رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

ساز من کوک نیست....

 

وقتی مینوازم گویا ، خوشایند نیست...

 

یا شایدم دستان من دست یک هنرمند نیست....

 

نمیدانم مشکل چیست...

 

ولی این را میدانم که....

 

ساز من یه عمره که کوک نیست....

  • Like 20
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

چقدر دوست داشتم یه صورت بود جفت پا میرفتم تو صورتش بعد یک فیلپینی میزدم بعد چک افسری

چقدر حال میکردم:banel_smiley_4:

  • Like 16
لینک به دیدگاه

یکی از اهنگ های که خیلی خیلی از شنیدنش لذت میبرم گل پونه هاست که با صدای زنده یاد ایرچ بسطامی هستش دیروز هم که سال روز اون اتفاق تلخ بود 5 دی ما ه یادشون گرامی

............................................................

 

گل پونه های وحشی دشت امیدم

وقت سحر شد

خاموشی شب رفت فردایی دگر شد

من مانده ام تنهای تنها

من مانده ام تنها میان سیل غمها

 

گل پونه ها نا مهربانی آتشم زد آتشم زد

گل پونه ها بی همزبانی آتشم زد

می خواهم اکنون تا سحر گاهان بنالم

 

افسرده ام دیوانه ام آزرده جانم

 

گل پونه های وحشی دشت امیدم

وقت سحر شد

خاموشی شب رفت فردایی دگر شد

من مانده ام تنهای تنها

من مانده ام تنها میان سیل غمها

 

من مانده ام تنها میان سیل غمها

 

با صدای زنده یاد بسطامی

  • Like 17
لینک به دیدگاه

به این دنیا خوش اومدی خانوم خوشگل شیطون کوچولو

چقدر برای رسیدنت،بودنت،گریه کردنت ...... همه خوشحالن

برای مامانت دختر خوبی باش:w16:

  • Like 19
لینک به دیدگاه

فک کنم دیووانه شدم:sigh:

خسته شدم از همه چیز، از دنیایی که نمیتونم توش یه قدم برم جلو یا یه قدم برگردم عقب، شاید میشه و من نمیتونم! همه چی واسم سخت شده راه رفتن، نفس کشیدن، زنده بودن... همه چی!

  • Like 12
لینک به دیدگاه

خسته شدم از زندگی زیر بار تهدید زیر بار زور

کاش میشد یا ازاد زندگی کرد یا مرد

ولی صد افسوس که هیچک کدوم عملی نیست

  • Like 14
لینک به دیدگاه

دقیقا 2 هفتست که شب نخوابیدم ...

روزا یکی دو ساعت خوابیدم....

و الان ساعت ک 5 بشه 46 ساعت میشه که اصلا نخوابیدم ...:sigh:

ساعت 7 کلاس دارم ....

این جوری پیش بره من زنده میمونم ؟ :hanghead:

تو روح پروزه های معماری ... :hanghead:

  • Like 16
لینک به دیدگاه

گنگ و مبهم ... تمام احساسم

 

 

نمی خواهم حسرت به دل باشم

 

از ضعف متنفرم ولی چه کنم؟

 

فریاد می زنم : دنیااااااااااااااااااااا دلتنگم

 

و تنهایم .. با هزاران سئوال بی جواب

 

شاید تنها گناهم دوست داشتن دوستی است !!!

 

و شاید این گناه نابخشودنی است

ولی باید جنگید ... چه می توان کرد به جز ماندن و ایستادن ؟

 

و من اعتراف می کنم : دیگر نمی خواهم بایستم ... توان ایستادن ندارم ... می خواهم کمی بیاسایم

 

باورم می کنی ؟

 

من همانم ولی ... نمی توانم... نمی خواهم که بتوانم!!!!

 

حتی نمی دانم که به کجا می روم ... تو بگو

 

چه کنم ؟

  • Like 13
لینک به دیدگاه

دلقک...

از یک بند خنده...تا یک سر گریه...فاصله از صحنه هست تا به اتاق گریم برای دلقک....

تا به جایی که خود را بزک می کند...نه برای زیبایی بلکه برای تمسخر....

دلقک را می ستایم..برای لقبش...

چون به بهانه که چه نان باشد...چه عشق به کار...تو را می خنداند...مرا می خنداند...

و به حالش رشک می ورزم...که کاش من هم بلد بودم..

غمم را در اتاق گریم فریاد بزنم...و قه قهه هایم در برابر دیگران....

ولی...همه دلقک نیستن....همه که در تنهایی نمی توانند آرام شوند...گاهی باید به اشتراک بگزارند...تا آرام شوند...

ولی دلقک...مرزبرای خود گذاشته....که از آن در بیرون رفت....یک بند باشد از خنده....

گاهی که از آن در بر می گردد...این قد غرق شده....که غم را فراموش می کند....

و چه خوب..که گاه هر روزه هایمان...حالمان را عوض کند...با اینکه تکراری است....

.

.

.

می بینی مرا...می بینمت...کاش در هر ملاقات با من...خنده بر لبت باشد....

تلخ گفته ام....یا تلخ شنیده ای حرف هایم را...به قد یک چیز ببخش....

به قد خوبی هایت...که بسته به دلت...از قطره تا به دریاست....

شادی هایت فراوان تر از غم ها....

  • Like 14
لینک به دیدگاه

تو ترافیک وحشتناک بودم وسطای تونل رسالت...رو به روم یه وانت بود...که پشتش رو پوشونده بود...در پشتش یه کوچولو باز بود...یه نگاهی ازون پشت داشت منو نگاه میکرد...هر کاری کردم نشد نگاهمو ازش بدزدم...چه قدر بعضی نگاها حرف داره و ما نمیفهمیم...

چرا اون قدر گرفتار خودمونیم که هیکشی رو نمی بینیم..من نباید این جوری بشم هیچوقت نباید نسبت به آدما بی تفاوت بشم...

  • Like 19
لینک به دیدگاه

دفعه دوازدهم هم استاد طرحمو تایید نکرد ....

لج کرده ...

ولی خب باشه ... انقدر میشینم پاش تا دیگه جایی واسه گیر دادن نمونه ...

نمیذارم فکرشو تحمیل کنه به طرح من ...

خودم درستش میکنم حتی بعد از هزار بار

  • Like 14
لینک به دیدگاه

یعنی اصلا دست و دلم به پست دادن نمی ره...مثل دیوونه ها فقط تاپیکارو باز می کنم چندخطی می خونم و می بندم...

هیچ احساسی ندارم...

خنثی شدم (خنثی م کردن البته....)sigh.gif

  • Like 10
لینک به دیدگاه

وقتی تحویل نگیری .... ادم یخی هستی ... خودتو میگیری ... گند دماغی .... فیس و افاده ای میشی

وقتی تحویل میگری .... بی جنبه ای ... زود پسر خاله میشی ... زود سرت گیج میره با یه سلام و علیک

توروخدا تکلیف مارو معلوم کنین

ما جامون کجاست ...

شما جاتون کجاست ...

که اساعه ادب نشه حضور گران قدرتون ....

نه با بی محلیمون برنجید نه با تحویل گرفتنمون ...

گیری افتادیما .....:banel_smiley_4:

  • Like 11
لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان

نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این ابادی. . .

به حباب نگران لب یک رود قسم

و به کوتاهی ان لحظه نابی که گذشت

غصه هم می گذرد

انچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند. . .

لحظه ها عریانند

به تن لحظه خود,جامه اندوه مپوشان هرگز

 

:icon_gol:

لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...