آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 خرداد، ۱۳۹۶ آدمیزاد همیشه چشمشو به اون چیزایی که داره میبنده یجورایی ازشون فراریِ نه اینکه خودش عمدی این کارو انجام بده نـــه فقط به خوردش رفته نفوذ کرده تو ذهن و عملش که نبینِ هر انچه داره و ناخوداگاه چشمش چیزایی رو میبینِ که دیگران دارن و خودش نداره و شروع میکنه به کوچک کردن داشته های خودش تا جایی که نبینتش و بزرگ کردن داشته های دیگران به حدی که تو فکرش هم نتونه بهشون برسه همش اشتباه دیداری هست همشون هم اندازن فقط برا یکی اونقدر نزدیک رفتی که بزرگ میبینی برا داشته های خودت اونقدر دور رفتی که ذره میبینیش هیچکس از خوبی از استعداد از دارایی(لزوما نه ثروت) از تک بودن از خیلی چیزا تهی نیست... یه زمانی همه ی ادما خوب بودن پاک و معصوم بودن، بچه ها نشونگر هویت گمشده ی آدماست 10 لینک به دیدگاه
SH E I KH 18713 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 خرداد، ۱۳۹۶ خدا کلمه ای که خون رگهایم را به حرکت وامیدارد. خدایی که ذاتم از اوست هر خیری از اوست و هر شری از کارمای عملم. خدایی که محمد(ص) را در تعادل بیاراست و میخواهد ما را نیز در تعادل بیاراید. اجازه آزمون و خطا میدهد تا در بالا و پایین، تعادل را بفهمیم و رشد کنیم برای رسیدن به ذات یکتا. خداوندا همه هستیم برای توست. هستی که هدیه توست و فقط دریا پذیرای قطره است. دریایی بی انتها. خداوندا آنقدر بارانهای پیاپی نعماتت بر سرم ارزانی داشتی که شرم دارم به نور نگاه کنم. ولی عشق، عشقت که بهم قدرت میدهد در عاقوشت بیارامم و نورت را زمزمه کنم. 7 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۶ +چيييييي ميگييييييي؟؟؟؟؟؟ -وايسا وايسا نفسم دربياد در حين خوردن آب...ميپره گلوم ...حالا سرفه... +عطيهههههههه هول نبااااااش خوبيييييي؟؟؟؟دردت گرفته؟؟؟؟؟ -دوديقه دندون به جيگر بگير نفس بكشم +خب بگووووو -يادته گفتي هرچيزي زماني داره؟؟؟؟حتي دفع سنگ من كه همه به اون وضع كه با جنازه فرقي نداشتم گريه ميكردن...يادته گفتي خدا داره صبر و تحملت زياد ميكنه؟؟؟ +ميشه يه كلمه بگي درد داري يا نه؟؟ -نه ندارم +داري اينارو ميگي پس باز دردت بگيره من نصيحتت كنم؟؟؟ -نه بخدا -آيدا يادته شب اول قدر وسط دعاهات اس دادي عطيه جلو چشممي برات دعا كردم؟؟؟ +اره كه خوب بشي -من خوب شدم +..... -الوووو +دروغ ميگي قسم بخور بگو دفع شد؟؟؟؟ -به جون تو ظهر دفع شد همون لحظه كه گفتن صبح بياد بستري براي سنگ شكني همون لحظه دفع شد +بگو جون جونش(.....) -جونش +آدم شوووو خوب قسم بخور تپش قلب گرفتم -آيداااا بخدا خوبم سنگ دفع شد خوبم الان فقط حال ندارم با تو بحث كنم خدافظ +نهههه وايسا ببينم نرووووو -خدا زمانش گذاشته بود واس اين شبا...شبايي كه الغوث گفتنش تنم ميلرزونه واسه فوت كردن به كليه ام كه خوب بشم... +باور كنم خدا صدام شنيد؟؟ -باور كن خدا صداي خيليارو شنيد واس اين درد من +نكنه از ترس بستري ميگي دفع شد -خدااااافظ +نههههه وايسا -ميگم حال ندارم داري اذيتم ميكني بخدا بي حالم جاش زخمه هنوز درد دارم +الهي دورت بگردم اخه از خوشحالي دارم گريه ميكنم بخدا -ميدونم...به هركي ميگم خوشحال ميشه +برو ولي به جونش ديگه مواظب خودت باش كه تكرار نشه... -ميشم خدافظ +خدافظ ---- يه چيزايي هيچوقت تكرار نميشن... اولين باري كه دلمون هري ريخت واسه نگاه كسي... يا وقتي با يه موزيك تو بهترين مكان و زمان باشي و بهترين لحظه رو داشته باشي ولي همون موزيك رو تخت نرم و گرم گوش بديم هيچوقت اون حس خوب بار اول اون لحظه تكرار نميشه...حتي آسمون به زمين بياري... نه زمان نه هيچ چيز ديگه تكرار نميشه... حتي اگه التماس كني...بخواي تكرار بشه،نميشه. التماس ميكنم به خدايي كه تو اين شبا صداي همه رو شنيد هيچوقت تكرار نشه اين روزا... خوشحالم... خوشحال ترين شب...شب قدر خدا بنده ش رو ديد. ٩٦/٣/٢٧ ٠٢:٤٠ 7 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۶ بازم ساعت برنارد لازم دارم شلوغی، سرو صدا، بدو بدو، صدای آدما، توقعاتشون، حرفاشون، دلتنگی، اشتباهاتم همه چی همه چی خستم کرده 5 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۶ مهمونی میرید ظرفا رو بشورید میزبان خسته اس گناه داره 8 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۶ اینکه نمیتونم جورش کنم و اگه جورش نکنم زندگیم بهم میریزه همه همه دیونم کرده ....نکنه دیوونه بشم 5 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۶ آدم باید خودش رو کم نگیره مثال یک کافیه اگه هفت میلیارد آدم باشه تو دنیا بهشون ضرب بشه میشه هفت میلیارد ولی اگه خودش رو دست کم بگیره و بشه صفر ضرب در هفت میلیارد میشه بازم صفر خودمونیم ماهم ریاضیدان شدیم میگن آخه حتما زن بگیر اگه خوب از اب درومد میشی خوشبخت اگرم بد درومد میشی فیلسوف اگرم خوب درومد و ولی فشار بیرونی بهت اعمال شد میشی ریاضیدان راستی ازین جا از پشت همین تریبون (سلام رفقا دمتون جیز) 10 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۶ امروز براي اولين بار بدون كشيدن خط چشم رفتم بيرون اولين باري كه آرايش وارد زندگي من شد كلاس دوم دبيرستان بودم كرم ضدافتاب تا سال دوم كارشناسي ارشد هم همين يه قلم ارايش من بود و البته هرازگاهي ( شايد ماهي يكي دوبار ) ريمل چشم بهش اضافه ميشد حتي توي عروسي ها و مهموني ها هم همين دوتا بود با همون موهاي مشكي بلند و لخت ساده كه فقط شونه شده بودن سال دوم ارشد به خاطر اصرار بچه هاي خوابگاه رژلبي هم بهش اضافه شد و البته تا الان كه دارم مي نويسم حتي روزهايي هم كه تو خونه ام و خودمم و خودم هرگز تركش نكردم يه جورايي به رژلب معتاد شدم از دوسال پيش هم خط چشم بهش اضافه شد .... امروز صبح انقدر ذهنم درگير بود كه هم خط چشم كشيدن يادم رفت هم صبحانه با خود برداشتن كرم ضدافتاب و رژلب و ريمل تشكيل دهنده ارايش امروز من بودن وقتي رسيدم شركت و مثل عادت هرروزم بلافاصله رفتم كه دستامو بشورم توي ايينه تازه فهميدم بدون خط چشمم دقيقا مثل عمام راحل هيچ حسي نداشتم برام مهم نبود ديگران در مورد چهره بدون يك قلم ارايش هرروز من چه فكري ميكنن ولي واقعا هم مهم نبود الان كه دارم اينارو مي نويسم و در واقع جرقه نوشتن تو اينجا شد اين بود كه ... برگشتم عقب به همون دوراني كه من يه دختر ساده بودم كه با چهره معمولي و ساده خودم تو جامعه رفت امد ميكردم با همون قيافه دانشگاه رفتم با همون قيافه سركار رفتم با همون قيافه تعداد قابل توجهي خواستگار داشتم با همون قيافه، نگاه براق و مشتاق مردان رو متوجه خودم ديدم پس چرا الان كه موفقيت هام پختگي هاي رفتاري و گفتاريم و مهم تر از همه اعتماد به نفسم از اون دوران بيشتر شده چرا الان بايد با چهره نقاشي شده توي جامعه ظاهر بشم بايد از چه كسي يا كساني مجوز تاييد بگيرم كه باور كنم جذاب و دوست داشتني هستم مگه چقدر از اون دوران تغيير كردم روميكنم به ايينه واقعا چقدر تغيير كردم اصلا كردم ؟ دوستان دوران دبيرستانم كه منو خيلي خوب و تو همون لحظه اول مي شناسن يكيش همين سه هفته پيش سارا تكون نخوردي سارا همون دختر اندام قلمي دبيرستاني با اون ...... (همكلاسيم خبر نداشت كه اين ساراي قلمي تو دوره دانشجويي تبديل شده بود به يه دختر تپل و نسبتا چاق كه با اراده و ورزش تونست دوباره قلمي و متناسب بشه ) مامانم هميشه ميگفت و ميگه : دختري كه خودشو حفظ كنه و دنبال كارهاي هرزه نره چهره اش هم تغيير نمي كنه خب مامان جان من هنوزم همون دختر سابقم حتي از چن سال پيش هم كه شروع كردم به تصفيه و پاكسازي درون و مغزم و تمرين دوست داشتن همه موجودات هستي بايد ظاهرم هم بهتر از قبل شده باشه چي ميگم بايد به يه حالت stable. از تعريف زيبايي دروني و بيروني برسم بايد توي اين زمينه هم به يه اعتماد به نفس واقع بينانه برسم امروز اغاز حذف يه قلم از كيف ارايش من شد و حركت به سوي ظاهر شدن با چهره واقعي در جامعه و جمع بايد اين فراموشي و ذهن مشغولي امروزم رو به فال نيك بگيرم من خودم خوده خودم بايد باشم با توانمندي هاي بالا 12 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۶ همیشه به اینکه وزارت کشوری هستم افتخار کردم بدنه وزارت کشور همیشه الگو بودن هستند و خواهند بود تنها ارگانی که دردش درد مردمه بدون هیچ چشم داشتی براشون کار میکنه و دستش به هیچ فسادی آلوده نیست. 10 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 خرداد، ۱۳۹۶ این خیلی بده که دو نفر باهم مشکل داشته باشن و زورشون به هم نرسه و بخوان به افراد کنار همدیگه ضربه بزنن نه؟ و بازم این خیلی بده که به خاطر مقام و قدرت تو دستت بخوای از زبان دیگران در مورد رقابت آمار بگیری نه؟و بدتر کسایی هستن که این وسط عین ترپچه حرف از این به اون میبرن و بازم بدتر اینکه جنبه و جنم قدرت رو نداشته باشی بین همه ی چیزای بد یه چیزای ناب خوب هم هست که میشه لذت زندگیت کسایی که همیشه خوبن و هستن و با درکن کسایی که تو قدرت تو پول و ثروت و ریاست هستن اما دنبال استعداد های جونا هستن چقدر خوبِ که همچین ادمی رو میشناسم دوستایی که خیلیا رو کنار گذاشتن اما هنوز تورو دوست دارن و بهت زنگ میزنن و کسی که خاص و بی ریاست دارم فکر میکنم اگه اون بدی ها نبودن قدر این خوبی هارو میدونستم؟ 8 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۶ ميرم به خونه:hapydancsmil: ميرم به خونه:hapydancsmil: مامانم همين الان پشت تلفن : سارااا زود بيا كه البالوهاي ابدار منتظرتن 11 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۶ چطور شده کسی اینجا سر نزده ؟ عید شده همه از ذوقشون از شهر به نقاط خوش آب و هوا تغییر مکان دادند؟ آیا ؟ من هفته دیگه برای چند روز عازم تهران هستم با خانواده و این وسط مصادف میشه با روز تولدم خوشحال میشم میشد دوستان رو دید :hapydancsmil: 9 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۹۶ رو نرده هاي ايوون نشستم... پاهام عين پاندول ساعت ميره و مياد...:) تكيه دادم به درخت. الان عزيزجون بود ميگفت:دخترررر الان جن و پري هل ميدن كله پا ميشي بيا پايين...:) عزيزجون خيلي چيزا ميگه... ميگه دختر دم بخت بايد بره تو روضه ها و جشن ها كه ديده بشه.... عزيزجون عادت داره نمازه ظهر و شب مسجد بخونه...ميگه همه مسجدها رفتم ثواب داره هردفعه يه مسجد نماز بخوني. عزيزجون ميگه خودِت تكيه گاه خودت باش. عزيزجون ميگه دختر اصل و نسب هرروز تو خيابون نميشه و بيخودي خيابونارو با نيش باز متر نميكنه... عزيزجون وقتي فهميد نوه ش ميره تهران تنها زندگي كنه ٢٤ساعت قلبش درد كرد آخرش دخترش دعوا كرد كه با نوه ش بره تهران بمونن... عزيزجون ميگه دختر كه دخترونگيش رو حفظ كنه خدا شوهره شيرحلال خورده قسمتش ميكنه... عزيزجون ميگه دختر تو عروسي انتخاب كني واسه پسرت فردا با يه آب زدن رو صورتش پشيمون ميشي:) عزيزجون ميگه دلت گرفت با هيچكس حرف نزن جزء خدات... عزيزجون ميگه با جمعه ها دوست باش:)بزار دشمنت نشه اذيتت كنه:) تو ذهنم دارم حرفاش مرور ميكنم:)دمپايي پرت ميشه پايين:)از صداش هول ميشم ميام پايين رو ايوون چاي برميدارم ميرم رو تاب... اصلا انگار اين پاها خوششون مياد تكون بخورن:( شروع ميشه پاندول ساعت دوباره:) بعضي اتفاقا كه افتادن تو اين چندماه اخير همه و همه حرفاي عزيز جون برام ثابت كرده. خوشحالم عزيزكنارم بوده خطا نكردم و دخترونه زندگي كردم:) هميشه از خدا خواستم "عزيزجون انقدر مادرشوهره خوبيه واسه مادرم"منم يه مادرشوهر يه عزيزجون عين عزيزجون قسمتم بشه:) اگه جاهايي خطا كردم قطعا حرفاي عزيزجون نشينده بودم:(كه خطا كردم. ----- آغاز زندگيِ جديدِ شيرين. بمونه به يادگار ٩٦/٤/١٠ ٠٢:٣٦بامداد 8 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۹۶ 20 روز دیگه راحت میشم سخت ترین کار دنیا خدمت سربازی بود تو 31 سالگی ولی تموم شد . کارتمو که بگیرم فقط شاید دلم برای ادمایی که میشناسم تنگ بشه ولی مطمئنم دلم برای ایران هیچ وقت تنگ نمیشه البته شاید مجبور بشم همینجا بمونم که امیدوارم این اتفاق نیوفته 5 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۹۶ عطيه چه عزيزجون خوب و مهربوني دلم خواست 6 لینک به دیدگاه
alborzrad 2116 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۶ من مالک کویرم منو گربه ایران هر دو در میانه دلمان کویری داریم بس سترگ جگر هر دویمان سوخته از داغ کویرهامان ترک برداشته ایم از تف این کویر تفدیده ای آب دیده بر این کویر تشنه ام ببار تا مرهمی شوی بر زخم هزار چاک آن اما چه سود که آب شور، سم است بر این زخمِ دهان بازِ دل باز من ماندمو کویری مملو از تن هایی که محصورم کرده اند تا تنها نباشم! ای تن های محاط کرده، تنهایم کنید. (زندانی تردید! دربند خویشتن خویشم!!) 2 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر، ۱۳۹۶ دوستان اینجا کسی دانشجوی علم و صنعت هست؟ اگه کسی هست لطفا بهم یه پیام بده ممنون ------ 2 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۶ فک کنم اگه بخوام کاپ گند بزن ترین فرد تو زندگی بخوان بدن من در صدر جدولم 1 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۶ آخرين امتحان كارشناسي پايان ٤/٥سال تو يه دانشگاه با يه اكيپ درس خوندن... دلگير نباش جمعه جان... ٩٦/٤/١٦ ١٢:٣١ 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده