رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

پا به پا میایم...

میایم...تا حرف نزده باشم....قول نداده باشم...میایم تا عمل کرده باشم....تا رفیق راه باشم...

آمدنم شرط ندارد....شروط ندارد....پسوند و پیشوند ندارد....

آمدنم...نشان بودم است...که اگر نیامدم...یعنی نبودم...نه در این واقعیت...نه در آن خیال....

بودن...گاهی فریاد می خواهد...برای بیداری دیگران....

گاهی وجود می خواهد..برای دیدن....

آنقدر با استقامت بیایی که قدرت انکارت را نداشته باشند....

میای...شاید با این آمدنت قوت قلبی باشی برای کسی که در کنارت....

یا مثه سایه پشت سرت..و یا مثه سایه به دنبالش هستی...

شایدهم....تنها....ولی این تنهایی....با آمدنت عجین شده....که می روی....تا برسی به ته....به نهایت...

به آنجا که که جواب آمدنت....یا رفتن است یا ماندن.....که هر کدام از بلاتکلیفی بهتر است...

پا به پا میایی...و می آیم...گاه بسته می شوم...به قدم هایت....پس مراقب گام هایت باش...

که تند نشود...که کند نشود....که ریتمش...از اول عمر باشد...تا به آخر...که برسم...که برسی....

.

.

.

آمدن با فریاد...آمدن در سکوت....آمدن....آمدن است.....

فرقش جایی است که آیا پا به پای او می روی....یا پا به پایت می آیند...و یا هیچکدام....

 

  • Like 14
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

دیروز دختر یکی از همکار با باباش اومده بود شرکت تقریبا سه چهار سالش بود شایدم کمتر خجالت میکشید به اون همه ادم که جمع شده بودیم برای دیدنش نگاه کنه بغل یکی دیگه از همکارای خانم بود دستاش را گذاشته بود رو چشاش بعد دزدکی به خیال خودش یه لحظه دستاش رو کنار میزد و زیر چشی نگاه میکرد و سریع دوباره برمیگردوند و خودش را می نداخت رو شونه های خانمه ... چقد خندیدم بعد که رفت طفلک خق داشت اینجوری واکنش نشون بده اون همه نرغول مث ادم ندیده ها نگاش میکردیم ...

  • Like 11
لینک به دیدگاه

کاش می دانستی

من سکوتم حرف است

حرف هایم حرف است

خنده هایم حرف است

کاش می دانستی

می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم

کاش می دانستی

کاش می فهمیدی

کاش و صد کاش نمی ترسیدی

که مبادا دل من پیش دلت گیر کند

یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند

من کمی زودتر از خیلی دیر

مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد

تو نترس

سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد

کاش می دانستی

چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت

در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست

تازه خواهی فهمید

مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست...

  • Like 12
لینک به دیدگاه

چه کسی می گوید که گرانی شده است ؟! دوره ی ارزانی ست ! دل ربودن ارزان ، دل شکستن ارزان

دوستی ها ارزان ، دشمنیها ارزان ، چه شرافت ارزان ، تن عریان ارزان

آبرو قیمت یک تکه نان و دروغ از همه چیز ارزانتر

قیمت عشق چقدر کم شده است ! کمتر از آب روان ،و چه تخفیف بزرگی خورده ست قیمت هر انسان ..!

  • Like 12
لینک به دیدگاه

از روزهای پبج شنبه و جمعه متنفرم چون باید چیزی رو تحمل کنم که دوست ندارم:sigh:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

شهر سوخته...

تل ای هستی از خاک...تل ای بودی از خاک....و نمی دانم...تل ای خواهی بود از خاک...در آینده....

وسعتی داشتی...به بزرگی دنیایم...به زیبایی دری در کویرم....به ستاره چینی شب های کویرم...

و فریاد شادی از تو بلند بود....و هنوز می شنوم....از شکاف زمان صدای تو را.....

که سوختی...که دم نزدی....که ماندی...و دفن شدی....و حال دفن ماندی....

چه کسی نقش قبر می کند تو را...چه کسی به یاد می آورد تو را....

چه کسی به یاد می آورد امثال تو را....که خاکین در همین نزدیکی...و همین دوری.....

که نزدیکی و دوریش....محدود است در میهنم....که مادری است خسته....

شهر سوخته...یا سوخته های شهر....جا به جا...مکان به مکان در دلت می مانند...

شاید...بعد از من...شاید بعد از تو....و شاید بعد از ما....کسی دست ببرد برای گرفتن دستت...

مراقب دستان دراز شده باش....شاید طمع دیگری پشت این دستان باشد....

که اگر بود.....دفن بمان...چنگ بنداز به اعماق....تا سطحی نشوی....که به یغما می روی...

شهرهای من...شهرهای تو....شهرهای ما...هر آن در حال فرو رفتن است..به چاه فراموشی...

.

.

.

شاید ما هم نشسته ایم تا نسل بعد بیاید و دست تو را بگیرد....

از گذشته تا به حال...بیشترین دست به سوی تو و امثال تو....دست طمع بوده....

 

  • Like 9
لینک به دیدگاه

سالها ...

به دنبال یک "تو"ی غیر رسمی

که بی هیچ رو دربایستی

جای "شما " را بگیرد ،

یقه ی همه ی "شما" را

چسبیده ام !

و به چشم های همه ی "شما"

زل زده ام !

ببخشید ...

کسی از "شما"

"تو"ی مرا ندیده است ...؟!

  • Like 13
لینک به دیدگاه

این چه رابطه ای هست :ws38:

هرچقدر پای سیستم بشینی هیچ طوریت نمیشه فقط فوق گشنت میشه یا تشنت:banel_smiley_4:

ولی امان از اینکه بخوای برای کارت بشینی icon_pf%20(34).gif

آرتروز گردن و کمر درد و همه چی میگیری.......

این حال دوروز منه

نمی تونم بشینم یا راه برم یا هیچ کاری کنم......

گردنم داره میشکنه فقط:sad0:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

ای خدااااااااااااا w74.gif

چرا اینجوری شدم من؟؟؟؟ اصلا حس و حال ندارم...حس و حال هیچ کارییییییییی ندارمممممممممم w000.gif

اصلا زورم میاد حرف بزنم پست بزارمممممم (2310).gif

فقط که اینجا نیست...تو دنیای واقعی هم اینجوریم...دو هفتس می خوام لاک بزنم حوصله ندارم بزنم ، بعد کثیف بشه ، بعد پاک کنم بعد دوباره بزنمTAEL_SmileyCenter_Misc%20(305).gif

 

ذوق و شوق و انگیزم تو دانشگاه کور شده...از بس زحمت کشیدم و زدن تو ذوقم...بی دلیل...بی عدالت....sigh.gif

یه چیز دیگه هم هست که می دونم خیلی تاثیر داره تو این حال و روزم... hanghead.gif

 

یه تنوع می خوام...تنوع مثبت ! همون چیزی که در من دوباره شوق و انگیزه ایجاد کنه...

  • Like 12
لینک به دیدگاه

زندگی شیـــــــــــــــــــریـــــــــــــــــــــــــن است با همه ی تلخِِِِِِِِِِِِـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی هاش :vi7qxn1yjxc2bnqyf8v

  • Like 9
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...