رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

امروز امتحان غافلگيرانه داشتيم منم هيچي نخونده بودم همين طوري نشستم:hanghead:

 

يه دفعه استاد گفت خانم شما چرا نشستي منو نگاه ميكني؟:banel_smiley_4:

گفتم من استاد؟

گفت اره پس با كي ام؟ دارم تو رو نگاه ميكنم.. لابد من چشام چپه؟:banel_smiley_4:

منم گفتم نميدونم استاد چشاتون چپه يا نه:icon_pf (34):

  • Like 32
لینک به دیدگاه

همکرم باطری دوربین رو در آورده می گه...ای بابا به مموری ریدر نمی خوره...:4564:چفدر مموری دوربین رئیس بزرگه :w589:

میگم اون چیه دستت؟ :w58:می گه مموری...می گم این که باطریه... بیا مموریو بهت نشون بدم :shame:

  • Like 24
لینک به دیدگاه

دیروز داشتیم کار می کردیم...رئیسمون اومد یه تغییر اساسی تو طرح داد که من و همکارم داشتیم موهای خودمون رو می کندیم....:4564:

بعد رفت رئیسمون...مام پشتمون به شرکت بود....همکارم گفت: اینم دیوونست ها...منم کفتم 99%...:w000:

دیدیم از پشت سرمون رد شد همون لحظه :mpr:

  • Like 30
لینک به دیدگاه

امروز داشتیم با دوستم مجله های معماری رو نگاه میکردیم.....یه خونه های باحالی تووش بود که کف کردیم..بیشتر تعجب از این بود که توو تهران اجرا شده بودن!!!

پایین یکی از پروژه ها نوشته بود مهندس اجرا فلانی...مهندس مشاور مادر: شرکت فلان

این دوست من فقط خوند مهندس مشاور مادر...بقیشو نخوند...

منم با یه اعتماد به نفس کااااااااااااامل گفتم "اای ول....این شرکته..مهندس مشاور مادر...خیلی معروفن!!!!

دوستم اول اینجوری شد:w58:

بعد اینجوری:ws28:

گفتم کووفت چته؟!..

گفت مهندسیم مشاور مادر:شرکت...

من----->:w58:

بعدش---->:w000:.....خوب واقعا یه همچین شرکتی هست خودم اسمشو شنیدم

دوست من همچنان:ws28:

من------->:whistle:

  • Like 38
لینک به دیدگاه

بابابزرگم فشارخون داره همش بابا و عمه بهش می گن مواظب باش .همش جلو ما میگه هیچی نمی خورم همش نون و ماست می خورم.

حالا ما خودمون می دونیم هرموقع حالش بد میشه معلومه یواشکی یه چیزی خورده. تازگی ها هم از پیک خوشش اومده به سوپر و اینا میگه براش وسایلی که می خواد بیارن دم خونه.اون روز اشتباهی تل عمه رو گرفته گفته قصابی بازار ؟:w58: فرصت هم نداده عمه حرف بزنه گفته کله پاچه دارین ؟:ws3: عمه گفته اشتباه گرفتی بابا.بعدش گفته ای وای برای خودم کله پاچه نمی خواستم. :icon_pf (34):

حالا ما نمی دونیم این چه قصابی بوده که پیک داشته :w58: امروز حالش بد شده کشف کردیم بله کله پاچه خورده بوده :banel_smiley_4:

  • Like 35
لینک به دیدگاه

یه حدود دو سال پیش بود ! رفتم داروخونه شامپو بگیرم گفت قیمتش دو و نیمه ، منم سه تومن دادم گفتم بقیشم از اون آدامسا بدین !:icon_pf (34):

و اشاره کردم به اون جعبه ها که رو میز بودن ! آخه زیرشون نوشته بود طعم انار و ... دیگه بقیشو نخوندم !:icon_pf (34):

دختره چشاش 4 تا شد !:w58: گفت کودوم آدامسا ! ؟

منم با پررو گری تمام گفتم اوناها دیگه !:w02: یه لحظه نگاه کردم دیدم نوشته تاخیری و ...:icon_pf (34):

همون موقع سریع اومدم بیرون فرار کردم !:4564:

  • Like 28
لینک به دیدگاه

قبل اینکه بیام انجمن زنگ زدم خونه با بابام حرفیدم بش گفتم فرش گرفتی گفت چی گفتم فرش بازم نفهمید چی میگم انقد گفتم تا فهمید چی میگم بعد که قطع کردم اومدم نام کاربریمو بنویسم بجا تینا نوشتم فرش :w58:یدفه دیدم نوشتم فرش از خنده پوکیدم:ws28:

  • Like 23
لینک به دیدگاه

تابستون رفته بودیم مسافرت!!!

با کلی شوق و ذوق دوربینمو بردم که عکس بگیرم:gnugghender:

رسیدم به سوژه اول عکاسی!!!

دوربین رو در آوردم!!!

روشنش کردم دیدم روشن نمیشهicon_pf%20(34).gif

بعد که نگاه کردم دیدم باتریشو جا گذاشتم...

  • Like 16
لینک به دیدگاه

بابام زنگ میزنه دوستش حالو احوال میکنه دوستش مریض بوده بابام بش اشتباهی میگه خدا به حق امام حسین همه مریضا رو شفا بده تو رو شفا نده:ws28:

  • Like 27
لینک به دیدگاه

سلام سلام

این سوتی داغه داغه برایه ساعت پیشه....:icon_pf (34):

 

داشتیم بسکتبال بازی میکردیم استادمونم نگاه میکرد که ایرادامونو بگیره برا جلسه بعد که امتحان داریم:shame:

در هیاهوی بازی ،به من پاس دادن ،منم جوگیر شدم :2rqfst4:بدونه اینکه دریبل بزنم برسم به حلقه ... توپو بغل کردم تا دم حلقه دویدم :th_running1:توپو انداختم شانسمم توپ افتاد تو حلقه

 

برگشتم دیدم :

 

من::TAEL_SmileyCente:

کله کلاس::w58::ws47:

استاد::w58::banel_smiley_4:

  • Like 41
لینک به دیدگاه

امروز رفته بودم بیرون بعد داشتم باسرعت نور راه میرفتم:th_running1:کف کفشمم لیز بود اومدم داشتم از کنار پاساژرد میشدم یدفه مغازه ته پاساژدیدم پالتو جدید اورده یدفه اومدم وایسم نه کف کفشم لیز بود مثل ماشینی که داره با سرعت میره یدفه پا رو ترمز میذاره شدم خودم خندم گرفته بود ولی چون دوتا پسردر پاساژواستاده بودم بزور جلو خندمو گرفتمو پریدم تو پاساژ

  • Like 27
لینک به دیدگاه

mp3 player تو گوشم بود...بعد رفتم به وبلاگم سر بزنم...به خودم گفتم عع من کی آهنگشو عوض کردم که خودم یادم نیست؟ خیلی آهنگش شبیه اینی بود که داشتم گوش می دادم....

داشتم با خودم فکر می کردم....یهو اینو شنیدم:

من تشنه مثل خورشییییییید ...بی سرزمین تر از بااااااااد :w58:

بعد فهمیدم آهان تو گوشم mp3playere:ws28:

  • Like 35
لینک به دیدگاه

دوستم داشته تو یه دسته سینه میزده، کلی هم رفته بود تو حس

 

یهو میبینه یه چیزی از پشت هی میزنه به پاش، اینم عصبانی میشه برمیگرده میگه "چیکار میکنی آقا؟ "

میبینه گوسفند بوده :ws3:

  • Like 35
لینک به دیدگاه

يك ساعت قبل يه سوتي دادم در حده فضاااااااااا هم چنان دارم ميتركم از خنده:ws28:البته اينجوريم هستم:girl_blush2:

چند روز بود نتم قطع بود هميشه درست ميشد ولي اينبار درست بشو نبود :icon_pf (34):

بدبختي اينكه از شركت دوسته دامادمون گرفته بوديم :icon_pf (34):

زنگ زدم يه بار يه زنه كارشناسه برداشت قطع شد :banel_smiley_4:دفه دوم گرفتم يكي ديگه گوشيرو برداشت يه آقا صدا اومد بله بفرماييد؟ حالا صدا صداي دوسته دومادمونه :icon_pf (34):يه بارم اومده بود خونمون صداشو ميشناختم فك كنم اونم شماررو شناخت دوسته فابه دومادمونه :4564: گفتم: سلام خسته نباشيد:(87): گفت:سلام مرسي بفرماييد:w02: گفتم: آقا من قطعم:ws3: چند ثانيه سكوت...آقاي ش ص :(احتمالا اينجوري:banel_smiley_4:)يني چي قطعيد؟ من: يني چند روزه نتم قطعه:5c6ipag2mnshmsf5ju3 آقاي ش ص: چند روزه ؟ :ws38:من: 3 روز :sad0:آقاي ش ص: شماره كاربريتونو بگيد :icon_razz: من:32----...آقاي ش-ص خانمه (فاميليمو گفت) شما وصليد كه ...:banel_smiley_4:من: نه همچنان قطعم :viannen_38:.

آقاي ش ص: مودمتون چيه؟ من: آلفكس:girl_yes2:آقاي ش ص :...سكوت(احتمالا با حالته گرخيدگيه مزمن به اين صورت:w58::w58::w58:) بعد چند ثانيه... با صدايي مزين شده به نيشخند منظورم اينه كه وايرلسه يا با سيم:ws43: من: آها با سيم (من در حال ذوب شدن):icon_pf (34)::girl_blush2: گفت برو فلان گزينه رو رو بزن هي توضيح داد بيچاره گفت يه گزينه هست تيك خورده اون تيكو بردار حالا وصلي ؟گفتم آره:2rqfst4: گفت خوب ***** شكن استفاده كردي زياد اينجوري شده ازين به بعد هر وقت ديدي قطي برو اين تيك رو بردار چون خود به خود تيك ميخوره من در حالي كه فقط دوست داشتم گوشيرو قطع كنم دِ فرار:th_running1: از خنده و خجالت :ws47::girl_blush2::ممنون:mpr::icon_redface:

آقاي ش ص : خواهش ميكنم خانم (فاميلي رو بازم گفت):w02:

يني الان هم دارم از خنده ميتركم :ws28::ws28::ws28:هم حس ميكنم يه جو آبرو واسه خودم و دومادمون نمون:no::icon_pf (34):د فقط اميدوارم تصوراتم غلط باشه منو نشناخته باشه :4564::w821:ميگم ببين اين پسره شهاب ص...چقد واسم خنديده :ws3:كلي دارم گيجالت ميكشم:hanghead:

  • Like 28
لینک به دیدگاه

در یک جمعی بودیم و درباره پرنده ها می صحبتیدیم که میخواهند تخم بزارن که من یهویی گفتم ولی فک نکنم اینا (یعنی پرنده ها) باردار باشنا!:w58:

کلی خندیدن و دلشون شاد شد!:banel_smiley_4:

  • Like 25
لینک به دیدگاه

رفته بودیم خرید من دم صندوق بودم صندوق دار همه وسایل رو حساب کرده بود مامانم یه دفه گفت صبر کن برم آدامسم بیارم.منم منتظر.

مامانم رفت و با 3 بسته برگشت.گفت این آدامسا هم حساب کنین.صندوق دار گفت اینا قرص نیروزاست :banel_smiley_4:

  • Like 26
لینک به دیدگاه

رفته بودیم خرید وقتی اومدیم هتل دخترعمم گفت ازین قهوه جوش های کوچیک استیل خریده 2200 :banel_smiley_4:

خیلی کوچیک بود .

ما تعجب کردیم. :ws52:

فرداش مامانم تو مرکز خرید بودیم مامانم یه دفه ازون قهوه جوشا دید .گفت بیا ببینیم چنده

هرچی تلاش کردیم دیدیم نوشته 22000 تومن.مامانم گفت نه اشتباهه به فروشنده گفت چنده اونم گفت 22000 تومن

دقیقا عین همونه دخترعمم بود. :ws38:

مامانم به فروشنده گفت خیلی گرون می فروشیناااااا :w58: فامیلمون خریده 2200 تومن :ws52:

فروشنده گفت کمترین قیمت اینا 20000 تومن هست :ws52:

مامانم گفت نه ما از فلان جا گرفتیم انقدر.مرده با کلی تعجب گفت همینه ؟ما گفتیم آره خودشه :w16:

خلاصه رفتیم به دخترعمم گفتیم خیلی ارزون خریدی اونو.همون موقع فاکتورای روز قبل دست بود داشت حساب کتاب می کرد.

یه دفه من دیدم نوشته 22000 ولی جلوش ننوشته تومن یا ریال :banel_smiley_4:

وقتی جمع زدیم فهمیدیم بله اون فروشگاه کلا همه قیمتا رو تو فاکتور به تومن زده اینا هم فک کردن به ریال بوده :ws28:

  • Like 30
لینک به دیدگاه

دیشب ساعت 11 بلیط داشتم که از شمال بیام قزوین ، بعدش تا این ترمینال اون ترمینال مسافر پر کنه، ساعت حدود 1 شد :banel_smiley_4:

 

تو اتوبوس همه خوابیدن ، یه پسره کنارم نشسته بود ، داشت میخوابید . whistle.gif

 

منم خوابم گرفته بود میخواستم بخوابم ولی موقعیتم خیلی بد بود، و یه عادت بدی هم دارم که موقع خواب همیشه یه بالش بغل میکنمو میخوام :ws3:

 

کوله پشتیمو گذاشتم رو پام ، بغلش کردم و سرمو گذاشتم روش که بخوابم :ws3:

 

دیدم پسره اینجوری نگام میکنه : w58.gif

 

:ws3:

 

منم یه لبخند اینجوری بهش زدم : :4chsmu1:

 

و به رویای شیرین فرو رفتم :whistle:

  • Like 33
لینک به دیدگاه

منم تو اتوبوس خیلی میخوابم؛ازترمینال مبدا تا ترمینال مقصد...یه روز مثل همیشه مشغول خوابیدن بودم یهو با صدای بوق اتوبوس بیدار شدم دیدم سرم رو شونه خانومه کناریمه...همینکه بیدار شدم بم گفت عزیزم من میرم اونجا (دوتا ردیف جلوتر) تو راحت باشی:biggrin:

بیچاره بیدارم نکرده بود اما همینکه بیدار شدم از دستم فرار کرد

  • Like 34
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...