رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

خیلی وقت ها دلم واقعاً تنگ میشه مثل امروز... دلم برای آرامشم برای راحتیم و چیزای خوبی که داشتم و قدر ندونستم تنگ میشه...شاید زیاده خواهم، یا شایدم اون دنیا با تصور من جور نبود، شاید به قولی اون پازلایی که دارم برای اون صفحه نبود و نیست، دیگه اومدم دیگه وسط راهم دیگه نمتونم سرمو برگردونم... توی برگشت هیچی نیست جز افسوس بیشتر... باید برم... باید قدمهام رو محکم تر بردارم نباید بذارم زندگی من رو شکست بده... باید برم... باید از هر چیزی که باعث تعلقم به جایی، کسی، خاطراتی و ... میشه دور شم... نباید وابسته باشم

باید فقط برم... موندن برام مثل زهری میمونه که چندین بار مصرفش آروم آروم داغونم میکنه... میکشم... باید برم

 

قسمت من اینه: رفتن بدون توقف

 

 

 

 

 

  • Like 7
لینک به دیدگاه

قبل ترها، نمی دانستم کودک درونم را چگونه مجاب کنم که همه ی چیزهای خواستنی، دست یافتنی نیستند.

اما این روزها گاهی مثل یک معجزه، آنچه را که در ذهن دارم، پیش رویم می بینم.

و هیچ جواب فیزیکی برای این راز بزرگ پیدا نمی کنم.

جواب رازهای پیش روی من ، فقط روزها و شبهایی هستند که با قیمت گزاف زندگی ام می گذرانمشان….

اینروزها بهتر است سکوت کنم … س سکوت که یادت هست … عادت کردم !!!

سرد

ساکت

سنگی

همین …

صدایی هست در بطن این سکوت. صدایی که مرا می خواند.

با شمایم که دلتان خوش است به این لحظه گذرا…

بهتر است خودتان را تعریف کنید نه دیگران را نقد …

میدانید! این نیز میگذرد …:icon_gol:

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 19
لینک به دیدگاه

وقتی کسی صادقانه باهات حرف میزنه....تو هم خالصانه به حرفش گوش بده........با دل پاک...نه دل پر کینه.......هیچکس معصوم نیست...ادمیم و اشتباه میکنیم....

واقعا در عجبم.........واقعا دَمِ تو گرم...!!!

  • Like 17
لینک به دیدگاه

خیلی مشکل دارم خیلی

اما ته دلم قرصه خدا

مطمئنم کمکم میکنی:ws37:

 

 

خدایا هر کاری میدونی درسته همونطور بکن من میدونم حتما توش خیره:ws37:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

میشه 1 روز بشه هیچکس به من نگه نحس !:hanghead:

یا اینکه هیچکس به خاطر اخلاق بدم باهام قهر نکنه ! :hanghead:

میشه یه روز بدون منت کشی و غلط کردم بگذره ؟:hanghead:

میشه 1 روز بیاد وقتی بقیه میخندن با حسرت نگاه نکنم و منم از ته دل بخندم !:hanghead:

میشه 1 روز خدا بیاد من باهاش حرف بزنم ؛ رو در رو و مردونه ؟:hanghead:

شاید فهمیدم مشکل کجاس :hanghead:

  • Like 24
لینک به دیدگاه

همیشه همه چی اونجور که فکر میکنیم نیست...اتفاقات چنان با جزئیات پیچیده کنار هم قرار میگیره که یک لحظه آدم به چشم خودشم شک میکنه که درست میبینه یا نه.

 

چقد خوبه گاهی آدم بدون ترس به دیگران بگه کم آورده و دیگه نمیتونه...:sigh:

  • Like 18
لینک به دیدگاه

بعضی وقتا دلم میخواد یه مدت لال شم...

بس که همش مزخرف می بافم و بعدش هی مجبورم درستش کنم...

این حرف زدن لعنتی چه دردیه...

یکی نیست بگه ،آخه به تو چه که مردم میخوان چی کار کنن با این زندگی چند صباحشون...

دلم میخواد یه مدت برم تو یه کمد درشم ببندم هیچی نگم هیچی نبینم هیچی نشنوم...

  • Like 13
لینک به دیدگاه

چقدر خوب شد که همه رفته بودن بیرون...چقدر خوب شد که خونه خالی بود...چقدر خوب شد که هیچ کس صدامو نشنید...

بالاخره این بغض ترکید...بالاخره تونستم یه دل سیر گریه کنم...خیلی وقت بود که خودم صدای بلند گریه کردن خودمو نشنیده بودم...های های برای خودم و کسایی که رنج کشیدنشونو میبینم و نمیتونم کاری بکنم...لعنت به این زندگی و دردهاش...واقعا لعنت......

  • Like 18
لینک به دیدگاه

آدم هی خودش رو محروم می‌کنه ؛

از خیلی آدم‌ها و چیزها تا دلتنگی گلوگیر نشه ،

دلتنگی گلوگیر که بشه بغض نیست تا راه باز کنه....

سنگین می‌شینه روی سینه و تا همیشه جا خوش می‌کنه....

از خیابون‌ها حذر می‌کنی ،

از رنگها ، بوها ، ویترین مغازه‌ها ، آدم‌های مشترک ،

آهنگ‌های ستاره‌دار خاطره‌دار....!!!

نه ؛ مثل چاقو نیست تا بذاری اونقدر ببره تا تیزی‌ش کم بشه ،

همیشه تیز می‌مونه و زخم بریده رو ، تازه‌تر و عمیق‌تر نگه می‌داره؛ این خاطره‌ ست که می‌سوزونه....

تو یه سیاره دیگه هم که باشی؛بازم شروع می‌کنی به تصویر سازی...

که اوه فلان روز فلان جا....

  • Like 15
لینک به دیدگاه

میخوام واسه یه بارم که شده به خودم ثابت کنم که مسعود کیه

اگه این بار کم بیاری دیگه حق نداری جلو همه کلاس بذاری که من نخوندم که قبول نشدم

میخوام بفهمم که چقدر توانایی داری

فرصت اخرته. تمام تلاشت بکن

  • Like 15
لینک به دیدگاه

چه می گویی با من

نمی شنوم

گنگ سخن می گویی

از کجا آمدی دهاتی

کفشهایت آشناست

می گوییم: لباست سفید است

اری کفن است

بر تن است

و از مالامال این همه گذشته از همین غم ها در قفس است

می مانی و میدانی که یکی

که میدانی و میدانم از دو بیزاری

میروی و میدانی که میمانم در یک

از کجا آمدی از چندستان ها؟!

چند نیستم ، یکم!

  • Like 12
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...