رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

عزیز دلم مسئول جان فدای اون ریش مبارک ای یقه قشنگ ای آلبالو ای شفتالو ای جیگرتو گاز گاز جان مادرت منو بی خیال آخه منو چه به راهپیمایی 22 بهمن آخه چرا بهم مرخصی نمیدی بعد ازن همه مدت یه هفته برم استراحت آخه جیگرتو بخورم به من میاد اینکاره باشم ؟ لکن منو بی خیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااال:ws36:

  • Like 11
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

منو عصبانی نکنید جان مادراتون ! واسه هممون بد میشه بخدا

  • Like 12
ارسال شده در
1سوالی بود پرسیده بودن

که اگه 2نفر قرار بود لبه پرتگاه باشن یکیش اونی باشه که تو دوسش داری یکیش اونی باشه که دوستت داره

کدوم رو نجات میدی

اینم حکایت منه

چه سخته

 

:w02: هر دوتایشونو پرت می کنم پایین... 1. من عمرا کسی که دوسم نداشته باشه رو دوست نخواهم داشت. 2. اونی که دوسش ندارمو خو دوست ندارم دیگه!!!!:ws3:

  • Like 3
ارسال شده در

چند وقته یک موضوعی من رو درگیر کرده....

 

یک معادله ی عجیب تو دلِ این زمان هست....

 

که قضاوت در مورد اتفاقات و آدم ها بعد از یک مدت طولانی..180 درجه تغییر می کنه...:ws37:

 

یکی که خونخوار :3: بوده میشه فرشته....:girl_angel:

 

یک اتفاق که باعث شادی بوده می شه باعث ناراحتی...

 

یکی که در موردش می گفتیم..بابا آدم نیست....دو نفر تو یک زمان جلوتر می گن..نه بابا یارو خدای آدم ها بود رو زمین!:banel_smiley_4:

 

یِ وَخت! این نتیجه از روی دیدن موضوع از یک جهت دیگه است....بعد من به خودم می گم عجب! تغییر زاویه ی محسوسی!

 

بعد یک مقدار جلوتر میرم تو موضوع می بینم....این نتیجه ی جدید در پی ندیدن خیلی اتفاقات رخ می ده....:ws37:

 

 

لامصب روزگار..بد روزگاریه....

"گرگ دیروز..امروز به گفته ی کسانی که گرگیش رو ندیدن یا خودشون رو زدن به ندیدنش...بَره خطاب می شه...."

 

قال معین خراباتی،جلد دوم کتاب زندگی،فصل حقیقت

 

و تو هم باید به خاطر ژِست احترام به نظرات مختلف...در مقابل این تحریف سکوت کنی و بگی بالاخره اونم یک نظر داده و حق داره نظر بده...

 

و بععله...باید با این تعابیر..کسانی که سرشون رو مثه کبک می کنن زیر برف رو و بقیه رو به این کار تشویق می کنن مدال افتخار هم بدیم...:w155:

 

 

موخره: این نوشته ها تحت تاثیر شنیدن داستان یک نفر تو جمع ساطع شد!

اون یک نفر گفت...فلان گردن بگیر که عمری خونه ملت رو کرد تو شیشه و چشم قربون گفت به اَجنبی...یک خادم صِرف بود!

 

کلا مطالعات تاریخیش در حد کتاب های دوره ی راهنمایی بود....و سنش به زحمت 17 سال می رسید..این اواخر فقط تو میتینگ های نتی زیاد شرکت میکرد:ws37:

  • Like 10
ارسال شده در

با ارزش ترین چیز در زندگی دل آدم هاست. . .

اگه

کسی بهت سپردش

امانت دار خوبی باش . . .

  • Like 9
ارسال شده در

جفتشونو هل بده پایین:ws28:

  • Like 3
ارسال شده در

قدیما ... تا کسی مجبور نبود دروغ نمیگفت...الان تا کسی مجبور نباشه راست نمیگه :banel_smiley_4:

  • Like 5
ارسال شده در

خیلی خوبه با منطقم بتونم با اتفاقات کنار بیام . . .

  • Like 12
ارسال شده در

خیلی بده گاهی نزدیکترین افرادت برا کوچکترین چیزا روانتو پریشون کنن:w000:

  • Like 9
ارسال شده در

کلا از ادما خوشم میاد!

شخصیتای مختلف توی یه اجتماع برام جالبن...

ولی جالبتر ادمای یه خونواده هستن که با وجود پدرو مادر مشترک اخلاقیاتشون مختلفه...

  • Like 15
ارسال شده در

کاش تعداد post هایمان به اندازه ی pasti هایمان نباشد ....:sigh:

م.خ.........:sigh:

  • Like 14
ارسال شده در

خدا دور است و محلِ ڪارِ پدر هم

دور

.

.

.

بوسیدمت.

فردا همیـטּ شعر را دوباره مے خواهم نقاشے ڪنم

  • Like 10
ارسال شده در

خیلی زمان نگذشته از اون روزا.

روزایی که اگه یه روز نمیومدم 10 نفر سراغمو میگرفتن.

یا بهم زنگ میزدن. یا اس ام اس میدادن.

همه جزیی از خونوادم بودن. یکی ابجیم یکی مامانم، یکی داداشم؛ یکی بابام؛ یکی عمم؛ یکی داییم........

اما الان اگه 1 هفته هم نیام شاید هیچ کس متوجه نشه.

مامان راست میگه. ادما فراموش میشن. به همین سادگیhanghead.gif

  • Like 17
ارسال شده در

عجب طوفانی اومد الان / آسمون سیاه شد / نزدیک بود تو گرد و غبار محو شم :ws28:

  • Like 13
ارسال شده در

داوطلبانی که به هر طریق موفق به مشاهده و پرینت کارت ورود به جلسه نمیشوند لازم است از روز دوشنبه 16/11/91 از ساعت 8 الي 12 و 14 الي 17 به نماينده سازمان سنجش مستقر در باجه رفع نقص حوزه مربوطه مراجعه نمائيد.

 

 

یعنی اگه قرار باشه کارت ورود به جلسه کسی هم دیده نشه

اون نفر منم:4564:

  • Like 14
ارسال شده در

تو رفتی و حسرت همه چی بر دلم ماند ...

و اشک مهمان گاه و بی گاهم شد....

و هنوز هم نتوانستم به نبودنت عادت کنم . میدونم که این محاله.....

هنوز هم نتونستم باور کنم ... گاهی فکر میکنم یه کابوس وحشتناک بوده..

تو با یادگاری هات و خاطراتت همیشه تو قلبمی ...

  • Like 9
ارسال شده در

حسابش از دستم در رفته .نمیدونم تو این یکی دو ماه ، این چندمین باره که سرما می خورم !! چقدر آنتی بیوتیک بخورم بابا TAEL_SmileyCenter_Misc%20(305).gif

 

صدا نیست کـــــه... مثل سوهان روح شده icon_pf%20(34).gif

  • Like 9
ارسال شده در

و امان از این بوی پاییز و آسمان ابری

که آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچکس دیگر

فقط میدانی که هر چه هوا سردتر میشود

دلت آغوش گرمتر میخواهد:icon_redface:

  • Like 10
ارسال شده در

هزار کلمه بر جای خالیت ریختم

اما پر نشد...........

به گمانم از جنس بینهایتی...........

  • Like 7
ارسال شده در

کاش وقتی لطف زیادی، شامل حال شخصی میکردیم نادان از اب درنیاد! :sigh:

  • Like 12
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...