sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 بهمن، ۱۳۹۰ چرا سنگ می زند مرد به قطار در حرکت.... می گویند....عزیزش را در حادثه ی قطار از دست داده.... هر سال در موعد آن اتفاق سنگ بر قطار می زند.... ماندم....که حق بدهم به او.....یا آن تکه پاره ی آهنی.... دیدم کارم نیست...فقط نگاه کردم....و اشک ریختنش را دیدم....و بعد فریادهایش را شنیدم.... بی قراریش را وقتی فهمیدم....که پشت پنجره با عزیزی از نزدیکانم...وداع می کردم.... حکایت عجیبی است....سنگ زننده...و سنگ خورنده.... . . . در چهار راهی که هر طرف آن یک جاده ای ست که تَه نداره.... تصمیم برای رفتن به هر جهت....بسته به دل..و عقل... در این مواقع هم...حکم..حکمِ دلِ... 9 لینک به دیدگاه
DavOOd_TiTaN 10472 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ باز 22 بهمن شد مسنجر و چیزای دیگه بسته شدن 4 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ باز من دچار مرض رفرش شدم !!! بچه حرفی نداری بزنی خو پاشو برو سر کار و زندگیت دلم یکم گرفته خو.اصلا دوست ندارممممممممم 7 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند به پای هرز علفهای باغ کال پرست ... به یاد اون کسایی که در این بازه ی زمانی 2 ساله به عشق وطن غریب و نچیده افتادند... اما باغ ما هنوز کال پرست باقی ماند... 15 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ خیلی وقته خون ندادم. یکی پیدا شه با هم بریم خون بدیم. 13 لینک به دیدگاه
Artaria 13629 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ تکه جانی دارم، خرده خونی ، و سر سوزن ذوقی ... آماده ایم برای خون دادن... 7 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ پرستار در گوش کودکي که مرده به دنيا آمده بود،خم شدآرام گفت:"چيزي را از دست ندادي".... 16 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ بیا بارون من کار دارم هروقت قراره برم پیش استادم آسمون هم بدمیباره ها....... دلم میگیرد از همه چیز............ یک چیزیهایی غیر قابل تغییرند....... مثل شانس آدم ها در موارد مختلف......... کزت همیشه کزته هیچ وقت نمیشه خانم تناردیه 11 لینک به دیدگاه
Ha.Mi.D 8376 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ خوش به حالتون که میتونید خون بدین،من که ازم خون هم نمیگیرن.خیلی دوست دارم خون بدم 4 لینک به دیدگاه
masoume 5751 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ از آدم ها عجیب دلگیرم از اینکه صفت هایشان را در ذهنشان آماده کرده اند و منتظر مانده اند تا تکان بخوری و ببینند به کدام صفت مینشینی و تو را هی توصیف کنند ... هی توصیف کنند ... هی توصیف کنند خنده ات بگیرد که چقدر شبیهشان نیستی دردشان بیاید ... و انتقامش را از تو بگیرند ... تا دیگر به آنها این حس را ندهی که کسی وجود دارد که شبیهشان نیست 10 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ و آنگااااااااااااااااااااه که خدا به مینی آزادی عطا نمود 7 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ بچه که بودم همه آرزوم بزرگ شدن بود حالا که بزرگ شدم همه آرزوم برگشتن به دوران بچگیمه یا حتی مردن به دم مرگ که می رسیم له له می زنیم واسه جوونی! کلا فقط در حال افسوس خوردنیم! بعد می گن چرا اینقدر چاقیم! پ ن : رو دل کردم فکر کنم 13 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ کاش فلسفه ی زندگیم را می فهمیدم! خیلیا می گن 20 تا 30 سالگی اوج زندگیه! چه هراسی داره ورود به این اوج!! گاهی-که با دیدن چیزای رنگی ذوق می کنم،با دیدن تغییر رنگ کاغذ تورنسل ذوق می کنم،با حل یه مسئله ی ژنتیک یا ریاضی سر حال می شم و ... - همون گاهی ،حس می کنم هیچ وقت بزرگ نمی شم و زندگیم همیشه در این اوج - که هیچ وقت نفهمیدم دقیقا چیه!!!- می مونه و یه وقتایی هم ... الان باید خوشحال باشم اما نمی دونم چرا این همه بی حسی پیمانه ی احساساتمو پر کرده!!! :hanghead: 15 لینک به دیدگاه
Artaria 13629 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ دلم خیلی گرفته ، خیلی زیاد ... :( 4 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ امروز روحیاتم چند چهره داشت دوساعت عصبانی دو ساعت دپرس دو ساعت گریه دوساعت دودل دوساعت بیخیال دو ساعته که تقریبا میزونم:hapydancsmil: البته تا شب خدا بزرگه:icon_pf (34): چند چهره دیگه رو نمایی میشه معلوم نیست 14 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ امروز از اون روزهای لندهور بودددااااااااااااااااا داغون بی مصرف بودم و خواب و کلافههههههههههههههه یعنی تو روح هرچی زندگی این مدلیه 5 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ هیچ وقت خودت را برای کسی شرح نده کسی که تو را دوست دارد نیازی به این کار ندارد وکسی که تو را دوست ندارد آن را باور نخواهد کرد.... 13 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ داااااره یه عااااااااااااااااااااااااااااالمهههههههههههههههههههههههههههه برف میاااااااااااااااااااااااااد :hapydancsmil: لینک به دیدگاه
M!Zare 48037 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ از بچگی عاشق صدای خودن بارون به سقف و پنجره بودم............... بارون های تهران هم دست کمی از بارون های بندر ندارن................ 10 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده