nazfar 8746 ارسال شده در 9 مهر، 2011 خیلی وقت ها دلم واقعاً تنگ میشه مثل امروز... دلم برای آرامشم برای راحتیم و چیزای خوبی که داشتم و قدر ندونستم تنگ میشه...شاید زیاده خواهم، یا شایدم اون دنیا با تصور من جور نبود، شاید به قولی اون پازلایی که دارم برای اون صفحه نبود و نیست، دیگه اومدم دیگه وسط راهم دیگه نمتونم سرمو برگردونم... توی برگشت هیچی نیست جز افسوس بیشتر... باید برم... باید قدمهام رو محکم تر بردارم نباید بذارم زندگی من رو شکست بده... باید برم... باید از هر چیزی که باعث تعلقم به جایی، کسی، خاطراتی و ... میشه دور شم... نباید وابسته باشم باید فقط برم... موندن برام مثل زهری میمونه که چندین بار مصرفش آروم آروم داغونم میکنه... میکشم... باید برم قسمت من اینه: رفتن بدون توقف 7
from_hell 10964 مالک ارسال شده در 9 مهر، 2011 قبل ترها، نمی دانستم کودک درونم را چگونه مجاب کنم که همه ی چیزهای خواستنی، دست یافتنی نیستند. اما این روزها گاهی مثل یک معجزه، آنچه را که در ذهن دارم، پیش رویم می بینم. و هیچ جواب فیزیکی برای این راز بزرگ پیدا نمی کنم. جواب رازهای پیش روی من ، فقط روزها و شبهایی هستند که با قیمت گزاف زندگی ام می گذرانمشان…. اینروزها بهتر است سکوت کنم … س سکوت که یادت هست … عادت کردم !!! سرد ساکت سنگی همین … صدایی هست در بطن این سکوت. صدایی که مرا می خواند. با شمایم که دلتان خوش است به این لحظه گذرا… بهتر است خودتان را تعریف کنید نه دیگران را نقد … میدانید! این نیز میگذرد … برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 19
HaMiD.CFD 20379 ارسال شده در 10 مهر، 2011 مگه من چقدر سن دارم که انقدر باید امتحان بشم واذیت اوستا کریم؟با همه اینطوری هستی؟ 17
*mini* 37778 ارسال شده در 10 مهر، 2011 وقتی کسی صادقانه باهات حرف میزنه....تو هم خالصانه به حرفش گوش بده........با دل پاک...نه دل پر کینه.......هیچکس معصوم نیست...ادمیم و اشتباه میکنیم.... واقعا در عجبم.........واقعا دَمِ تو گرم...!!! 17
VINA 31339 ارسال شده در 10 مهر، 2011 خیلی مشکل دارم خیلی اما ته دلم قرصه خدا مطمئنم کمکم میکنی خدایا هر کاری میدونی درسته همونطور بکن من میدونم حتما توش خیره 15
- Nahal - 47858 ارسال شده در 10 مهر، 2011 شادم،شاد و رهاااااااااااااااااااااااااا فقط می خوام آروم بخندم می ترسم غم صدامو بشنوه و حسودی کنه..... 15
hilda 13376 ارسال شده در 10 مهر، 2011 میشه 1 روز بشه هیچکس به من نگه نحس ! یا اینکه هیچکس به خاطر اخلاق بدم باهام قهر نکنه ! میشه یه روز بدون منت کشی و غلط کردم بگذره ؟ میشه 1 روز بیاد وقتی بقیه میخندن با حسرت نگاه نکنم و منم از ته دل بخندم ! میشه 1 روز خدا بیاد من باهاش حرف بزنم ؛ رو در رو و مردونه ؟ شاید فهمیدم مشکل کجاس 24
FrnzT 18194 ارسال شده در 10 مهر، 2011 همیشه همه چی اونجور که فکر میکنیم نیست...اتفاقات چنان با جزئیات پیچیده کنار هم قرار میگیره که یک لحظه آدم به چشم خودشم شک میکنه که درست میبینه یا نه. چقد خوبه گاهی آدم بدون ترس به دیگران بگه کم آورده و دیگه نمیتونه... 18
کتایون 15176 ارسال شده در 11 مهر، 2011 بعضی وقتا دلم میخواد یه مدت لال شم... بس که همش مزخرف می بافم و بعدش هی مجبورم درستش کنم... این حرف زدن لعنتی چه دردیه... یکی نیست بگه ،آخه به تو چه که مردم میخوان چی کار کنن با این زندگی چند صباحشون... دلم میخواد یه مدت برم تو یه کمد درشم ببندم هیچی نگم هیچی نبینم هیچی نشنوم... 13
zzahra 4750 ارسال شده در 11 مهر، 2011 چقدر خوب شد که همه رفته بودن بیرون...چقدر خوب شد که خونه خالی بود...چقدر خوب شد که هیچ کس صدامو نشنید... بالاخره این بغض ترکید...بالاخره تونستم یه دل سیر گریه کنم...خیلی وقت بود که خودم صدای بلند گریه کردن خودمو نشنیده بودم...های های برای خودم و کسایی که رنج کشیدنشونو میبینم و نمیتونم کاری بکنم...لعنت به این زندگی و دردهاش...واقعا لعنت...... 18
hilda 13376 ارسال شده در 12 مهر، 2011 خداحافظی یعنی دیگه چیزی دس من جا نمونده که بخای برگردی برو جلو پشتتم نگاه نکن 11
Mahnaz.D 61917 ارسال شده در 12 مهر، 2011 چقدر خوبه اگه به جایی عادت نکنیم...چون ترکش برامون سخت می شه 18
from_hell 10964 مالک ارسال شده در 12 مهر، 2011 آدم هی خودش رو محروم میکنه ؛ از خیلی آدمها و چیزها تا دلتنگی گلوگیر نشه ، دلتنگی گلوگیر که بشه بغض نیست تا راه باز کنه.... سنگین میشینه روی سینه و تا همیشه جا خوش میکنه.... از خیابونها حذر میکنی ، از رنگها ، بوها ، ویترین مغازهها ، آدمهای مشترک ، آهنگهای ستارهدار خاطرهدار....!!! نه ؛ مثل چاقو نیست تا بذاری اونقدر ببره تا تیزیش کم بشه ، همیشه تیز میمونه و زخم بریده رو ، تازهتر و عمیقتر نگه میداره؛ این خاطره ست که میسوزونه.... تو یه سیاره دیگه هم که باشی؛بازم شروع میکنی به تصویر سازی... که اوه فلان روز فلان جا.... 15
bme.masood 5832 ارسال شده در 13 مهر، 2011 میخوام واسه یه بارم که شده به خودم ثابت کنم که مسعود کیه اگه این بار کم بیاری دیگه حق نداری جلو همه کلاس بذاری که من نخوندم که قبول نشدم میخوام بفهمم که چقدر توانایی داری فرصت اخرته. تمام تلاشت بکن 15
مریم راد 2736 ارسال شده در 13 مهر، 2011 تازه امروز فهمیدم دور شدن و رفتن چه دلگیره!دلم تنگ شده به همین سادگی! 14
پیرهاید 10193 ارسال شده در 13 مهر، 2011 چه می گویی با من نمی شنوم گنگ سخن می گویی از کجا آمدی دهاتی کفشهایت آشناست می گوییم: لباست سفید است اری کفن است بر تن است و از مالامال این همه گذشته از همین غم ها در قفس است می مانی و میدانی که یکی که میدانی و میدانم از دو بیزاری میروی و میدانی که میمانم در یک از کجا آمدی از چندستان ها؟! چند نیستم ، یکم! 12
ارسال های توصیه شده