- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مهر، ۱۳۹۰ همه جا آرام است ...! دل من استثناست ...! 8 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مهر، ۱۳۹۰ یه جایی میخوام که تا کیلومترها اطرافش هیچکس نباشه ، یه هوای آزاد و سرد...واسه فریاااااااااااااااااااااا اااااااااد زدن تا مرز بی هوشی... 16 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۰ اشک من خودتو نگه دار نیا پایین....منو رسوا میکنی..... 10 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۰ یه جاهایی زندگی می گه: تَرَق...یه جاهایی می گه: شَتَرَق ... 9 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۰ وقتی آمدی خورشید را پس میفرستم برای خدا . . . 5 لینک به دیدگاه
poor!a 15130 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۰ معتاد کار شدم یه روزی بد واسه فکر نکردن و کم نیاوردن تو زندگی شروع کردم به کار کردن 2جا 3 جا هی نرم افزار یاد بگیر برنامه بنویس وبلاگ بنویس بعد که یاد گرفتی بشین یاد بده بعد یه وقتی چشم باز کردم دیدم شدم مدیر یه قسمت باز کار کار کار الان که میبینم از 18 سالگیم همین بوده هنوزم همینه الان دیگه نه کم میارم نه از فکر و خیال فرار میکنم اما هنو کار میکنم حتی این هفته که کلا مرخصی بودم همش دنبال اموزش و مقاله بودم که بذارم تو سایت من معتاد شدم دست خودم نیست شاید 12 -13 سال از عمم با این اعتیاد گذشت ... الان همه چی بلدم و همه چی دارم ولی سیر مونی ندارم با اینکه خیلی خستم ... من معتادم 6 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۰ عجب درد بدیه انتظار.....کاش یکی پیدا می شد.... 13 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۰ قدیم ها زن ها تو حموم عمومی جمع میشدند و میخنداند: شوهر نگو بلا بگو،سنگ در خلآ بگو........ الان خواستم برم حمام، یاد این شعر افتادم، گفتم بیچاره شوهر....... 11 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۰ گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی... گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ... 15 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۰ یک گل یاس روی موهات...واسه تو دختر کوچولو... که آروم اومدی سمتم...و من نمی دونستم که چشمای خوشگلت..نمیبینه.... اومدم بگم تو انتخاب کن واسم هدیه ی تولد رو ... نمی دونستم که این حرفم خنده ی خوشگلتو از رو لبات می بره... آروم دست بردم تو موهات... گفتم حرف حرف تو.....گفتم لمسشون کن عروسکارو.... آروم دست بردی لای عروسکا.... همونو انتخاب کردی که قشنگ ترین بود... وقتی گفتم جایزه ات چی باشه؟ فقط لبخند زدی...سرت رو پایین انداختی... ... لبخند یک کوچولوی ناز تقدیمه تو واسه صبرت برای خوندن این واژه ها...... 5 لینک به دیدگاه
Matin H-d 18145 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۰ زمســــتون خدا سرده دمش گرم زمینــــــــو مثل یخ کرده دمش گرم زمستون خدا سرده دمش گرم زمینو مثل یخ کرده دمش گرم دم گرم کسی نیست توی این شهر اون عاشقی که ولگرده دمش گرم :biggrin: 7 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۰ جدا این شعر فریدون مشیری رو دوست دارم! « ... تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت ! آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشه ماه فرو ریخته در آب شاخه ها دست بر آورده به مهتاب ... » 9 لینک به دیدگاه
.MohammadReza. 19850 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۰ یه وقتایی هست که هیچ کس نمیفهمه چته، هیچ کس. نه اونی که فک میکنی نزدیک ترین دوستته نه اونی که فک میکنه نزدیک ترین دوستته مثه این بچه هایی که یهو میفتن به ونگ ونگ و دیگه هیچی آرومشون نمیکنه اونقد گریه می کنن تا خوابشون ببره...! 13 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، ۱۳۹۰ دلم یه روز آفتابی میخواد، با یه هوای صاف، یه هواپیما بدونه چطر نجات، دلم میخواد برای یک بار مردم رو از اون بالا ببینم و بعضی هارو با دقت ببینم 8 لینک به دیدگاه
poor!a 15130 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، ۱۳۹۰ درست تو روزایی که فک میکنی باید از همیشه خوشحال تر باشی یهو یه غمی از یه جایی میاد میشینه رو دلت یه بغضی تو گلوت میاد که خودتم نمیدونی چی شد که اومد میترسی به روی خودتم بیاری و بگن اخه لان وقت غصس؟ کی میگه مرد باید خودار باشه و به روش نیاره پکیدیم بابا 16 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، ۱۳۹۰ منتظر روی میمونم که بیای..خودت باشی و دلت...من باشم و یه دنیا شوق ......ما بشیم همه اون چیزی که دیگه نمیشه بهش گفت خوشبختی! باید دنبال واژه جدیدی برای این آغوش بود... 10 لینک به دیدگاه
Matin H-d 18145 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، ۱۳۹۰ اینکه یه روز ه خوبو پشت سر بزاری چقده خوبه .... :hapydancsmil: 9 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، ۱۳۹۰ دلم تنگ است .......دلم میسوزد از باغی که میسوزد نه دیداری نه دیداری نه دستی برسر یاری .................... باوجودی که میدونم زندگی هیچ ارزشی نداره ولی باز دلم میگیره بعضی وقتها بدجوری 12 لینک به دیدگاه
MechJJ 11368 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مهر، ۱۳۹۰ به دوستم دو سال زندان داده بودن. دو سال زندان با 74 ضربه شلاق، دوسال زندان و 74 ضربه شلاق به جرم حرف زدن،به جرم سکوت نکردن،به جرم خیلی چیزا... بدون اینکه ببینمش رفت حق داشت خب ، نمیتونست بیاد بگه برنامش چیه... لعنت به دوستی ها،لعنت به وابستگی ها ، لعنت به اینجا،لعنت به خیلی چیزا... چند روز بود خبری نبود ازش... تا دیدم تو فیس بوک نوشت داستانو... بدون اینکه ببینمش رفت 8 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده