رفتن به مطلب

امشب


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 3.5k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

امشب که خیلی از زندگی سیر شدم

 

رفتم تو گوگل عکس جسد و جنازه و اینا سرچ کردم ....

 

یک سر نداشت / یکی لواشک شده بود روی آسفالت

 

یک تیکه تیکه شده بود توی یک ساک

 

یکی هم خواب روی سنگ غسال خونه ...

 

 

دیدنش ترس نداشت فقط یک احساس پوچی محض بهم دست داد . . .

 

 

هوس کردم ، مرده شور بشم ... نمیدونم طاقت میارم یا نه ...

 

ولی خو ....

 

 

امروز عجیب بودم ، شبش عجیب تر

لینک به دیدگاه

هدست میندازم روی گوشم و بی صدا گریه میکنم سرمو میبرم زیر پتو تا یوقت صدای آروم هق هق ام رو کسی نشنوه ، بالشتم خیس میشه از اشگام :no:

ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینم

هر جا که پا میزارم تورو اونجا میبینم

یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود

قصهء غربت تو قد صدتا قصه بود

 

یادتو هرجا که هستم با منه داره عمره منو آتیش میزنه

 

تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد

گونه های خیسمو دستای تو پاک میکرد

حالا اون دستا کجاس اون دوتا دستای خوب

چرا بیصدا شده لب قصه های خوب

من که باور ندارم اون همه خاطره مرد

عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد

آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده

انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده

 

یادتو هرجا که هستم با منه داره عمره منو آتیش میزنه

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...