mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۱ بی هیچ صدایی برایت می نوازم . سازم را در دست می گیرم و چشمهایم را می بندم . پلک ها را بر هم می فشارم تا نت ها را به خاطر بیاورم . دستانم بر روی ساز می لغزند . شور است و غوغا . و تمام اینها به خاطر تو . مگر به غیر از تو کس دیگری هم در اتاق هست ؟ موسیقی در مغزم غوغا می کند . پاهایم به حرکت در می آیند . توان نشستن ندارم . می ایستم . نه . پرواز می کنم . با ساز می رقصم . رقصی همچون رقص سماع . همانقدر آسمانی . همانقدر پرشور . نمی بینمت . چشمانم هنوز بسته اند . سرگیجه گرفته ام . اما نمی ایستم . تو را در خیالم مجسم می کنم . در خیالم ، سر انگشتانم را به سویت دراز می کنم . با دستت برخورد می کند . و من ... می ایستم . ناگهان . با چشمانی باز و خاموش . و ... تمام شد . همین بود تمام رویا و شور من . لمس یک لحظه ی تو . 12 لینک به دیدگاه
*Reyhaneh* 3812 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۱ نمیدونم کدوم رو راضی کنم؛ عقلی که می خواد عاقل باشه، یا دلی که می خواد عاشق باشه؟! درونم غوغا ست.. 16 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۱ من از هجوم هجاهای عاشقانه می ترسم !! 10 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۱ یعنی شده یه چیزی همیشه دم دستت بوده ولی وقتی لازمش داری گم و گور شده باشه آخخخخخخخخخخخخ میخوام دیوارو گاز بگیرم 16 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۱ بعضی وقتا اینقدر از اطرافت ناراحتی که کلا در پی گرفتن حال ملت برمیای... حالا اگه زورت به بالا دست نرسه سر بهترین های زندگیت, اونی که از همه مظلوم تره خالی میکنی!! اونوقت میشی یکی که فقط جنجال راه میندازه!!! اگه زیادی رو اعصاب طرفت راه بری ممکنه اونو هم از دست بدی که خیلی بده! بعد که برمیگردی عقب دیگه خودت رو هم نمیشناسی!!! یهو به خودت میای میبینی این من تازه کجا و آن کجا.... تازه یاد گرفتم چطور آرامش داشته باشم و با ناملایمات کنار بیام.... آدمی تا یک سری چیزا رو یاد بگیره چه چیزا که از دست نمیده! 10 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۱ کاش یه بخشی تو انجمن بود می شد سوالات متفرقه در هر زمینه ای پرسید !! چندباری پیش اومده یه سوالی دارم که نمیدونم کجا باید پرسید 8 لینک به دیدگاه
عمو سام 1166 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۱ میاد این روزا : + آقا داماد چی کاره ان؟ - والله حقیقتش آقا داماد بی کار هستن ولی پدرشون یه پراید به نامشون کرده. + به به بفرمایید دهنتون رو شیرین کنید! :-)) 12 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۱ چي فكر ميكردم...چي شد! جاي خالي ام... حتي... اين نيز بگذرد... 6 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۱ امید یعنی در اقیانوس با قایق بی پارو رهیدن از طوفان 7 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۱ میروم بر در میخانه کمی مست کنم جرعه بالا بزنم آنچه نبایست کنم آنقدر مست که اندوه جهانم برود......استکان رو به لبم باشد و جانم برود برود هر که دلش خواست شکایت بکند.........شهر باید به من الکلی عادت بکند 22 لینک به دیدگاه
Z@laL 6664 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۱ افلاطون میگه: در جهان یگانه مایه نیکبختی انسان محبت است. من میگم: امیدوارم زنده باشم تا اون نیکبختی که افلاتون میگفتو ببینم ... 16 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۱ به راه عمر صدها قصه دیدم! سفر کردم حکایت ها شنیدم! نفهمیدم چه شد تا اینکه روزی،سر کوی رفیق بازی رسیدم! غلامم،چاکرم،لوطی بفرما،همین ها شد همه عشق و امیدم! بدونه هیچ حرفی یا سوالی،پیاله هر کسی داد سر کشیدم،ولی افسوس با هر که نشستم رفاقت کردم و خیری ندیدم، چشام بارونیه قلبم شکسته،ز این دنیا و اهلش دل بریدم...... 13 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۱ به دلیل سنگین شدن تاپیک بسته میشه. تاپیک جدید : .:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:. 19 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده