EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۲ امشب اداره برق منطقه بازیش گرفته قصد کرده کلا همه چی رو بسوزونه 6 لینک به دیدگاه
nasim184 12256 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۲ امشب ذهنم بازیش گرفته !از هر جایی می خواد سر در بیاره....بشین سر جات بزار زندگیم کنم! وای خدا در دلم غوغایی برپاست خدایا یه نیمچه نگاه...نذار کم بیارم!...................................................هیچوقت اینجور نبودم...خوشحال و پر از نگرانی 4 لینک به دیدگاه
M_O_R_T_E_Z_A 708 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۲ الان که مینویسم روزه ولی بالاخره شب میشه و من نیستم امشب نمیدونم کجا باشم جاده بیابون یه شهر غریب یا .... فقط میدونم تنهام خیلی یادم اونسری که داشتم همینجوری میرفتم بازنمی میدونم کجا .. پشت یه ماشینی نوشته بود.. " چرا دوباره برمیگردی؟؟؟ نبش قبر است مؤمن..،! " خدافظ دوستان مجازی خدافظ 4 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۲ امشب بارون نبارید بارونای پاییزی زودتر از موعد شروع به باریدن کردن انگار آخرای شهریور این چه غم عجیبیه که سراغ آدم میاد؟...حال و هوای اول مهره و شروع مدرسه که از بچگی باهامون مونده ؟یاسکوت و سردی شبای پاییز که به زودی از راه میرسن؟ اتصال شهریور به مهر واصلا دوس ندارم...من و یاد مریضای محتضر میندازه،یه نیروی مضاعف برای گفتن حرفای آخر و مــــــــــــرگ... آخر شهریور هم درست همینه....همهمه و شلوغی و ازدحام برای خرید اول مهر وبعدش سرما و سکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوت 10 لینک به دیدگاه
black banner 9103 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۲ پامشب قراره براي خودم و دوتا از بچه ها انتخاب واحد كنم خدايا كمك كن از اين رقابت سنگين سربلند بيرون بيام ____________ تازش هم امشب دلم گرفته 9 لینک به دیدگاه
دل مانده 7714 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۲ دلگیره امشب.. مث اکثر شبای دیگه البته نمیخوام شبای شهریور تموم شن 7 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۲ دیشب خیلی دلگیر بود تا صبح گریه کردم 10 لینک به دیدگاه
D A R K 49 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۲ امشب! جالبه حسم...!مبهمه! غلط خاصی نکردم تو کل روز...جز چند خط شر و ور نوشتن و چت....آهنگ هم گوش دادم... در کل احساس انگل بودن دارم... حوصله ی حرف زدن هم ندارم... خوب میشم ولی...شب آخره! میدونم! 4 لینک به دیدگاه
behe 2545 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۲ خدایا چرا حوصله ی انجام این پروژه ی لعنتی رو به من نمیدی ؟؟ چرا حوصله ی انجامشو ندارم ؟؟؟ امشب هم که بدتر از هر شب دیگه تنهاتر و ساکت تر و دلگیرتر !!! 5 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۲ امشب دوس دارم یکی بزنم تو سر خودم هوش از سرم بپره 8 لینک به دیدگاه
BISEl 3637 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۲ نه تنها امشب بلکه خیلی شبای دیگه...ی چی پیدا میشه حال ادمو بگیره امشبم پیدا شدخداروشکر اما بازم عاشق شبم اصن ارامشی ک میده ی چیزه دیگه هس 5 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۲ امشب آرامش دارم امروز یه کار خوبی کردم از خودم گذشتم از غرورم گذشتم تا اشتباهمو جبران کنم خداروشکر 4 لینک به دیدگاه
behe 2545 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ امشب چقدر خستس جسمم ؛ روحم ، فکرم ... آسوده بخواب تنِ خسته ی من ... آسوده باش 2 لینک به دیدگاه
ms13 1488 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۹۲ یه شب دیگه توی کوچه ها قدم زدن... گوش دادن آهنگای همیشگی... خاطرات تلخ و شیرین... غربت صدای گریه... خدایا خستم... تمومش کن دیگه... 8 لینک به دیدگاه
nasim184 12256 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 شهریور، ۱۳۹۲ امشب و مرور یک سال گذشته...شاید موفقیتای زیادی توش نبوده ولی کار خوبم زیاد داشتم...همین که راضیم یه دنیا می ارزه خدایا شکرت... :hapydancsmil: 8 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 شهریور، ۱۳۹۲ امشب یاداوری خنده ها وصدا و چهره ی زیبا و شاد .... ازیتای عزیزم باعث شد ک دوباره بغظ کنم...... اون 3 روزه ک ب خاک سپرده شده.... رفتنش ناگهانی بود....... سرطان لعنتی ازیتای جوون رو از دختر ده سالش و همه ی عزیزانش گرفت.... +خیلی زود رفتی عزیزم......هیچ کس باور نمیکنه......چقد تحمل کردی این درد رو و ب روت نیوردی توی قلب همه ی ماها میمونی...... روحت شاد 12 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 شهریور، ۱۳۹۲ امشب خوابم نمی بره... می دونم تا صبح اینور اونور غلت می زنم... 8 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۲ دلگیـــــــــرم ... پر از افکار پریشون ... 10 لینک به دیدگاه
behe 2545 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۲ امشب تا صبح باید روی این پروژه ی لعنتی کار کنم ... خدایا اندکی تمرکز عطا کن ؛ اندکی هم بی خوابی !!!! 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده