارم کرده ای من وجودم را هميشه فرش راهت می کنم ای تجلی گاه هر چه خوبی و مهر و صفا عاقبت مانند اشعار فريدون ناب نابت می کنم بر خرابات وجودم زندگی بخشيده ای تا نفس دارم هميشه شاد شادت می کنم 4 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۱ این روزها "بی" در دنیا ی من غوغا می کند بی کس، بی مار، بی زار، بی چاره، بی تاب، بی دار، بی یار، بی دل، بی ریخت، بی صدا، بی جان، بی نوا، بی حس، بی عقل، بی خبر، بی نشان، بی بال، بی وفا، بی کلام، بی جواب، بی شمار، بی نفس،بی هوا، بی خود، بی داد، بی روح، بی هدف، بی راه، بی همزبان، بی تو، بی تو، بی تو..... زنده یاد حسین پناهی 5 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۱ این روزها عشقها مکرر به سراغ آدمها می آیند و زودتر می میرند می شود حتی روزی صد بار عاشق شد و هزار بار فارغ ! دیگر چه جای حرفی هست برای صحبت از عشقهای اساطیری ؟ دست بردار از کهنه های دیروزی ! گذشت دوران قصه هایی که مردمانش خوب زندگی می کردند و در پایان ، خوب هم می مردند !.... می بینی ؟ به همین سادگی است شک نکن ! اینجا که نباشم ... حتماً جای دیگری هستم آرام در آغوش دیگری ......... 5 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۱ خدایا میوه ی ممنوعه ی این زمین خاکی روی کدام درخت در انتظار دندان های حریص من است؟ هوس کرده ام از زمین اخراجم کنی! 2 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۱ دوست میدارم که با خویشان خود بیگانه باشم همدم عقلم چرا همصحبت دیوانه باشم دل به هر کس کی سپارم من در دلها مقیم تا نتوانم شمع مجلس شد چرا پروانه باشم آزمودم آشنایان را فغان از آشنایی آرزومندم که با هر آشنا بیگانه باشم مرغ خوشخوانم وگر در حلقه زاغان نشینم کی توانم لحظه ای در نغمه مستانه باشم مردمی گم شد میان آشنایان از تو پرسم با چنین نامردمان بیگانه باشم یا نباشم 4 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۱ من همان شبان عاشقم سینه چاک و ساکت و غریب بی تکلف و رها در خراب دشت های دور در پی تو می دوم ساده و صبور یک سبد ستاره چیده ام برای تو یک سبد ستاره کوزه ای پر آب دسته ای گل از نگاه آفتاب یک عبا برای شانه های مهربان تو در شبان سرد چارقی برای گام های پر توان تو در هجوم درد من همان بلال الکنم در تلفظ تو ناتوان آه از عتاب! 4 لینک به دیدگاه
farhatami 1390 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۱ دلم می خواد مثل غریبه یه گوشه دنجی بشینم ، با خودم تنهای تنهای و بیکس دلم می خواد مثل پرستو کوچه های غم و ببینم ، که دیگه می خوام کوچ کنم ، میخوام بمیرم دل تنها و غمینم به هوای دل دیگه پر نگیره تک و تنها سبک بال دیگه هرگز به هوایی پر نگیره دلم می خواد مثل غریبه یه گوشه دنجی بشینم با خودم تنهای تنهای و بیکس دلم می خواد مثل پرستو کوچه های غم و ببینم ، که دیگه می خوام کوچ کنم ، میخوام بمیرم سياوش قميشي 3 لینک به دیدگاه
farhatami 1390 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۱ پاييزه چشم تو وقتي بباره وقتي كه ببينم اين بارونه بارونه چشم تو وقتي بباره وقتي كه ببينم اين پاييزه اين بارونه اين پاييزه كه ميباره كه مثل اشك چشات فايده نداره آسموني تو ميدوني اين بارونه يا پاييزه اما نه بارونه نه پاييزه.. 3 لینک به دیدگاه
farhatami 1390 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۱ گر حال تو هم چون منه آشفته خراب است گر خواهش دلهاي منو تو بي حساب است اي واي به حال هر دوي ما اي واي به حال هر دوي ما سياوش قميشي 3 لینک به دیدگاه
farhatami 1390 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۱ رفتيُ خاطره های تو نشسته تو خيالم! بی تو من اسير دست آرزوهای محالم! ياد من نبودی اما، من به ياد تو شكستم! غير تو که دوری از من ، دل به هيچ کسی نبستم! هم ترانه! ياد من باش! بی بهانه ياد من باش وقت بيداريِ مهتاب، عاشقانه ياد من باش! اگه باشی با نگاهت، ميشه از حادثه رد شد! ميشه تو آتيش عشقت، گُر گرفتنُ بلد شد! اگه دوری، اگه نيستی، نفس فرياد من باش! تا ابد، تا تهِ دنيا، تا هميشه ياد من باش! هم ترانه! ياد من باش! بی بهانه ياد من باش! وقت بيداريِ مهتاب، عاشقانه ياد من باش! 3 لینک به دیدگاه
farhatami 1390 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۱ شکایت سکوتم از رضایت نیست دلم اهل شکایت نیست هزار شاکی، خودش داره خودش گیره، گرفتاره همون بهتر که، ساکت باشه این دل جدا از این، ضوابط باشه این دل از این بدتر نشه، رسوایی ما که تنهاتر نشه، تنهایی ما کسی جرمی نکرده، گر به ما این روزها، عشقی نمی ورزه بهایی داشت این دل پیشترها، که در این روزا، نمی ارزه که کار ما، گذشته از شکایت هنوزم پایبندیم، در رفاقت می ریزه تو خودش دل غصه هاشو آخه هیچکس نمیخواد قصه هاشو 3 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ شب ها خوابم نمی برد… از درد ضربات شلاق خاطراتت روی قلبـــــم بی انصاف… محکم زدی ، جایش مانده است… 3 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ خیلی وقته دلم تنگ شده واسه کسی که بهش بگم : 7 صبح اگه بیدار بودی بیدارم کن ! اگه رفتم پشت خطش قطع کنه و بگه : جونم .... اگه باهاش قرار گذاشتم زودتر از من بیاد ، یواشکی از تلفن خونه بزنگه بهم ! دوستاشو بپیچونه بخاطر من .... منو با تنهاییام ؛ تنها نذاره ! خیلی وقته دلم تنگ شده ... !!! اون عشق فکر نکنم پیدا شه 3 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ولی با خفت و خواری پی شبنم نمیگردم 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده