sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۰ سپیده سر زد...از پنجره ی شیروانی.... نور کم رنگ از لابه لای رویای من...چشمانم را به تو روشن می کند.....ای آفتاب زندگی.... و چه حال خوبیست....که نم شیروانی....را با یاد دیدن تو...فراموش می کنم..... 12 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ وقتی فهمیدم ممری 8گیگ گوشیم سوخته اینقدر ناراحت نشدم که عزیزانم و دوستام با بعضی حرفهاشون تا یک هفته گیج میزنم فقط با شنیدن یک کلمه از حرفهاشون خب نکنید اینکارهها رو بامن 7 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است خوبه که گهگداری سری به کتب فارسی دبستان بزنیم... این روزا به شعرهاشون بیشتر احتیاج داریم 7 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ چون رقص دود سیگار ، لامکانی . . . . 8 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ دلمان را بردند با یاسای دلبری چنگیز زاده ای مگر ؟ بخداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا از خودمان نوشتیم 9 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ بهشت را می خواهم....نه به بهانه ی ترس از جهنم......یا تعلیقه برزخ.... بهشت را می خواهم....تا لحظه ای فکر نکنم به بهشت...که چگونه است؟.... لحظه ای از دیوار بالا روم....نگاهی بیاندازم.... ولی ندایی می گوید....نامحرمان بر این آستان از چشم.....بی بهرند.... بهشت... با چشم دل نظر کردم.....جز نور چیزی ندیدم..... 11 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ دستهایم خالی است جیب هایم پر از حسرت !!! بخداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا از خودمان نوشتیم 6 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ دلم یک بغل میخواد فقط برای گریه . . . 14 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ تنکس های گزینشی برای احساسمان حراست قلبمان را شکافت لا مروت این دکمه عجب پسورد سنگینی دارد !! بخداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا از خودمان نوشتیم 7 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ نوشته ی خودم و سایر دوستان رو که نقل قول بود، پاک کردم. فروغ جان و ساناز جان و دوستان عزیز دیگه دلیل بر بی احترامی نذارین. نخواستم تاپیک باز هم موضوع اصلی منحرف بشه. فقط لطفاً قوانین این تالار رو بخونین. از نظراتتون متشکرم. نظر همه دوستان رو در نظر می گیرم و سعی می کنم طبق اصول ادبیاتی و دل شما عزیزان در کنار هم و با هم تاپیک رو به زیبایی پیش ببریم. باز هم متشکرم 12 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ سینه ام مالامال اب است ای دریغا اتشی !! بخداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا از خودمان نوشتیم 8 لینک به دیدگاه
Ha.Mi.D 8376 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ لبریز خنده با تو لبریز شعر یغما شال حریر ابی تو پرسه های سرما گاهی نگاهی از تو، گاهی خیال و رویا بوسیدن تن عشق تا وعده های فردا اون لحظه رو نگه دار بانوی خواب و بیدار 7 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ چشمهایت خورشید است کاش همیشه زمستان باشد تا بخوانمت بخداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا از خودمان نوشتیم 8 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ کاش وقتی چشممو باز میکردم میدیدم فقط یه کابوس بود 12 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ باید دل کند از اینجا تیشه ای به تیزی نوستالژی ام ارزوست بخداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا از خودمان نوشتیم 10 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ چه بگویم از خود....از خود گویم تکراری است.... از تو می گویم که برایت آشنا باشد.....و برای من نو...... از این بین...تو خود را در من می بینی.....و من تو را در خود....... و آنگاه شاید کمی بیشتر خودمان را بشناسیم....شاید.... بر من خرده نگیر که این بار از دست تو تقلب کردم..... 13 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ ای ملت بدانید و اگاه باشید کسی که بیشتر دشمن داره یا بیشتر ازش انتقاد میکنند، به خود واقعیش نزدیکتره و کمتر فیلم بازی میکنه! گول ادمای به ظاهر مثبت همیشه آروم رو نخورید! 13 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ خدایا مگه نرم ابزارت کم بود که اینگونه ما را افریدی ؟ اقلا یه 2تا بال روی شونه ی ما میذاشتی تا بپریم بخداااااااااااااااااااااا اااااااااااااااا از خودمان نوشتیم 7 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ نچرخ دیگه خسته شدیم چندین و چند سال چرخیدی چند روز به خاطر دل من نچرخ بذار ههممون رو حالت pause باقی بمونیم 11 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده