Moment 15228 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 مهر، ۱۳۹۳ دیشب انقدر خسته بودم که وقتی خوابیدم خواب دیدم همونجایی که خوابیدم دراز کشیدم و سوژه های مورد نظر که توی خواب میبینم دونه دونه میومدن و خوابشون رو می دیدم یعنی یک میلی متر از جام تکون نخورده بودم 7 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 مهر، ۱۳۹۳ اینقدر فکرای جور واجور تو مغزم دارم میگذره که انگار صدها کرم دارن تو هم میلولن حس میکنم دارم سکته مغزی میکنم 9 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 مهر، ۱۳۹۳ دوباره جنگ جنگ تا پیروزی نمیدونم این جنگای زندگی من کی تموم میشه حس میکنم توی جنگهای عراق ، افغانستان ، روسیه و داعش و ... شرکت کردم جنگ جنگ تا پیروزی رو باز دوباره باید شرو کنم . به امید پیروزی 10 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۳ توی زندگی یاد گرفتم با آدمها در حد انسانیت خودشون رفتار کنم نه بیشتر.اگه خیلی به بعضیا احترام بذاری فکر میکنن خدایی هستن . واقعا حیف از محبتی که خرج بعضی آدما میشه 5 لینک به دیدگاه
nasim184 12256 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۳ صب که بیدار شدم برم بیرون از خونه هوابارونی بود وای تندی هوس اهنگ مرتضی پاشایی (ماه عسل 93 )رو کردم...حالا هی بزن عقب جلو مگه بود.اخرشم رسیدم سر کار گوشش ندادم...اخه یه بار با بارون گوشش دادم خیلی بهم چسبید اصلا نمیدونم چرا بارون که میاد همش دلم خدامیخواد اومدم خونه اهنگ دانلود کردم و یه روز پر کار همرا با صدای بارووون و اهنگ پاشایی شروع کردم...وای که چقد صداش(هم بارون هم پاشایی) دوس دارم:hapydancsmil: باعث شد خیلی خسته نشم خدایا بابت نعمتات شکر:hapydancsmil:بازم ببار این اخر هفته با بقیه اخر هفته ها فرق میکنهمثلا اینکه مجبورم کارم بدم یکی از همگروهیا ارایه بده و دلشوره دارم خیلی...خوب میشه ایشالا ولی در عوض اتفاقای خوبم در راهه:hapydancsmil: بازم شکر . . . یه جکه هس میگه خدایا انقد گففتم شکر میترسم فک کنی دارم مسخرت میکنم دیگه نمیگممنم دارم اونجور میشم. ولی از رو نمیرم که شکر شکر شکر:hapydancsmil: 6 لینک به دیدگاه
...Neda... 2026 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۳ تمام زندگی آبان در فاصله ی بین دو درخت است که دو رنگ مختلف دارند. آبان فصل من است. حال من است.فصلی که تکلیفش با خودش مشخص نیست.نه پاییز است و نه بهار .نه زرد است و.نه سبز .چشمت به هیچ زیباییش عادت نمی کند.هیچ درختان صف کشیده ی یک رنگی ، نمیبینی. حتی برگهای روی یک شاخه اینجا یک رنگ نیست.فصل معلق بودن سیال بودن انتخاب نکردن.بلاتکلیفی.چیزی بین بین غم و خشم.شک و ناباوری است. ابان ماهی است بین چیزهای که متضاد نیستند. اما بینشان هزار مفهوم تازه ی گنگ هست.چیزهایی که من درکشان نمیکنم چون از خرداد امده ام .یکی از ماه های سراسر شور که خورشید میرود ک ب سمت عمود بتابد .اینجا درخت بیتابی شده ام که ریشه هایم تاب آبان ندارند ، دارند کنده میشوند.بین چیزهای نامتضاد . بین سبز و زرد هر شاخه ی درخت . بین نارنجی ها ، ترکیب رنگها . من کویری را نابود میکند ابان عبور محض است ،فصل من.و من سردرگم ،سردرگریبان ، تنها عین برگهای شاخه ی آن فلان درخت که از دور زرد میزنند اما اصلش هزار رنگ دارند.گیج و گم به یک دستی زمستان فکر میکنم. به برف و سراسر سپید شدن، ویرانی تمام.. 7 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۳ صحنه اول:امروز تودیع مقام مسئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــول بود ، جناب مسئول ابتدای جلسه صدا کرده میگه به فلانی بگو از اتاقم چفیه منو بیاره دست خودت باشه وقتی موقع تقدیر شد بده به من صحنه دوم: خدمت عزیزان دل برادری که دیپلمه هستن و موقعیت ادامه تحصیل نداشتن باید بگم عزیزان اصلا نگران نباشید شما با طی مراحلی بسیــــــــــــــــــــــــار خاص که نیاز به چند عدد دستمال ابریشمین داره میتونید نه تنها به مسئـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــولیت خیلی مهمی برسید بلکه بدون زحمت میتونید مهندس و دکتر هم بشید. اینجا ایران است صدای مارا از جهنم می شنوید 5 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۳ اولین برف رو دیشب لمس کردم دلم براش لک زده بود 10 لینک به دیدگاه
Saba Heidari 14145 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۳ تو یه روز سه تا مهمونی دعوت شی بعد همه هم بگن دوتایی بیاین خب عزیزای من قبل محرم به این سرعت مهمونی میگیرید ادم نمیدونه کدوم رو بیاد که یه هماهنگی کنید بابا واسه اینکه هیچ کدومتون ناراحت نشید ما نمیایم هیچ کدومو کل این ماه رو بیکاربودیما خب مینداتین هفته پیش دهه 8 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۳ دیدن خوشحالی عزیزان چقد خوب و شاد کنندست ، اصن نیروی مثبته . همونقدر که شاد کردنشون یه نیروی مثبته 8 لینک به دیدگاه
Moment 15228 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۳ آبان بود یا آذر؟ پاییز بود جون تو... 6 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۳ همه پاییزای عمر من بد بودن همه همه 5 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۳ میترسم اینجا اسید پاشی اتفاق افتاده و همینطور دزدی دارم سکته میکنم بمیرید ایشالااااااااااااااا 7 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۳ راه رو به موقع نشونم بده . . . 7 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۳ میسپارمشون به خودت که جوابشونو بدی همچی که دهنشون صاف بشه نفهمند از کجا خوردند ولی بفهمند برای چی خوردند تاابد بسوزند .. میگند چوبت آخه صدا نداره دوا هم نداره پس خودت حقمو از تک تکشون بگیر .. 7 لینک به دیدگاه
Moment 15228 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۳ ناز نفس کلاغ، چه صدایی داره لاکردار هر وقت کلاغ می بینم یاد بچگیام میفتم 6 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۳ دیشب بخشی از دفتر خاطراتم رو مرور میکردم ، پاورقی هر صفحه اش نام تو بود اتفاقات تلخ ، شیرین، دل تنگیا و.....همش تو بودی میدانم نگرانمی اما خیالت راحت ،همان آرام سراپا شور توام دوستت دارم پدر مهربانم 10 لینک به دیدگاه
...Neda... 2026 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۳ گرفتار شدند زنان ميهن من، اين خبر را بخوانيد... وحشتناك است... از أسيد پاشي هم وحشتناك تر است... جامعه كجا رفته كه مردانش از "اسيد پاشي" هم مضحكه و طنز درست كردند براي آزار زنان... اين را بخوانيد... اين را روزنامه نگاري نوشته... خودتان را جاي اين زن بگذاريد... از سوختن "صورت" بدتر، سوختن "دل" است... بخوانيد:دقيقا ده دقيقه پيش(دیشب) سر خيابون از ماشين سعيده پياده شدم و پيچيدم تو كوچه ، تاريك بود و فكرم انقدر مشغول بود كه اصلا حواسم به اطرافم نبود ، صداي موتور سواري كه از رو به رو ميومد توجهم رو جلب كرد و ناخودآگاه پريدم تو پياده رو موتور سوار ترمز كرد و كسي كه تركش نشسته بود يه بطري آب رو خالي كرد روم !!! از صداي خندشون به صدم ثانيه نكشيد كه فهميدم اين يه شوخيه ، يه شوخي كثيف و پست ... تنها واكنشم به اين كار فقط گريه بود ، فقط گريه … زن بودن تو اين مملكت سخت ترين كار دنياست !!! 9 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۳ توی زندگی ، با اینهمه تنهایی زندگی کردن و تلاش کرن برای بدست اوردن ارزوها و هدفهام یه چیزی رو خوب فهمیدم همیشه فکر میکردم وقتی چیزی رو با چنگ و دندون بدست بیاری شیرینه اما نـــــــــــــــــه وقتی چیزی رو که میخوای راحت بدست بیاری شیرین تره ما توی این خراب شده از این نمونه ها زیاد داریم خان پسر ها و خان دخترها خیلی با یه اشاره چیزی رو بدست میارن که ما براش سالها میجنگیم و اما باز هم ... 4 لینک به دیدگاه
anvil 5769 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۳ عمل چقد با تصورات فرق داره.چرا تصورات همیشه شیرنترن.انچه را ک در طول سالیان نکردم امروز دوبار کردم!دهنم سرویس ادم میاد اینجا بمبست فلسفیش تشدید میشه.چه وضعیه اخه؟!(این پایینیه کاملا مجزا از بالایی میباشد) 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده