آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۳ من و یه خروار درس و بی حوصلگی و شب یلدا و تنهایی ، چه شود ؟!!! 8 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۹۳ آدم به کجا باید برسه که حاضر باشه سر یه بچه رو ببره لعنت به این همه تباهی و کثافتی که تو وجود انسان هاست. پ ن: شب گذشته یک خانواده تو نیشابور سر بریده شدن 10 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۹۳ این نوشته کپیه مدیر تالار ببخشن منُ اما حرف دلم الان اینه... واقعا چه خوب گفته صائب تبریزی دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است شصت و شاهد هر دو دعوای بزرگی می کنند پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است؟ آهن وفولاد از یک کوره می آیند برون آن یکی شمشیر گردد،دیگری نعل خر است گر ببینی ناکسان بالا نشینند صبر کن روی دریا کف نشیند، قعر دریا گوهر است 10 لینک به دیدگاه
m@f 1923 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۳ کارم گذشته از اینکه گاهی دلتنگتم....و من قدر تمام لحظه های دنیا دوستت دارم.... 5 لینک به دیدگاه
Fiyuna 296 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۳ بچه ای دیدم داشت گریه میکرد و میگفت : کسی با من بازی نمیکنه ! دست کشیدم رو سرش و گفتم : بزرگ شو ببین چه بازی هایی باهات میکنن . . . 5 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۳ اولین باری که میدان امیرچخماق یزد رفتم حسم قابل توصیف نبود زیبایی این بنا هر کسی رو سر شوق میاره ، به همت حزب الله افسار گسیخته و قلاده پاره کرده این میدان تاریخی هم به باد فنا رفت تسلیت میگم به قشر فرهیخته یزد خروج میدان امیرچخماق رو از میراث جهانی یونسکو و به تبع اون عدم حمایت مالی و معنوی جهانی از این بنای تاریخی 8 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۳ جای خالیتُ هیچ چی نمیتونه پُر کنه نه این کلمات نه این خاطرات نه سیگار نه ... اینقدر غرق شدم توی این تنهایی که دیگه حتی بودن تو هم! برای این شکاف کافی نیست ... / p.s: تقصیر این بارونِ که شعرام ابکی شده ... 7 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۳ امروز کادوهامو باز کردم از یه بیسکویت دست پخت دختر کوچولوی همسایه تا گرانترین هدیه ،یه چی برام مهم بود اطرافیانم که چقدر خوشبختم خانواده و دوستان و همسایه و همکاران خوب و گلی دارم در دنیای واقعی که به یادم هستند و دوستم میدارند . 9 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۳ بدون شرح ............ مکان : تبریز - لاله پارک 12 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۳ دوست خوبم اینکه خودتو زدی به اون راه اصلا اذیتم نکرد اینکه راجع به من چی فکر کردی که این حرکت رو کردی داغونم کرد اینقدر داغون که حتی نتونستم برگردم و دوباره نگات کنم 11 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۳ بعضی مواقع یه کسایی میان تو زندگی آدم که در وصف جایگاهی که بهت میدن فقط میتونی سکوت کنی و بگی خدایا شکر. کسی که قسم میخورم میشه زندگی من رو به دو قسمت قبل از آشنایی با اون و بعد از آشنایی با اون تقسیم کرد. البته ادب و احترام و انصاف حکم میکنه که بگم ایشون. کسی که جایگاه من پیش خودم رو (این از همه مهمتره) از فرش رسوند به عرش. بعد بیست و چند سال برای اولین بار زندگیم هدفمند شد. هدف داشتم و یه اراده مافوق تصور خودم برای رسیدن به هدف هام. که البته تمام اهدافم ختم میشد به خودش. خیلی از شعرهای عاشقانه شاعرهای بزرگ رو الان معنیش رو میفهمم. میگن تنها کسی که تو باید از اون بهتر باشی گذشته خودته. باور کنید وقتی خودم رو مقایسه میکنم با گذشته ام یه لبخند رضایت رو صورتم میشینه. یعنی هیچ چیز دیگه نمیتونه جلوی رشد منو بگیره. یعنی فقط دوست دارم برم بالا. هر روز باید از روز قبلم جلوتر باشم. مغرور نیستم ولی باور کنید بقیه آدم ها و زندگیاشون رو از بالا به پایین نگاه میکنم. اصلاً خنده ام میگیره وقتی مشکلات خیلی آدم ها رو میبینم. طرف 50 سالشه ها ولی خودمو از اون بالاتر میبینم! واقعاً شاید خودش درک نکنه چیکار کرده با زندگی من. یا شاید اصلاً خبر نداشته باشه چی به من داد. از روز اول هم میدونستم احتمال رسیدنم بهش خیلی کمه. ولی همین انگیزه و امید رسیدنه زندگی منو عوض کرد. بچه ها امیدوارم همتون عشق واقعی رو تجربه کنید تا بفهمید الان چی نوشتم. 14 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۹۳ معرفت اطرافیان رو وقتی غایب باشی بهتر میشه درک کرد بعله گاهی رفتن ارزشش بیشتر از ماندنه 16 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۳ چند روز پیش رفتم سینما فیلم هابیت رو دیدم مرتب داشتم به صحنه اخر فیلم که جنگ با ارک ها در سرزمین یخی بود فکر میکردم و دیروز این منظره زیبا رو از اتاقم.چقدر شبیه هم بودن 7 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۳ شمارو دعوت میکنم به چالش پاک کردن پیغام های بازدید کنندگان، چه کنیم جدیدا این چالش بازیا مد شده مبتکراشم قطعا دختر بودن چون به شدت لوس و بی مزس 9 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۳ چالش تغییر نام کاربری به نام اصلی که مبدعش پسرا بودن خیلـــــی مضحک و بامزه بود .:persiana__hahaha: 8 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۳ خب یه جورهایی بطور خواسته وناخواسته داره دستم کلا از نت و دنیای نت کوتاه میشه . تا کی شو نمیدونم . شاید ماه ها . یادش بخیر یه روزهایی بود اینجا مثل خونه دومم بود . ولی یواش یواش با سختگیریهای بیجا بعضی ادمها فهمیدم فقط مستأجری بیش نیستم اینجا و کم کم رغبت بودنه اینجا رو از دست دادم . دیگه دل و دماغ فول فعالیت قبلیمو رو ندارم. یجورهایی مثل خونه کلنگی شد برام به درز و دوزهاش . به نم کشیدگیهای این ور و اونورش به موجودات موذی و ناخوانده دور و ورش خلاصه در عین عزیز بودنش از چشمم داشت می افتاد. حالا دیگه شاید وقتش دور شم ازش تا زیر آوار احتمالیش نمونم خاطره های خوبشم نابود بشه.خلاصه فعلا تو ماه جابجایی هستم . هم واقعی هم مجازی . تا ببینم چی میشه. بدرود اگه دیگه نیومدم. 9 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۳ وقتی داشتی میرفتی من یه نوجوون بودم و تو یه آدم بالغ به نیمه رسیده گفتی بهم "سارا درساتو خوب بخون زودتر توهم بیا بیرون " خودم کمکت می کنم گفتی به مرحله ای از زندگی می رسی که می بینی هیچ ، هیچ و هیچ درد شخصی نداری همه دردات اجتماعین ریشه تو جامعه و سیستم دارند گفتی من به اون مرحله رسیدم واسه همین این کشور دیگه جای من نیس و و رفتی دورا دور شنیدم مشغول تحصیل تو دوره فوق دکترات هستی تو فیس بوک اومدم عکستم دیدم دورا دور حالا دیگه کاملا یه آدم جا افتاده شدی و و من دیگه اون دختر تازه به سن بلوغ قدم گذاشته نیستم ببین تو کی اون حرفا زدی و کی به این نتیجه رسیدی سال 78 ولی من حالا حالا دارم معنی حرفای تورو می فهمم منم دیگه هیچ درد شخصی ندارم اصلا هیچ خواسته شخصی ندارم هرچی هس ریشه تو جامعه داره تو سیستم من اسیر سیستمم ....................... نمیدونم منو هنوز یادت هس ده بار اومدم صفحه ات و خواستم دکمه درخواست دوستی رو بزنم برات اما بازم روم نشد ترسیدم ترسیدم بجای قبول دوستی بهم پیام بدی شما ؟!!!!!!!!!! 20 لینک به دیدگاه
خانومي 808 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۳ شاید آن سیب کوچکی که در عمق چشم تو نمی خندید باعث همه جاذبه های جهان باشد وگرنه من تنها ساکن مریخی بودم که هیچ گاه به زمین نمی چسبید تقصیر چشم تو بود بهم خوردن ارامش دنیا هیچ میدانستی؟... 6 لینک به دیدگاه
Moment 15228 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۳ چند نوع حال داریم حال خوب:مال دوره فوتبال بازی کردن تو کوچه و عروسک بازی دختران حال بد:مال دوره های جوانی و لب مرز بودن و سردرگمی و اینان حال متوسط:توضیحش خیلی سخته لعنتی حال متوسط رو به پایین و رو به بالا هم داریم حال بیخیال بودن هم هست حال استمراری هم که میدونید از اون آی آن جی دارا 10 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده