S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۹۲ هيچ انتظاري از كسي ندارم... و اين نشان دهنده ي قدرت من نيست ... مسئله ... خستگي از اعتماد است ... 7 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۹۲ مینویسم برای اینکه خودم را گم کُنم. یعنی دیگرانی هم که گُم میشوند مینویسند؟ دوروبرم را که نگاه میکنم میبینم چیزی نمانده تا گُمشدن. شاد نیستم. غمگینم. گُم میکنم خودم را. کسی که خودش را گُم میکند باید رودخانهای باشد که میرسد به دریا؛ نه اینکه با بادی از دریا ریخته باشد روی ماسهها و آفتاب روی ماسهها تابیده باشد و بخار کرده باشدش. من روی ماسههایم. آفتاب روی ماسهها میتابد. من بخار شدهام. "فرناندو پسوا " 7 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۹۲ در ساحلِ آرامش....بر بَلَمِ نگاه تو سوارم... لرزشِ نگاهت از غم نیست... از تلو تلو خوردن من هست در بَلَم... لرزانم در آرامش تو... 5 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 خرداد، ۱۳۹۲ تنهایی ام را کسی شریک نیست مطمـئن باش دستِ احتــیاج به سمت ِتـو که هیـــچ به سمت ِ خودم هم دراز نخواهم کرد... شایــد که تنهایی هایم از تنهایی دق کند..! 4 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 خرداد، ۱۳۹۲ آسمان ها دلگیرند وقتی زیر همین آسمانی و من حتی سایه ات را حس نمی کنم شاید خورشید من دیگر نمی تابد 6 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 خرداد، ۱۳۹۲ خرابم … خراب … به اندازه همان قاضی که متهم اعدامی اش رفیقش بود. 5 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد، ۱۳۹۲ دﻟـــــﻢ ﮔﺮﻓﺘـــــــــــــــﻪ ﻣﺜـﻞ ﻫـــﻮای ِ اﺑــﺮی ِ ﺷﻬــﺮی ﺧﺎﻣـــﻮش دﻟــــﻢ ﺗﻨـﮓ اﺳـﺖ ﻣﺜـﻞ آﺳﻤـــــــــــــﺎن ِ ﺑــــــﯽ ﺳﺘــﺎره ی ِ ﺷـبی زﻣﺴﺘــــــﺎﻧـﯽ…. ﺣــﺎل ِ دﻟـــــــــــﻢ ﺧـــﻮب ﻧﯿﺴــﺖ ای آرام ﺟــﺎن ِ ﻟﺤﻈـﻪ ﻟﺤﻈــﻪ ﻫﺎی ِ ﺗﻨﻬــــﺎﯾﯽ ﺑﯿـﺎ ﺗﺎ ﮐﻤـﯽ ﺑـﺎ ﺗـــﻮ ﺻﺤﺒـﺖ ﮐﻨـﻢ اﯾـﻦ روزﻫـــﺎ…. ﺧﺴﺘـــﻪ و ﺑـﯽ ﺣﻮﺻﻠــــــــﻪ ام دﺳﺘـــﻢ دل ﺑﻪ دل ِ ﻧﻮﺷﺘـــﻦ ﻧﻤﯽ دﻫــــــــــــﺪ 4 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد، ۱۳۹۲ کاش فقط بودی! وقتی بغض میکردم... بغلم میکردی... و می گفتی... ببینم چشماتو... منو نگاه کن... اگه گریه کنی قهر میکنم... میرما.... 3 لینک به دیدگاه
maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد، ۱۳۹۲ زندگی زیباست ... و هر روزش آغازی دوباره برای استفاده از فرصت ها و جبران گذشته.. زندگی زیباست ... به سادگی و لطافت شبنمی نشسته بر برگی سبز ... و با اندکی زبری به زبری حاشیه های برگ رُز .... 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد، ۱۳۹۲ حجمِ چشمانم پُر از اشک است... تلنگری می خواهد تا سرازیر شود.... بی زحمت مرا نیشگون بگیر غریبه! 9 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۹۲ " تـــو " دو حرفـــــــــ ــــــ ــــ بیشتر نیســـت ، کلمه ی کـــوتاهی کـــــ ـــ ـه برای گفتنش .. جانم به لبــــــ ـــ ـ رسید و ناتمـــــ ــــ ــام ماند ..* 9 لینک به دیدگاه
دل مانده 7714 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۹۲ دریا چه دل پاک و نجیبی دارد چندیست که حالات عجیبی دارد این موج که سر به صخره ها می کوبد با من چه شباهت عجیبی دارد!... 6 لینک به دیدگاه
maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۹۲ همیشه در سختی ها به خودم میگفتم این نیز بگذرد هنوز هم میگویم اما حال میدانم آنچه میگذرد عمر من است نه سختی ها !!! 6 لینک به دیدگاه
lie 2101 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۹۲ حال و روزم مث سگ هاره که فقط پارس هاشو میشماره زخم دستاشو گاز میگیره جیغ ترمز رو آرزو داره شکل پرسه رو فرشی از پوکه توی یه سرزمین متروکه مشت میشم روی کلاویه ی این پیانو که دیگه ناکوکه گریه تو وزن مفتعل فعلا واژه با طعم شاش توی دهن فکر تو چارچوب چک خوردن شعر تو وزن مطلقا قلقا غدقن مثل شک تو سوریه مث یه تانگو توی قونیه خشک میشم ولی نمیمیرم مثل دریاچه ی ارومیه مثل حرفی که صد دفعه خط خورد مثل برگی که سبز موند و مرد دل خنک میکنم تو میدون با فحش دادن به عکس رو بیلبورد غرق میشم تو برکه ی الکل توی میکس سن ایچ با اتانول روی فرش سرنگ میرقصم با جووونای مرده زیر پل... 6 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۹۲ حالا که خواب رفته دلم حالا که خواب رفته دلم بی صدا برو آرام رد شو از من و بی اعتنا برو اینبار حرفهای دل من نگفتنی ست اینبار را نپرس چرا و کجا ؟ برو از نو تمام خاطره ها را مرور کن اصلا نیا به قلب من از ابتدا ، برو اصلا خیال کن که دلت جای دیگریست اصلا خیال کن که ندیدی مرا برو بعد از تو هیچ کس به دلم سر نمی زند در را ببند پشت سرت ، بی صدا برو 5 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۹۲ گاهی فقط دلت می خواهد زانوهایت را تنگ در آغوش بگیری!!! گوشه ترین گوشه ی دنیا بنشینی و فقط نگاه کنی!!! چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود..... 6 لینک به دیدگاه
maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۲ خداوندا... خداوندا قرارم باش و یارم باش جهان تاریکی محض است میترسم کنارم باش... 4 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۲ نفس هایم بوی دود میدهند نه اینکه اهل دود باشم نه! سینه ام میسوزد بی گمان کسی دلم را آتش زده است...! 5 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 خرداد، ۱۳۹۲ تو رفته ای و من افتاده ام تو از دست من از پا سارا شاهدی 4 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 تیر، ۱۳۹۲ دریا دلش که بگیرد سر می گذارد بر سینه ی ساحل ابر سر می گذارد بر شانه ی کوه چشمه سر می گذارد بر دامن دشت اما من وقتی تو نیستی سر می گذارم در دست های شعر و دلتنگی هایم را قطره قطره کلمه می شوم. 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده