Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۹۰ میگم یه وقت نگین من خیلی خل و چلم ها اینقد سوتی در ماهم بالاس ، بخدا یکمی دیوونم جاتون خالی دیروز یه حرکت زدم دیگه استاد نتونست از پس کلاس بر بیاد . حدود 5 دقیقه یه سره بچه ها خندیدن واقعا یعنی کل اعتبار 4 ساله تحصیلمو با همین یه سوال به باد دادم :imoksmiley: استاد مدار یه مولتی ویبراتور کشید و کامل شکل کارشو توضیح داد ، نمیدونم چرا مخم هنگ بود دیروز ! این مداره 2تا ترانزیستور داره که کلکتور هر کدوم به بیس اون یکی وصل میشه که یجور فیدبک درست بشه اما همین مسئله باعث شده بود که شکله مدار یکم شلوغ بشه ! من یکمی فک کردم و بلند گفتم ببخشید استاد چرا خود مستقیم کلکتورشونو به بیس خودشون نمیزنیم ؟ :shame: استاد چند ثانیه مااااات نگام کرد بعد یههو یکی نتونست جلو خودشو بگیره بلند خندید بعد اون همه ترکیدن دیگه از خنده حالا اگه یکی از مدار یکمی بفهمه میدونه من چه سوالی پرسیدم من نفهمیدم 8 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۹۰ استادی هست که دکترا داره ؛ و خیلی به دکتراش میباله و اگه کسی مهندس صداش کنه خیلی خشن میگه مهندس خودتی ؛ یعنی دکتر صدام کن ، سر کلاس بتن خیلی جدی و خشن ولی سر سایر کلاسا خیلی باحال و خوش خنده هست ، ولی در کل از اونایی هست که دانشجو باحاش حال میکنه امروز صبح داشت بتن تدریس میکرد به این صورت: خوب میشه 2 تا 8 ، منهای 1 سانت فاصله میونشون میشه 17 سانت یکی از دانشجوها گفت: استاد میشه 15 یه نیشخندی زد و گفت :هه بچه جون من دکتر مملکتم ، زیادی واسه غلط گرفتن از من فسفر نسوزون ، دانشجو: استاد میشه 15 ، استاد قرمز شد رگش زد بیرون گفت: پسر من نمیتونم 2تا جمع بزنم؟ تو ساده ترین مباحث رشتت رو نمیدونی اومدی واسه من غلط میگیری؟ تو نمیدونی تنش چیه ، کرنش چیه ، اصلا بتن چیه بعد واسه من که عمرم پای درس بوده غلط میگیری؟ 8 دو تا؟؟؟ ، اینو از پسره پرسید و پسره خونسرد گفت هشت دو تا 16 تا منهای یک میشه 15 تا ، استاد با فریاد : ماشین حسابتو در بیار () پسره خونسرد گفت استاد ماشین حساب نمیخواد 8هشت دو تا میشه 16 اون نه دوتاست که میشه هجده ،استاد اومد فریاد بزنه یه لحظه رفت تو فکر ... گفت: خودم میدونم من فقط حدودی گفتم ( هشت دو تارو حدودی گفت هجده) هیچی دیگه قرمز شد یعنی بود، قرمزتر شد رفت نشست سر جاش 25 لینک به دیدگاه
mobinak 398 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۹۰ استادی هست که دکترا داره ؛ و خیلی به دکتراش میباله و اگه کسی مهندس صداش کنه خیلی خشن میگه مهندس خودتی ؛ یعنی دکتر صدام کن ، سر کلاس بتن خیلی جدی و خشن ولی سر سایر کلاسا خیلی باحال و خوش خنده هست ، ولی در کل از اونایی هست که دانشجو باحاش حال میکنه امروز صبح داشت بتن تدریس میکرد به این صورت: خوب میشه 2 تا 8 ، منهی 1 سانت فاصله میونشون میشه 17 سانت یکی از دانشجوها گفت: استاد میشه 15 یه نیشخندی زد و گفت :هه بچه جون من دکتر مملکتم ، زیادی واسه غلط گرفتن از من فسفر نسوزون ، دانشجو: استاد میشه 15 ، استاد قرمز شد رگش زد بیرون گفت: پسر من نمیتونم 2تا جمع بزنم؟ تو ساده ترین مباحث رشتت رو نمیدونی اومدی واسه من غلط میگیری؟ تو نمیدونی تنش چیه ، کرنش چیه ، اصلا بتن چیه بعد واسه من که عمرم پای درس بوده غلط میگیری؟ 8 دو تا؟؟؟ ، اینو از پسره پرسید و پسره خونسرد گفت هشت دو تا 16 تا منهای یک میشه 15 تا ، استاد با فریاد : ماشین حسابتو در بیار () پسره خونسرد گفت استاد ماشین حساب نمیخواد 8هشت دو تا میشه 16 اون نه دوتاست که میشه هجده ،استاد اومد فریاد بزنه یه لحظه رفت تو فکر ... گفت: خودم میدونم من فقط حدودی گفتم ( هشت دو تارو حدودی گفت هجده) هیچی دیگه قرمز شد یعنی بود، قرمزتر شد رفت نشست سر جاش واااااااااااااي چقدر ضايع شده!!!:icon_pf (34): 5 لینک به دیدگاه
bme.masood 5832 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ Abolfazl_r, bme.masood, mina jojo, ven000s_68, تینا, سـارا یعنی شما همه نفهمیدین ؟! 3 لینک به دیدگاه
الهام. 8079 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ یعنی شما همه نفهمیدین ؟! منم نفهميدم گفتم امين واسم ترجمه كرد! 3 لینک به دیدگاه
bme.masood 5832 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ منم نفهميدم گفتم امين واسم ترجمه كرد! خیلی وضعیتم خراب بود ؟ ! 4 لینک به دیدگاه
الهام. 8079 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ خیلی وضعیتم خراب بود ؟ ! با توجه به رشتت...آره! :4chsmu1: 5 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ خیلی وضعیتم خراب بود ؟ ! واسه منم ترجمه کن دیگه! 4 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ واسه منم ترجمه کن دیگه! اگه تو فهمیدی بیا برا منم بگو 4 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ اگه تو فهمیدی بیا برا منم بگو حتما..... 3 لینک به دیدگاه
bme.masood 5832 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ ببینین ترانزیستور 3 پایه داره : بیس ، امیتر ، کلکتور حالا بسته به اینکه هر پایه چه ولتاژی داشته باشه در یکی از حالات : قطع ، اشباع و فعال قرار میگیره حالا اگه 2 تا پایه رو به هم وصل کنیم انگار ولتاژ مساوی بهشون دادیم ! نمیدونم در چه حد براتون مفهوم بود در این حد بگم که کل الکترونیک زیر سوال میره و یه دانشجوی ترم 3 هم اینو میدونه چه برسه به من که پیر دانشگام خیر سرم ترم اخرم به تابیر (تعبیر ) دوستان مثل زدن فاز و نول به هم میمونه بیشتر از این وارد مولتی ویبراتور و ترانزیستور میشدم بهم فهش میدادین 11 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ ببینین ترانزیستور 3 پایه داره : بیس ، امیتر ، کلکتور حالا بسته به اینکه هر پایه چه ولتاژی داشته باشه در یکی از حالات : قطع ، اشباع و فعال قرار میگیره حالا اگه 2 تا پایه رو به هم وصل کنیم انگار ولتاژ مساوی بهشون دادیم ! نمیدونم در چه حد براتون مفهوم بود در این حد بگم که کل الکترونیک زیر سوال میره و یه دانشجوی ترم 3 هم اینو میدونه چه برسه به من که پیر دانشگام خیر سرم ترم اخرم به تابیر (تعبیر ) دوستان مثل زدن فاز و نول به هم میمونه بیشتر از این وارد مولتی ویبراتور و ترانزیستور میشدم بهم فهش میدادین :w58: بعله! مرسی از توضیحت 4 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ ببینین ترانزیستور 3 پایه داره : بیس ، امیتر ، کلکتور حالا بسته به اینکه هر پایه چه ولتاژی داشته باشه در یکی از حالات : قطع ، اشباع و فعال قرار میگیره حالا اگه 2 تا پایه رو به هم وصل کنیم انگار ولتاژ مساوی بهشون دادیم ! نمیدونم در چه حد براتون مفهوم بود در این حد بگم که کل الکترونیک زیر سوال میره و یه دانشجوی ترم 3 هم اینو میدونه چه برسه به من که پیر دانشگام خیر سرم ترم اخرم به تابیر (تعبیر ) دوستان مثل زدن فاز و نول به هم میمونه بیشتر از این وارد مولتی ویبراتور و ترانزیستور میشدم بهم فهش میدادین حالا مجبوری میگیم فهمیدیم عزیزم فحش اینجوریه. 5 لینک به دیدگاه
bme.masood 5832 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ حالا مجبوری میگیم فهمیدیم عزیزم فحش اینجوریه. اگه منو میشناختی تعجب نمیکردی مامان که میخوابه کسی نیست ازش تقلب بگیرم پستام اینجوری میشه 3 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ ولی راستشو بخوای من نفهمیدما....من کلا دیر همه چیزو میگیرم و باید کاملا هرچیزیو واسم باز کرد تا بگیرم!!! 5 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ سر کلاس مدار منطقی بودیم استادمون داشت درموردabcdefتوضیح میداد که باید براشون چند تا ضفرویک بذاریم منم نمیدونم یدفه چرا مخم هنگید استاد اومد مطلب بعدیو توضیح بده من گفتم یه سوال گفت چیه گفتم خوببببببببب به جای e,fچندتا صفرویک بذاریم کلاسمون پوکید از خنده استاد گفت پس تا حالا من داشتم چی توضیح میدادم منم خودمو از تنگ و تا ننداختم گفتم اااااااااااااااااااااااا اینارو توضیح میدادی 12 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ امروز رفته بودم پیش یکی از استادا...گفت وقت کردی برو کنفرانسای دانشگاه مریلند. گفتم راستش آدمای اونجا تیتیشن...یه جورین. گفت: البته خودم از اونجا فارغ التحصیل شدم رسما" آب شدم تو زمین 26 لینک به دیدگاه
الهام. 8079 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ امروز رفته بودم پیش یکی از استادا...گفت وقت کردی برو کنفرانسای دانشگاه مریلند.گفتم راسشت آدمای اونجا تیتیشن...یه جورین. گفت: البته خودم از اونجا فارغ التحصیل شدم رسما" آب شدم تو زمین :ws28: رسما طرفو به باد فنا دادي...دستت درد نكنه! 9 لینک به دیدگاه
کارن تهرانی 56 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ سلام.یکی ازدوستای من اسمش رایکا هس و عاشق یکی از دخترای کلاسمون شده بود بد فرم . ولی روش نمیشد که مطلبو به اون دختره بگه . خلاصه رایکا جون که یه ترم کامل عاشق بود بلاخره رفت تا پای صحبتو باز کنه ولی بازم میترسید .بهراد هم که یه دوست دیگمه بهش گفت پس هرچی تو دل داری تو یه برگه براش بنویس و پس فردا سر کلاس نقشه کشی بذارش لای کتابش!!!! رایکا جون هم همینکارو کرد ولی متاسفانه استاد بداخلاق ما رایکا جون رو دید و مشکوک شد:icon_pf (34): و رایکا رو اورد کنار خودش و مجبورش میکرد هر چی تو برگه داشت رو بلند بلند تو کلاس بخونه:banel_smiley_52::banel_smiley_52: ولی رایکا نخوند:w00: و برگه رو به استاد داد تا استاد بلند بخونش :icon_pf (34): استاد هم بلند بلند شروع به خوندن کرد ولی دید کار داره به جاهای باریک میکشه بحث رو عوض کرد و یه نقشه بهمون داد تا بکشیم. و موضوع رو فراموش کنیم.ولی دماغ رایکا رو سوزوند و رایکا رو انداخت تا رایکا جون ما عشق و عاشقی از سرش بپره:ws28:. اینم سوتی رایکا جون ما که نزدیک بود تو کلاس سکته رو بزنه.:ws28: 23 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ امروز رفته بودم پیش یکی از استادا...گفت وقت کردی برو کنفرانسای دانشگاه مریلند.گفتم راستش آدمای اونجا تیتیشن...یه جورین. گفت: البته خودم از اونجا فارغ التحصیل شدم رسما" آب شدم تو زمین دقیقا این اتفاق واسه من افتاد چن هفته پیش داشتم با هم اتاقی دوستم میصحبتیدم و نمیدونم چی شد حرف رسید به قومیتای ایران (ترک لر کرد و.....) و من گفتم من خیلیییییی از ....(خودتون جای این نقطه چینا یکی از قومیت هارو بزارید) بدم میاد و اونم سریع گفت اتفاقا من ....م و من اینجور شدم:icon_pf (34): و گفتم اِ(eeeeeeeeeeeeo) آهان....ولی من از مردمش بدم نمیاد که، از شهرش بدم میاد ...بعلهههههه(خواستم خوبش کنم فک کنم بدتر خرابش کردم) 23 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده