رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

توی تاپیک امیدواری موشها داشتیم از امید صحبت میکردیم که آدم به امید زنده اس و ...

 

vergil حرف خوبی زد:"بعضی وقتا هم نتیجه عکس میده..امید الکی داشتن..."

 

اگه امید نداشته باشی و یه اتفاقی بیفته سخت نیست پذیرش اون موقعیت.اما وقتی امید داشته باشی.وقتی تمام توکلت به خدا باشه و نشه..اصلا نمیتونی بپذیریش چه برسه به اینکه به شدت سختیش فکر کنی..

 

حالا داشتن امید خوبه یا بده؟؟!!

لینک به دیدگاه

اگر ما انسان ها 5 سال از زندگیمون رو درست بسازیم نه تنها همه زندگی بلکه کل جهان اباد میشه ، این 5 سال لعنتی بین 20 و 25

لینک به دیدگاه

سی سالگی یعنی سن دغدغه ها ، سن درگیر شدن با مشکلات واقعی ، سنی که فرصتی برای جبران اشتباهات نیست ، سنی که فرصت های طلایی از دست رفته

لینک به دیدگاه

صاحاب این تاپیک کجاست که مث نقل و نبات نقل قول میگیرن ؟ :ws3:

 

یاد بچه دبستانیا افتادم که چغولی یه دانش اموز رو به معلم میکنن و کیف میکنن :ws3:

 

اینجا که میام حس غربت میکنم ؛ انگار تو یه محله غریب رفتم که دارم قدم میزنم و از این کوچه به اون کوچه میرم اما هیچکس و هیچ جا رو نمیشناسم :hanghead:

دوستایی که اینجا موندن شاید به اندازه انگشتای دستم هم نباشن :sigh:

حس خوبی نیست :hanghead:

لینک به دیدگاه

این تاپیکو زدم:

[h=1]دوازده هزار تومان به حقوق محیط بانان اضافه شد ![/h]یاد این جمله افتادم:با خود فکر می کنم چگونه است که ما در این سر دنیا عرق می ریزیم و وضعمان این است !و آنها در آن سر دنیا عرق می خورند و وضعشان آن است نمی دانم اشکال در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن. دکتر شریعتی

لینک به دیدگاه

به جز خوابِ شب، بقیه خواب ها بی ارزشن :|

یعنی انگار هیچ نخوابیدی :|

خوابی که از بعد از روشن شدنِ هوا باشه، خیلی بیخوده :|

بعد تازه حالا بقیه روز رو 10ساعت هم بخوابی باز کمبودِ خواب داری :|

بعد هی الکی فکرِ بیخود میاد تو ذهنت :|

ناشنوا که شدم

نابینا هم میشم کلکسیونم تکمیل میشه :|

دلم تنگ شده واسه اینکه درست صداها رو بشنوم :(

موزیک هایِ به این قشنگی بعد وقتی گوش میدم انگار کامیون داره بینش بوق میزنه :(

لینک به دیدگاه

میدونین دارم فکر میکنم شاید سخترین راه بهترین راهه چون اقلا دوروبرت یکم خلوته و بهتر میتونی با فکر و اینده نگری قدم برداری همیشههمه به فکر راحترین راهن و در شولوغی این راحت ترین راه خودتم گاهی گم میکنی حالا بماند که اصلا به فکر هدفت هم نمی افتی

ولی خوب خیلی سخته //....

لینک به دیدگاه

هنوزم گاهی مثل بچگیام فکر میکنم خدا توی آسمونه

 

وقتی موقع شب بر میگردم خونه از موقعیت خلوت بودن خیابونا استفاده میکنم و چشمامو میدوزم به آسمون و با خدا حرف میزنم.اون موقع دوست دارم دیرتر برسم خونه.بعضی وقتا فکر حس میکنم یه مانعی بین من و خدا هست.دوست دارم بشکنمش.نمیدونم چیه و چجوری......

لینک به دیدگاه

نم نم بارون...

صدای رعدوبرق...

یادش بخیر...

ترسی داشتم که به هیچکس قابل گفتن نبود...

یااگه بود غرور من نمیذاشت گفته بشه...

الانم بارون میباره...

ولی با همه ی صداهاش آروم میشم...

یه حس خوبیه...

یه حس تغییر که قابل وصف نیست...

حتی خودمم باور نمیکنم...

این "منم"

خوشحالم...

لینک به دیدگاه

همیشه دلم میخواست یه دختر داشته باشم

اما از دیشب تا حالا خیلی این حس بیشتر شده:sigh:

اگه یه دختر داشتم،دستشُ میگرفتم

میاوردم سرشُ محکم تو بغلم فشار میدادمُ موهاشُ نوازش میکردم

بعد آروم درِ گوشش میگفتم دخترم زن بودن غمگین ترین شادیِ دنیاست...

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...