VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۰ یه زمانی دوستت داشتم اما الان نه، برام شدی مثل بقیه،دیگه هیچ فرقی واسم نداری 12 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۰ با روحیه ی جنگاوری و بدون تسلیم شدن ادامه می دم ... . . به موفقیتم ایمان دارم 16 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ چه شب ها و چه روزهایی دیدم از راسخ ترین باورهام دست کشیدم مانند تو رو ندیدم، عاشق هیچکسی نشدم الان تنهام، و خندیدن رو فراموش کردم چه امیدها و چه عشق ها به خاک سپردم عشق رو از احساسات بدون دروغم بافتم مانند تو رو ندیدم، عاشق هیچکسی نشدم الان تنهام، و خندیدن رو فراموش کردم تـو مثل یک باران از جنس عشق هستی که خیلی دیر تر از موعدش از چشمان من باریدی تــو آن پری در اشعار حماسی (عاشقانه) شاعران مجنون هستی جلوی پنجره خوابیدم و همینطور که رویای آن سالهای زیبا جلو چشمم هست به یادمون گریه کردم دیگه نه بهار و طراوتی؛ و نه شور عشقی و هر روز که از خواب بیدار میشم (میبینم) کسی مثل تو نمیخنده، و در دل و یاد من کسی نیست جز کسی که تو این عکس قدیمی پیش روم هست (تو) دوباره آهنگ جدید پروفایلم بزارید بخونه آهنگه بعد با آهنگش شعر رو بخونید برای ویویان ترجمه کرده بودم ولی حال داد میزارم تو پروفم 14 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ دوست داشتم برم تو قالب یکی از سلول ها ی خاکستری مغزم بعد اینقد وجه و جه کنم که سلول های خاکستری کناری یکی یکی بیدار بشن تکونی به خودشون بدن بعد همین طور بقیه سلول های کناری دیگه هم بیدار بشن و یک جنبش سلولی عظیمی به پا بشه کخه نگو بعدش از قالب اون سلوله بایم بیرون مثه بچه ادم بششینم پای برنامه زلال احکام بینم واقعا اینا چی میگن مارا اسکل فرض کردن یا عقلمون کمه دههههه هی هیچی نمی گم / 8 لینک به دیدگاه
amir_323 120 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ خوشا به حال آسمان که برای خالی کردن بغضش نیاز به خلوتی ندارد ... 11 لینک به دیدگاه
Maryam.Silent 1137 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ سراب رد پاي تو كجاي جاده پيدا شد كجا دستاتو گم كردم كه پايان من اينجا شد كجاي قصه خوابيدي كه من تو گريه بيدارم 11 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ کلی حرف نوشتم همه رو پاک کردم نزدیک 7-8 خط دیدم بهتره هر حرفی رو راحت همه جا نزد..........مهم نیست، بذار بهت بگن محافظه کار مگه کسای دیگه که به ظاهر این طور نبودن چه سودی براشون داشت...........بماند فقط وضعیت گاه نوشته فعلیم ---------------> 15 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد در این بازار مکاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد 11 لینک به دیدگاه
M!Zare 48037 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ بسیار زیبا گفته: [h=6]تو به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر هنگامی که با شغلت، یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی، اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی، اگر ورای رؤیاها نروی، اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگیات ... ورای مصلحتاندیشی بروی ... امروز زندگی را آغاز کن! امروز مخاطره کن! امروز کاری کن! نگذار که به آرامی بمیری![/h] 15 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ من موندم مردم که پول ندارند پس چرا اینها کی هستند ریختند تو خیابونها و داره از ترافیک شهر میترکه همه چیزیها هم بنجل ولی خب بازم متقاضیهاش زیاده آدم میره تو خیابون میترسه وحشت میکنه........خب لااقل با ماشین شخصیتون نیاید بیرون یکم خیابونها نفس بکشه 8 لینک به دیدگاه
M!Zare 48037 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ فقط 24 ساعت دیگه مونده و کار رو هنوز نتونستم جمع کنم........ خوش بحال اونایی که بی دغدغه خوابیدن 10 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ یه عمر بخاطر حرف مردم بلند نخندیدم هر جا بهم حرف زدن گفتم بزرگترن زشته، بزار من خانمی کنن حرفامو تو دلم ریختم گفتم بیخیال هر کاری کردن هر حرفی زدن هر خیانتی کردن همه رو گفتم بی خیال ، بی خیال ، بی خیال حالا به درک من بعد جواب هر توهینی رو تندتر میدم هر جور که میخوام میگردم میخورم حرف و قضاوت بقیه هم بی خیال 14 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ وقتي دل کسي رو بشکنيد... هر کاري هم که بعد از اون براش انجام بدين... اون ديگه هيچوقت براتون همون "آدم سابق" نمي شه هيچ وقت . پس اینقدر راحت دل هم رو نشکونین. 15 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ سخت ترين دوراهـي: دو راهي بين فراموش كردن و انتظار است. گاهي كامل فراموش ميكني و بعد ميبيني كه بايد منتظر مي ماندي. و گاهي آنقدر منتظر مي ماني كه ميفهمي زودتر از اينها بايد فراموش مي كردي.....! 17 لینک به دیدگاه
hilda 13376 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ به تعداد n بار تجربه کردم ----> گفتن حقیقت = از دست دادن یه دوست به تعداد 2n بار هم تجربه کردم ----> فداکاری واسه بقیه = به لجن کشیدن خودم به تعداد n.n بار هم تجربه کردم ---->تحویل گرفتن زیادی دیگران = کوچیک شدن خودم ولی بازم ادم نمیشم .... این چه اخلاق مسخره ایه خدایا 18 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ دوستی ها کم رنگ بی کسی ها پیداست راست گفتی، سهراب! آدم این جا، تنهاست 21 لینک به دیدگاه
kiarash rad 87 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ به قول دوستی : اگر مَردی بیا ایران و زن باش ... 13 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ به معجزه ایمان دارم زندگی , هر لحظه اش معجزه است . 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده