رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

یه جایی میخوام که تا کیلومترها اطرافش هیچکس نباشه ، یه هوای آزاد و سرد...واسه فریاااااااااااااااااااااا اااااااااد زدن تا مرز بی هوشی...

  • Like 16
لینک به دیدگاه

معتاد کار شدم

یه روزی بد واسه فکر نکردن و کم نیاوردن تو زندگی

شروع کردم به کار کردن

2جا 3 جا

هی نرم افزار یاد بگیر

برنامه بنویس

وبلاگ بنویس

بعد که یاد گرفتی بشین یاد بده

بعد یه وقتی چشم باز کردم دیدم شدم مدیر یه قسمت

باز کار کار کار

الان که میبینم از 18 سالگیم همین بوده

هنوزم همینه

الان دیگه نه کم میارم نه از فکر و خیال فرار میکنم

اما هنو کار میکنم

حتی این هفته که کلا مرخصی بودم

همش دنبال اموزش و مقاله بودم که بذارم تو سایت

من معتاد شدم

دست خودم نیست

شاید 12 -13 سال از عمم با این اعتیاد گذشت ...

الان همه چی بلدم و همه چی دارم

ولی سیر مونی ندارم

با اینکه خیلی خستم ...

من معتادم:no:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

قدیم ها زن ها تو حموم عمومی جمع میشدند و میخنداند:

 

شوهر نگو بلا بگو،سنگ در خلآ بگو........

 

الان خواستم برم حمام، یاد این شعر افتادم، گفتم بیچاره شوهر....... :sigh:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...

 

گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...

  • Like 15
لینک به دیدگاه

یک گل یاس روی موهات...واسه تو دختر کوچولو...

که آروم اومدی سمتم...و من نمی دونستم که چشمای خوشگلت..نمیبینه....

اومدم بگم تو انتخاب کن واسم هدیه ی تولد رو ...

نمی دونستم که این حرفم خنده ی خوشگلتو از رو لبات می بره...

آروم دست بردم تو موهات...

گفتم حرف حرف تو.....گفتم لمسشون کن عروسکارو....

آروم دست بردی لای عروسکا....

همونو انتخاب کردی که قشنگ ترین بود...

وقتی گفتم جایزه ات چی باشه؟

فقط لبخند زدی...سرت رو پایین انداختی...

...

لبخند یک کوچولوی ناز تقدیمه تو واسه صبرت برای خوندن این واژه ها......

  • Like 5
لینک به دیدگاه

زمســــتون خدا سرده دمش گرم

زمینــــــــو مثل یخ کرده دمش گرم

زمستون خدا سرده دمش گرم

زمینو مثل یخ کرده دمش گرم

دم گرم کسی نیست توی این شهر

اون عاشقی که ولگرده دمش گرم

 

:biggrin:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

جدا این شعر فریدون مشیری رو دوست دارم! :ws37:

 

« ... تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

 

من همه محو تماشای نگاهت !

 

آسمان صاف و شب آرام

 

بخت خندان و زمان رام

 

خوشه ماه فرو ریخته در آب

 

شاخه ها دست بر آورده به مهتاب ... »

  • Like 9
لینک به دیدگاه

یه وقتایی هست که هیچ کس نمیفهمه چته، هیچ کس.

 

نه اونی که فک میکنی نزدیک ترین دوستته

نه اونی که فک میکنه نزدیک ترین دوستته

مثه این بچه هایی که یهو میفتن به ونگ ونگ و دیگه هیچی آرومشون نمیکنه

اونقد گریه می کنن تا خوابشون ببره...!

  • Like 13
لینک به دیدگاه

دلم یه روز آفتابی میخواد، با یه هوای صاف، یه هواپیما بدونه چطر نجات، دلم میخواد برای یک بار مردم رو از اون بالا ببینم و بعضی هارو با دقت ببینم

  • Like 8
لینک به دیدگاه

درست تو روزایی که فک میکنی باید از همیشه خوشحال تر باشی

یهو یه غمی از یه جایی میاد میشینه رو دلت

یه بغضی تو گلوت میاد

که خودتم نمیدونی چی شد که اومد

میترسی به روی خودتم بیاری و بگن اخه لان وقت غصس؟

کی میگه مرد باید خودار باشه و به روش نیاره

پکیدیم بابا

  • Like 16
لینک به دیدگاه

منتظر روی میمونم که بیای..خودت باشی و دلت...من باشم و یه دنیا شوق ......ما بشیم همه اون چیزی که دیگه نمیشه بهش گفت خوشبختی! باید دنبال واژه جدیدی برای این آغوش بود...

  • Like 10
لینک به دیدگاه

دلم تنگ است .......دلم میسوزد از باغی که میسوزد

نه دیداری نه دیداری نه دستی برسر یاری

....................:sad0:

 

باوجودی که میدونم زندگی هیچ ارزشی نداره ولی باز دلم میگیره بعضی وقتها بدجوری:ws44:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

به دوستم دو سال زندان داده بودن.

دو سال زندان با 74 ضربه شلاق،

دوسال زندان و 74 ضربه شلاق به جرم حرف زدن،به جرم سکوت نکردن،به جرم خیلی چیزا...

بدون اینکه ببینمش رفت:hanghead:

حق داشت خب ، نمیتونست بیاد بگه برنامش چیه...

لعنت به دوستی ها،لعنت به وابستگی ها ، لعنت به اینجا،لعنت به خیلی چیزا...

چند روز بود خبری نبود ازش...

تا دیدم تو فیس بوک نوشت داستانو...

بدون اینکه ببینمش رفت:hanghead:

  • Like 8
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...