رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

خیلی خیلی خیلی عجیببه که از یه آدمی که تا حالا ندیدی و بر حسب اتفاق تو خیابون انقلاب اونم به واسطه ی یه آدم دیگه ببینیش.....یه عروسک هدیه بگیری...اصلا باورم نمیشد دست کنه تو کیفش بگه کتایون این مال توئههههههههههههههه:hapydancsmil:

  • Like 9
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بعضی آدما رفتارای عجیبی دارنا... :ws52:

نه میشه باهاشون شوخی کرد...

نه میشه باهاشون جدی بود...

نه میشه باهاشون منطقی صحبت کرد...

نه میشه بهشون محبت کرد...

نه میشه...

 

فکر کنم اینا هم یه جور بیمارن... :hanghead:

 

اصلا این بعضیا کی هستن من همش گیر دادم بهشون؟؟ :banel_smiley_4:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

ای خدا

6 7 ساعته همش فکرمو این اغازیان مشغول کردن..TAEL_SmileyCenter_Misc%20(305).gif

 

اخرشون چی میشه یعنی؟:4564:

 

یعنی تیتراژ با اسامیشون میاد؟:4564::ws3:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

استادی دارم مایه آرامش

نمی دونم چی توحرفهایش هست

که وقتی هر موضوع بغرنجی رو بیان میکنه

فکرمیکنم مثل آب خوردنه

راحت و بی دغدغه......

 

خدایا این استاد گوگولی را از من نگیر تا این دفاع هم به خیر بگذره........

 

چاکریم استادیه و خدایی:ws37:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

خداحافظ

خداحافظ اتاقم

خداحافظ پوسترهای روی دیوار، شهریار،زیدان، شعر حافظ، کوچه ی فریدون مشیری sigh.gif

خداحافظ چراغ دیواری اتاقم که هروقت عشقت میکشید روشن میشدی

خداحافظ کمدم

:4564:

 

مامانم اومده مثل فرمانده پادگان میگه: چون اتاقت شمالی هست و خیلی سرد میشه ( راست میگه همیشه 5 الی 10 درجه سردتر از بقیه خونست :ws38: ) تصمیم گرفتم بری اونیکی اتاق تا در مصرف انرژی صرفه جویی بشه w58.gif داره اونجا رو آماده میکنه برم sigh.gif

  • Like 6
لینک به دیدگاه

با سلام صدای ما را از اتاق جدید میشنوید:sigh: اینجا خیلی روشنه:sigh: برای من که یه عمر تو اون اتاق تاریک زندگی کردم خیلی سخته و درست مثل خفاشی هست که از غارش در اومده:hanghead: رو دیوار اینجا یدونه عکس مکه هست! و دو تا کوبلن:4564: لامصب خیلی گرمتر از اونجاست اصلا احتیاجی به بخاری نداره :ws38:

احتمالا این فرآیند نقل و مکانی که من تو یک ساعت انجام دادم رو هر یک از دخترای انجمن تو یه هفته انجام میدادن:w02:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

وای خدا مردم از خنده ... نگیر این خوشی رو از ما :ws28::ws28::ws28:

مردم تازگیا بهانه گیر نمیارن واسه مهم شدن ... میگن به خاطر اذیت بقیه :ws3:

خوب چیزی باب شده ...

مثل دولت خاتمی بود هر چند وقت یه بار کار و تعطیل میکردن میگفتن نمیذارن ما کار کنیم ... ما نمیتونیم به وظایفمون عمل کنیم :ws37:

جربزه ندارن مردم ؟ کارای خودشونم گردن بگیرن :ws38:

دولت الانم ایضا دولت اقای خاتمی .... عالم و ادم میخوان نذارن اینا کار کنن .... وگرنه اینا که میخوان کار کنن ارواح شکمشون :vahidrk:

 

حالا اینو بیخیال ....

گفتم خاتمی یاد انتخابات افتادم ...

ما انتخابات نمیخوایم ...

دل و رودم میاد بالا دیگه وقتی حرف انتخابات میشه :sigh:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

ثانیه ها در پی دقیقه ها...و دقیقه ها در پی ساعت ها...

این دور همه در پی هم میاین در صف....روز و ماه و فصل و سال...

میایند تا در اول و آخرشان...جشن بگیریم....برای رد کردن هر دور....

دوری که خط به دیوار عمرمان اضافه می کند....

فرقی هم نمی کند....میلادی باشد و شمسی باشد و قمری....

زمان....زمان است...در حرکت....و عقب می مانیم اگه دیر بجنبیم.....

صورتگری می کند دنیا بر چهره مان...با گرد زمان....

گذرش را با دیدن اولین تار....نمی بینیم....

وقتی می بینیم....که تارها زیاد شوند....و دست به دست تکیدگی چهره دهند...

زیاده گویی نمی کنم....از واژه ها طلبکار نیستم....

بند های انگشتانم را لازم دارم...تا آن موقع که موی سپید را دیدم....دل خوش به دستانم کنم...

.

.

.

راه...زمان....باهم معنا دارند...در آنجا که رضایت دل باشد..از جسم....

که باری را که کشیده ارزشمند بوده...نه بی ارزش...

  • Like 10
لینک به دیدگاه

به قول رضا :

تحقیقات نشان داده که حق گرقتنی نیست

حق خوردنیه

میخورن یه اب هم روش !

:sigh:

بعد اگه بگی اخه :

میگن بزرگ شو ... دعواهات سر بادکنک بازیه !

خدایا مارو بزرگ کن شاید حقمون خورده نشه دیگه :sigh:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

این جمله رو باید طلاااااااااااااا گرفت..حقا که شیرینیه زیاد دلو میزنه...البته فقط دل آدمای بی لیاقت رو...هیچ خوشم نمیاد ازین حرفا این جا بنویسم اما عجیب دلم پره از این نامردمی هااااااااااااااااااااااااا..

  • Like 8
لینک به دیدگاه

دیگه چیزی برا گفتن ندارم

دیگه نمیگم شاید فراموشت شدم شاید دلت تنگه برام

دیگه نمیگم دوست دارم رو تو بمن کی میگی.........

دیگه نمیگم منتظرتم

دیگه نمیگم دلم گرفته

دیگه نمیگم چقدر ریلکسی

دیگه هیچ سوالی ازت ندارم

دیگه حس نمیکنم به فکرمی

دیگه منتظر نیستم ببینم اسمتو رو گوشیم میبینم یا نه

دیگه حرفی بات ندارم

ودیگه...........................

دیگه راحت راحتم چون همه چیزو میدونم

راحتم که خدا منو دوست داره

راحتم که منتظر نیستم

راحتم که دودل نیستم

راحتم که دلم نمیگیره

وو راحتم که خدابم کمک کرد

  • Like 11
لینک به دیدگاه

خیلی شیر نر دوست دارم با اون موهاش خوش رنگ و قشنگش...چقدر دوست دارم یه شیر نر رو از نزدیک ببینم و لمس کنم...:icon_redface: احساس می کنم می تونم باهاشون ارتباط برقرار کنم.دوست دارم :icon_redface:

  • Like 5
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...