*pedram* 21266 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتونی گریه کنی !!! 15 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ گاه گاهی مینویسم ... گاه گاهی که احساس میکنم با خودم نیاز دارم مینویسم ... میشه گاه نوشته ها 17 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ بالاخره بعداز لطمات وارده زیادی به انگشتام چله کشیم تموم شد و رفتم توی بافت .. ایشالا قشنگ بشه 15 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ حوصلم سر رفته خواهرم هنوز نیومده شب میرسه نشستم داستان برای این شکلکا میسازم:164: 13 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ فکر کنم امشب نیاز به قدم زدن دارم...! 18 لینک به دیدگاه
masoume 5751 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ من : میتوانم بپرسم مامورتون حق فحش دادن وتوهین به بقیه رو مخصوصا خانوم رو داره ؟ اقای پلیس مهربان : به شما مربوط نیست ! خانم برو برا خودت دردسر درست نکن ! دارم فکر میکنم میگفتم تور مختلط ازاده یا نه ،جوابم همین بود ؟!! 9 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ صدای بارون بهم احساس امنیت می ده...هنوز شام از گلوم پایین نرفته هوس چایی کردم ! دم دمای پاییز و صدای بارون(سیل!) و چایی ... وای چه آرامشی :coffee: 15 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ خیلی حوصلمون میکشید بارونم میاد ادم هوس میکنه بره زیرش قدم بزنه 6 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۱ تا حالا اين موقع صب اينجا نبودم!!!! : ) ....عجب سوت و خوره(مثل شبا) 8 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۱ دلم تنگه... حس بدیه. میدونم که اشتباهه... 10 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۱ خدمت شوما عارضم که..... عُنصر تازه وارد...در هر امری می تونه هم مطلوب باشه...هم نامطلوب... نَه...نَه...به جان خودم نمی خوام تِز بِدم..... حرفم اینه...که قدم قدم..آسه آسه باید وارد شد....یک چرخی زد...یک نگاهی انداخت...نشست یک گوشه حرف چهار تا که داخل گود نشستن رو گوش داد.. دید اوضاع و احوال چه جوره..هوای مجلس بهش می سازه یا نه... می گن تو 20 دقیقه ی اول فوتبالم....تیم ها هم رو ارزیابی می کنن... طرف هنوز نیومده...ننشسته....دو نفر رو نشناخته....در آنِ واحد چنان تِزی می ده که شیوخ جمع انگشت بر دهان می مانند و می گویند: رو که نیست!!!به سنگ پای قزوین گفته زرشک!!!:w888: این حکایت... دنیای مجازی و واقعی نداره....همه جا صادقه... والا حرف من نیست...بِلا حرف من نیست... بابا خاک خورده های این صحنه هم...یک گوشه می شینن و تا لازم نباشه...این دهن مبارک رو وا نمی کنن....این انگشتان رو به کیبورد نزدیک نمی کنن...:mornincoffee: بابا انصافت رو شکر..... نَشی یک موقع پیام بازرگانی...نشی یک موقع کاسه ی داغ تر از آش....نَشی یک موقع در دیگ باز و حیای گربه کو...... آره.....آره...والا ما هم یک موقعی تازه وارد بودیم.....والا از این تز ها نمی دادیم(دیدن بابا و مامان می خوان نصیحت کنن می گن:والا ما هم جوون بودیم....از این کارا نکردیم.....!!!!:4chsmu1:) 17 لینک به دیدگاه
سما1 395 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۱ خیلی دلم گرفته از دنیا......... تمام آرزوهایم را در دلم کشتم و آرزوی دیگری را در آن جای دادم و آن مرگ است.... کاش نفس من ببرد تا دنیا نفس راحتی بکشد........ 10 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۱ چقدر خود تلقینی شاد بودن سخته..حتی آهنگ شاد هم اثر نداره 15 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۱ همین که بعضی وقتا بشینم لواشک بخورم و هی با خودم فک کنم و بگم بیخیال ، می گذره ، درست میشه یعنی می تونم امیدوار باشم .... می تونم امیدوار باشم همه چی حل میشه .... 17 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۱ خیلی وقته منتظرم ، خیلی وقته که می گم درست میشه درست میشه ..... هنوزم نا امید نشدم ، ناامیدی یعنی مرگ و من هنوز دارم نفس می کشم اما...خدایا حداقل یه جا برای گریه بده خسته شدم از این همه بغضی که .... هی بغض روی بغض ......هی بغض روی بغض......خدایا سنگینه به خودت قسم که سنگینه...نفسام به شماره افتاده خدا یه نفس عمیق بهم بده... خدا یادت باشه من هنوزم نا امید نشدم هنوز نه..... 15 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۱ دیگه ولبگردی ( ول گردی در وب ) نیز جواب نمیده 14 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۱ شام نون و پنیر و گوجه خوردم...وای خدا خوشمزه تر از اینم مگه چیزی هست ؟؟ چه طعمی چه لذتی 15 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۱ در دوران کودکی یک شعری بهمون یاد داده بودن با این مطلع: آهویی دارم خوشگله، فرار کرده ز دستم، کاشکی اونو میبستم. در نگاهی گذرا متوجه میشویم حتی شاعرش فعل و فاعل رو هم رعایت نکرده، اگر فرار کرده باید میگفت آهویی داشتم خوشگل بود، اگر الان داریش باید بگی آهویی دارم خوشگله، فرار نکرده ز دستم. در نگاه ساده به ریش شاعر میخندیم، اما تازه امشب فهمیدم شاعر چه حرف پر مغزی زده. آدم همیشه وقتی میفهمه چیز با ارزشی رو داره، که اون چیز دیگه پیشش نیست ولی همش فکر میکنه داردش. 20 لینک به دیدگاه
MAXER89 مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۱ حرف دارما ولی ... خو جمله م نمیاد لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده