رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

عاشق تر از این بودم اگر وقت عبورم

آنسوی سکوت پنجره خواب نبودی

عاشق تر از این بودی اگر ثانیه ها را

اندوه فراموشی من تار نمی کرد

عاشق تر از این بودی اگر این دل ساده

اسرار مرا پیش تو اقرار نمی کرد

با تو بهترین بودم ‚

همسایه ی خورشیدی

تو نقش تبسم را ‚ از آینه دزدیدی

یعما گلرویی

:ws37:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 1.4k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

باز پاییز آمده

باز

باز من تنهایم

باز

باز دریا صاف نیست

باز

باز آسمون ابریست

باز

.

.

.

ع.د

تقدیم به سیاه سپید خاکستری!

  • Like 7
لینک به دیدگاه

از زیر سنگ هم که شده پیدایم کن!

دارم کم کم این فیلم را باور میکنم

واین سیاهی لشگر عظیمعجیب خوب بازی می کند

در خیابان هاکافه هاکوچه ها

هی جا عوض می کنند

وهمین که سر بر می گردانمصحنه ی بعدی را آماده کرده اند

از لابلای فصل های نمایشبیرونم بکش !

(گروس عبدالملکیان)

  • Like 5
لینک به دیدگاه

دوستی با بعضی آدم‌ها مثل نوشیدن چای سر گل لاهیجان است.

باید نرم دم بکشد.

باید انتظارش را بکشی.

باید برای عطر و رنگش منتظربمانی باید صبر کنی.

آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی.

باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک.

خوب نگاهش کنی. عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته جرعه ـ جرعه بنوشی‌اش و زندگی کنی

  • Like 6
لینک به دیدگاه

زخم های کهنه

خیلی وقت است که خوب شده اند ...

ولی ...

" خوب " با " مثل روز اول "

فرق دارد ...

 

امیراسماعیل زاده

  • Like 6
لینک به دیدگاه

اگر ماه عاشق می شد و

خواب از چشم هایش رخت می بست

و خورشید

بی خبر از بیخوابی ماه

خواب می افتاد

همیشه شب بود و

بی تابی و

یک دنیا آرزوی به ثمر ننشسته

  • Like 6
لینک به دیدگاه

مداد به دست میگیرم ...

 

صفحه ی سفید كاغذ ..

 

می خواهم از تو نقشی بكشم !...

 

چشم چشم دو ابرو ...

 

تا همین جا كافی ست !...

 

می نشینم سیر..

 

نگاهـت میكنم !..

  • Like 6
لینک به دیدگاه

حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات

باشد، قبول...لااقل این نکته را بدان:

آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم

در سینه می تپید،

دلم بود...

نا مهربان...

  • Like 5
لینک به دیدگاه

وقتــی

بــا میــوه رسیــده لــب‌هــایــت،

پــرهیــزم را بــه وســوســه مــی‌گیــری،

مــن فکــر مــی‌کنــم پــدرم حــق داشــت

کــه میــوه حــرام،

همیــشه

شیــریــن‌تــر اســت !

 

 

شاعر: حسین منزوی

  • Like 5
لینک به دیدگاه

دلم را که مرور می‌کنم، تمام آن از آن توست...

فقط نقطه‌ای از آن خودم است..

روی آن نقطه هم ..

میخی‌ می‌‌کوبم و قاب عکس تو را آویزان می‌کنم

  • Like 4
لینک به دیدگاه

بخز در لاکت ای حیوان ! که سرما

نهانی دستش اندر دست مرگ است

مبادا پوزه ات بیرون بماند

که بیرون برف و باران و تگرگ است

نه قزاقی ، نه بابونه ، نه

پونه

چه خالی مانده سفره ی جو کناران

هنوز ای دوست ، صد فرسنگ باقی ست

ازین بیراهه تا شهر بهاران

مبادا چشم خود برهم گذاری

نه چشم اختر است این ، چشم گرگ است

همه گرگند و بیمار و گرسنه

بزرگ است این غم ، ای کودک ! بزرگ است

ازین سقف سیه دانی چه بارد ؟

خدنگ ظالم

سیراب از زهر

بیا تا زیر سقف می گریزیم

چه در جنگل ، چه در صحرا ، چه در شهر

ز بس باران و برف و باد و کولاک

زمان را با زمین گویی نبرد است

مبادا پوزه ات بیرون بماند

بخز در لاکت ای حیوان ! که سرد است

 

اخوان ثالث

 

:ws37:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

من برای خودم مینویسم، تو برای خودت بخوان. من حرف دلم را مینویسم، تو حرف دلت را بخوان. من برای عشق مینویسم، تو برای معشوقه هات بخوان حساب..بی حساب

  • Like 3
لینک به دیدگاه

تو نیستی و من

این دنیا را دوست دارم عمیقا

و خواهم داشت !

تا وقتی که ...

تو هنوز هم که هنوز است

در یکی از شهرهایش

دور یا نزدیک

زندگی می کنی ...

 

  • Like 8
لینک به دیدگاه

چه می شد که دست من و تو

پل محکم عشق می شد برای تمامی دنیا

و دنیا پر از شوق پروانه ها بود

و جنگل رهاورد گل دانه ها بود

چرا نه چرا نه

 

چه می شد که اندوه ما را

شبی باد همراه می برد

و فردا هوایی دگر داشت

گل مهربانی به بر داشت.

  • Like 7
لینک به دیدگاه

میدانی؟ بعضی ها را هــــــــر چقدر بخوانی.....

خسته نمی شوی!

بعضی ها را هر چقدر گوش دهی...

عادت نمی شوند،

بعضی ها هر چقدر تکرار شوند...

باز بکرند و دست نخورده!

دیده ای؟!

شنیده ای؟!...

بعضی ها

بــــــی نهایتند

امــــــــــــــا

فقط بعـــضــی ها!....

  • Like 6
لینک به دیدگاه
  • 4 هفته بعد...
  • 2 هفته بعد...

ايـن بـار تو ب‍ـ‍ـِگو " دوسـتَت دارم"

 

نــَترس ...

 

مــــــــَن آسمان را گِرفته ام كه به زميـن نيايـد

  • Like 5
لینک به دیدگاه

بگذار

توی همین یک شعر

دوباره

عاشق هم باشیم ...

من نامت را صدا می کنم

تو بگو "جانم" !

.

.

.

دنیا ناامن تر از آنست که فکر می کنی ...

 

مژگان عباسلو

  • Like 5
لینک به دیدگاه

زمستان با تو قشنگ تر بود ،

خواستم بدانی ،

امروز که نیستی دستانم را در جیبم می گذارم تا گرم شود....

  • Like 4
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...