Tamana73 28835 ارسال شده در 16 شهریور، 2016 اینکه از کجا شروع کنم سخته... از سختی یا از لذت ش.. ---- خیلی وقت بود با کسی حرف نزدم نه اینجا نه بیرون از اینجا.. اینجا حکم خونه دومم رو داره..عین مدرسه که بهمون میگفتن مدرسه خونه دومتونه... --- دیگه همه میدونن طرح چیه... تحویلش شروع شده...2هفته وقت داشتم.31خرداد تحویله.. شب زنده داریام شروع شد....خستگیایی که میمونه تنت...که نباید کسی بفهمه...که بفهمه با یه نیش خند میگه درسای برق و مکانیک که پاس نمیکنی..نقاشیه دیگه... شب آخره...شب آخر که با اتوکد تموم کردم حالا باید شیت کنم و ماکت بسازم.. ---- اینارو گفتم که از شبای بیخواب بگم... --- شبی که مچت گز گز میکنه از درد...چشمات میسوزه و اشک که میریزه..کمرت عمرا دیگه بتونی خم بشی.... همشم کار نبود.... وسطش به کسی پیام میدادم.میدونستم بیداره اونم کار میکنه...دلم خوش میکردم شاید جواب بده....شاید گوشیم روشن بشه علامت پیام همه خستگیام ببره با خودش.ولی. به تک تک بچه های اینجا فکر کردم...اینکه هرکدوم زیر یه آسمون شهر دلمون نزدیک به هم..با وجود ندیدن هیچکدوم.. دلم بد تنگ شده بود..به هرکی فکر میکردم یا لبخند میومد رو لبم یا یاد حرفاش میافتدم تو دلم قهه قهه میزدم....یا اشکای که میریخت رو لپ تاب... دلتنگی هرکار میکنه لامصب...مخصوصا دلت پر باشه.... ---- تک یه تاپیکی که اصلا یادم نیس چی نوشته بودم..از داشتن چیزی نوشته بودم که خوشحالم میکنه....فرداش یکی پیام داد:هیچوقت داشته و نداشته هات به کسی نگو...یکی داسته باشه بحالش فرقی نداره....یکی نداشته باشه حسرتش رو میخوره... مونده تو گوشم... که یه دیوار شده هیچ حرفی نزنم...بشم خودم و خودم و خودم.... ---- شدیدا التماس دعا دارم... ---- آفتاب داره طلوع میکنه عطیه در حال عشق بازی با انجمنشه ---- ساعت 05:38 ---- نماز و روزهاتون قبول.واس ما که جفتشم گذاشتیم رو طاقچه دعا کنید... ---- مخصوصا واس معماریای تنها که دلتنگن..دلتنگ...با یه خسته نباشی.. ---- دلم واس تک تکون تنگه..بخدا وقت ندارم بیام پروفتون. ----- اگه اینجا واس شماام خونه دومه..هیچوقت فراموشش نکنید....یه تار موی آدماش تو دنیا پیدا نمیشه فقط مخصوص اینجاس:) ---- عطیه شب زنده داریای تنها. تحویل طرح 3 95/3/27 05:44 ♥ 9
Lean 56968 ارسال شده در 16 شهریور، 2016 حماقت و رذالت دو روی یک سکه هستن ، احمق که باشی در دامن ظالم دم از عدالت میزنی اونوقته که این حماقتت باعث رذالتت شده 5
آرتاش 33340 ارسال شده در 17 شهریور، 2016 بعد 9 ماه از پیله اومدم بیرون نمیگم تبدیل به پروانه شدم اما بال های کوچیک درآوردم چو شبگردان مرا ماوا نباشد دگر جایی دراین دنیا نباشد زدلداده کسی پروا ندارد دل از دلدادگی حاشا ندارد 6
Lean 56968 ارسال شده در 17 شهریور، 2016 هرکس بمیرد بدون شنیدن آثار هانس زیمر به مرگ جاهلیت مرده است 9
masi eng 47044 ارسال شده در 17 شهریور، 2016 بزور دارم میرم به ملت غیور شیرینی قبول شدنمو بدم البته خب دیروز جشن قبولیمونو پدرم گرفتن نامردی نکنیم.. بفرمایید به صرف هویج بستنی... ترکوندم با قبولیم و رتبه ام.. ایول به خودم نخونده قبول شدم هم رتبه برتر رو اوردم دم خودم خیلی گرم:hapydancsmil: 5
تینا 15116 ارسال شده در 18 شهریور، 2016 چقد حال میده گاهی وقتا با یکی مثل خودش رفتار کنی....با اینکه تو ذات من این رفتارا نیست ولی وقتی مثل خود طرف رفتار کردم دیدم چقد حال گیری حال میده 7
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 18 شهریور، 2016 یه وقتهایی تو زندگی به جایی میرسم که نمیدونم باید چی بگم به خدا و ازش چی بخوام واقعا !!! ما که عزیز دل هیچ کسی نیستیم فقط در حد فحش خور و مدافع بی دفاع همه هستم و هیچ کسیم نمیبینه باید یاد گرفت حق برای هیچ بنی بشری پاره نکنیم که "آخرش فقط یقه پاره شده خودمون میمونه و گناه نکرده خیلی بده که دست آدم نمک نداشته باشه یا اینقدر نمکش زیاده که رفته تو چشم و چارشون که چشمشون شور شده نمیبینندش فقط حسادت میکنند بهمون 7
maryam39 8211 ارسال شده در 18 شهریور، 2016 سرچهایی که من تو طول یه شبانه روز میکنم انقدر طیفش گسترده است که فکر کنم گوگل یه مدت دیگه بگه بابا تو دقیقا چی میخای از جون من؟ از نحوهی قلمه زدن شمعدونی عطری گرفته تا رمان قصر کافکا تا سایت آیسک تا ویدوئوی آموزش اسکیس طراحی شهری تو آپارات تا سایت سنجش هم الانم اگه یه اسکرین شات بگیرم همزمان بیست سی تا تب بازه. بیست برابر این ماجرا هم تو مغزم داره اتفاق میفته 8
Lean 56968 ارسال شده در 18 شهریور، 2016 جنس بعضی موسیقیا طوریه که میره انگشت میذاره رو همون زخمی که فکر میکنی التیام پیدا کرده ، خراشش میده تا خون فواره بزنه 10
sam arch 55879 ارسال شده در 19 شهریور، 2016 اَیا سرتیپ سرتیپان.... تو سرتیپ سَراتیپی.... همه سرتیپ یک تیپَن... تو تیپ اندر تَراتیپی... پ.ن: به یاد یک دوست که این رو برام فرستاد...البته یک ماجرای طنز بود که این دو بیتی رو به نقل از اون داستان آودم...(شکلک مو افشان با نیش باز) 5
masi eng 47044 ارسال شده در 19 شهریور، 2016 تو این چندروز انقدر فکرم مشغوله که نگو.. فکر انتخاب رشته فکر اینکه تهران قبول بشم.. فکر کارم.. فکر اینکه جامو تغییر بدم.. فکر تدریسم.. فکر ازدواجم.. کلا کلافه کلافه شدم.. موندم چیکار کنم.. افکارم درگیر شده.. 6
گـنـجـشـک 24371 ارسال شده در 20 شهریور، 2016 فک کنم منم اگه بمیرم، همه میان پروفم و برام از احساس دوستی شدید و التماس دعا و حتا خاطرات مشترکمون حرف میزنن :184: 9
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 20 شهریور، 2016 حس همین الان من : حس يه مرد رو دارم توي يك شب سرد زمستوني برف شديدي ميباره ، چتر هم نداره ، دست هاش يخ زده ، بعد از هر بازدم بخار نفسش جلوي چشمش رو تار ميكنه سراسيمه خودش رو به يه كافه ميرسونه در كافه رو باز ميكنه و به اميد خوردن يه قهوه گرم و فرار از اين سردي وارد كافه ميشه ولي پشت هر ميزي ميخواد بشينه يه تابلو هست و روش علامت رزرو داره ... يكم اطرافش رو نگاه ميكنه و ناكام از كافه بيرون ميره سرگردان توي هواي سرد برفي ميره و میره دست هاش و پاهاش از شدت سردي بي حس شدن يه تيكه چوب ميبينه ، ميخواد آتش بزنه و گرم بشه ، تنها اميدش براي زنده مونده ولي كبريت نداره ، ميگرده اين در و اون در ميزنه تا كبريت پيدا ميكنه وقتي ميخواد چوب رو روشن كنه ميفهمه كه اون چوب نيست دست يخ زده ي خودشه كه در هيبت چوب بهش پديدار شده ميشينه وسط برف ها و يخ زدن بقيه بدنش رو تماشا ميكنه 12
masi eng 47044 ارسال شده در 20 شهریور، 2016 امروز وسط خیابون گوشیم از دستم افتاد.. اومدم برش دارم یه ماشین با سرعت اومد طرفم.. برای اینکه گوشیم خاموش نشه.. با پام شوتش کردم جلو.. الان دیگه نه خاموش میشه نه روشن.. گیر کردم چیکارش کنم.. تو این هیرو داد.. :icon_pf (34): 6
alborzrad 2116 ارسال شده در 20 شهریور، 2016 چقدر سخته دوست بازاریت با ماشین چینیش بهت فخر بفروشه و تو فقط نگاش کنی ... به پشت سرت که نگاه کنی هیچ چیز نباشه جز یه رتبه دو رقمی ارشد! ... خدایا دستمو ول نکن که کم میارم! 11
ارسال های توصیه شده