Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۴ شعار مرگ بر آمریکا میدن... با افتخار گوشی آمریکایی میزارن جیبشون... 2 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۴ یه میز یه لپ تاپ با آهنگ لایت یه لیوان چای داغ جزوه و کتاب حرف نداره:mornincoffee: 7 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۴ امروز سه شنبه یه روز واقعا پر باری داشتم . هرچند از هفته پیش تا حالا پر بار بود ولی امروز نتیجه تمام این دوهفته بود. از یطرف تا 4 صبح اثاث جمع میکردم بعد تا 6 خوابم نبرد و از اون طرف ساعت 6.45 دقیقه از خواب پاشدم و رفتم هلال سر آخرین کلاس دوره عمومی نجات تا ظهر ساعت 2/30 چهار درس مختلف و امتحان دادم اونم عملی یه ارتباطات . یه اطفا حریق که از قبلش خبر داشتیم . یه آمبولانس یه کار با طناب همه اینا به کنار بعدشم تا رسیدم خونه وسط اثاث ناهار خوردم و بعدم بردن اثاث و از اون طرفم 5 اومدم سرکار همه اینا به کنار برگشتنی باید برم یه مسیر خیلی دورتر تا یه مدتی خلاصه تا اینجاش که هنوز باتری دارم 6 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۴ مقام عظمی دو تا نامه به جوانان غربی نوشته و اونها رو به تفکر و تعقل و پرهیز از هرگونه خشونت دعوت کرده اون وقت جوانان با بصیرت و مذاب در ولایت خودمون در چند سال اخیر دو تا سفارتخانه رو مورد عنایت قرار دادن !!!! آدم میمونه دم خروس رو قبول کنه یا قسم حضرت عباس رو ............ 4 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۴ راست میگن تا جوونید درس بخونید وقتی سن بالا میره دیگه ذهن یاری نمیکنه 6 لینک به دیدگاه
aseman70 790 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۴ میخندم...ولی هیچ وقت نتوانستم به غم هایم خیانت کنم!!.. مرور میکنم...بار دیگر...یادم میاید..چقدر پرشور، مغرور، تنها.. بودیولی نبودی..خاطره ای ندارم..خیال زیبایی بود برایم..شاید دیگر نیست. نوشته هایم فقط شاهد بزرگ شدنم هستند... من ایمان میاورم به دوباره متولد شدن.. به تناسخ روحمان!! 4 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۴ سرماخوردگیم خوب نشده.. برای یه مدت کم میام.. 3 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۴ اخیرا کلیپی دیدم که برای به اصطلاح فرهنگ سازی جمعی از بچه های معصوم رو مجبور به آتیش زدن عروسک های باربی می کردند ، ایدئولوژی یعنی تبدیل یک کودک معصوم به یک جانی ، کسایی که بچه مدرسه ای دارن به آموزش در منزل به شکل جدی تری باید توجه کنند تا ازین نظام منحط ایدئولوژیک یه موقع یک قاتل زنجیره ای تحویل نگیرن 8 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۴ بعضی وقتا انقدر دستپاچه میشم که خودمم گم میکنم 7 لینک به دیدگاه
Mina Yousefi 24161 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۴ هیچ اتفاقی ، اتفاقی نیست ... ! 12 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 دی، ۱۳۹۴ دوست دارم اتفاقای خوب برام بیفته.. خیلی خوب.. اونقدر خوب که احساس خوشی کنم.. برای زندگی کردن. 7 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 دی، ۱۳۹۴ از دیشب همچین هوای حنانه رو کردم... ."راضیه".... واس خودش.... واس نوشته هاش.... ---- نمیدونم... هرجا هست پیش عزیزای دلش شاد و سلامت باشه ایشالا.... 8 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 دی، ۱۳۹۴ نصیحت برادرانه به همه دوستانی که خدمت نرفتن هنوز : تا فوق لیسانس و دکتری نگرفتین خدمت نرید لطفا این هشدارو جدی بگیرید 10 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۴ ریه ام عفونت کرده باز مریضی جدید.. 3 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 دی، ۱۳۹۴ بعضی روزا تووذهنت حک میشه... با طلا.....حک میکنم.... با ارزش بود امروز.... 94/10/19 بامداد 01:45 3 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 دی، ۱۳۹۴ با خانمم واستاده بودیم تو ایستگاه اتوبوس یه پیرمرد اومده میگه سلام علیکم من: سلام ازماست حاج آقا حاج آقا: ایشون خانومته پسرم من:بله حاج آقا امرتون؟ حاج آقا: پسرم حجاب خانومت مناسب نیست تو باید بهش بگی رعایت کنه من: حاج آقا ایشون که کاملا پوشیدس فقط بجای شال کلاه سرشه حاج آقا : پسم کلاه که حجاب نمیشه من: حاج آقا شما که امر به معروفتون رو کردین اجازه هست ما هم یه امر به معروف کوچیکی بکنیم حاج آقا: بفرما پسرم من: حاج آقا تو این سن و سال چشم چرونی اصلا خوبیت نداره از شما با این سن و سال بعیده :| 13 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۹۴ خدایا یه سوال نمیخوای دست از سرما برداری؟ یا بردار یا بزار مثل ادم زندگی کنم. .بدون دیگه مریضی.. خسته شدم به قران. 4 لینک به دیدگاه
m.sh1992 2210 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۹۴ بعضی وقتا، اتفاقی یا از سر بیکاری، میری سراغ لوازم قدیمی ات.. چند وقت پیش رفتم سراغ وسایل دوران کودکی و نوجوونیم ک خونه مامانمه و نیاوردمشون خونه خودم.. با همسرم نشستیم و دفترامو ورق زدیم.. خیلی خوشش اومده بود ک با سن کم، چ نقاشی ها و طراحی های قشنگی داشتم.. دفتر کلاس اولم هم بود.. خط جالبی داشتم.. تمام دفترو نقاشی کرده بودم.. بعد از اون نشستم واسه همسرم درباره کارای هنری و حتی ورزشی و مدالی ک گرفتم هم صحبت کردم.. از اون روز همه ش منتظره ک من بازم برگردم ب قدیم و کارای هنریمو از سر بگیرم.. میگه حیف استعداداته ک داره خاک میخوره.. راست میگه.. خودمم دلم برای اون روزا تنگ شده.. برنامه ریختم بعد از کنکور ارشد ( ک مطمئنم قبولی ای در کارش نیست ) حداقل چندتا طرح بکشم و مجسمه درست کنم.. دنیای کودکی..سلااااااااام 10 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۹۴ امتحان درسای عمومی خر است..... بابا یکم درک کنید مگه زمون قدیمه که وقت امتحانا میاید شب نشینی بدتراز اینکه باید عین مجسمه بشینی تو جمع این امتحان آخر خراب نکنم صلوات 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده