- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ خودم را میان دو خط تیره گذاشته ام. این روزها نبودنم چیزی از زندگی نخواهد کاست.! 5 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ مـهـربـــانـی تـا کــی؟! بـگـذار سـخـت باشــم و ســـرد ... بـــاران کـه بـــاریــد چـتـــر بـگـیـرم و چـکـمـــه ! خـورشـیـد کـه تـابـیــد پـنـجـــره ببـندم و تـاریـــک ... اشــــک کـه آمـــــد دسـتـمــالـی بـــردارم و خـشـک ... دل کـه رفـت نـیـشخـنـدی بـزنـم و سـوت ...!!! 5 لینک به دیدگاه
shokolate talkh 90 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ آرام آرام، آرام تر از تمام آرامه های کودکیم آمدی و آرامشم را خط خطی کردی؛ و بعد آرام رفتی وهیچ نفهمیدی در تمام این لحظه های آرام چه اضطرابی در من موج می زد کاش یک لحظه، جرات خواندن ناآرامی چشم های مرا داشتی! 5 لینک به دیدگاه
aida.comix 1809 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۸۹ هنوز هم میگویم بعد این همه سال که تو نیستی... "دلتنگی... دلتنگی... دلتنگی مرگ تدریجی ست!!!" اما مانده ام... بعد از این همه دلتنگی چرا هنوز نمرده ام!!! 3 لینک به دیدگاه
خاله 3004 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۸۹ رنج عزیزم رنج! من با تو از رنج سخن میگویم و تو چنان انگشت میانی ات را بر روی میز می کوبی که انگار فقط قهوه مان کمی تلخ است! 4 لینک به دیدگاه
خاله 3004 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۸۹ چه بی حوصله می گذرم ازخیر ثانیه ها: انگار نه انگار که روز، انگار نه انگار که من! 2 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 شهریور، ۱۳۸۹ من ندانستن ام ... من نفهمیدن ام ! . . . تو نمی دانی ام ... تو نمی فهمی ام ! . . . 5 لینک به دیدگاه
آرماندیس 4786 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 شهریور، ۱۳۸۹ شبیه کسی که از یک آدرس تنها پلاکش را می داند در ازدحام آدم ها و خیابان ها دنبال دست هایت می گردم 6 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ دلم مثل کویر آرزوی دیدن باران را دارد اما دریایی نیست تنها یک خواب است و بس کاش باران میدانست معنی انتظار چیست منی که همان کویر تشنه و بی جانم سالهاست که انتظار یک قطره باران را می کشم اما افسوس که این انتظار بیهوده است و ای کاش باران میدانست درد دل این کویر خسته و تشنه چیست 3 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۸۹ گر چه در دورترین شهر جهان محبوسم از همین دور ولی روی تو را می بوسم گر چه در سبزترین باغ ولی خاموشم گر چه در بازترین دشت ولی محبوسم خلوت ساکت یک جوی حقیرم بی تو با تو گسترده گی پهنه اقیانوسم ای به راهت لب هر پنجره یک جفت نگاه من چرا این قدر از آمدنت مأیوسم ؟ این غزل حامل پیغام خصوصی من است مهربان باشی با قاصدک مخصوصم ! گر چه تکرار نباید بکنم قافیه را به خصوص آن غلط فاحش نامحسوسم بار دیگر می گویم تا یادت نرود مهربان باشی با قاصدک مخصوصم 4 لینک به دیدگاه
aida.comix 1809 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۸۹ حس بازی با کلمه ها نیست! حس ردیف کردن جمله ها هم نیست! دلیلش را میدانم! وقتی یک کلمه 6 حرفی اینگونه خرابم میکند و مرا به بازی میگیرد،من و چه به بازی با کلمات!!! . . د . . ل . . ت . . ن . . گ . . ی . . خراب همین 6 حرفم! 6 لینک به دیدگاه
خاله 3004 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۸۹ لطفا کمی دورتربایست! مهربان که می شوی بیشتردلم تنگ می شود 8 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ هر گز به غم فراق او خونکنیم خو با غم گلرخان مَهرو نکنیم سوگند خوریم لاله و نرگس را در جذبه یعشق بی وضو بو نکنیم با آن همه بی وفایی و سنگدلی ما دست رقیب سفله رارونکنیم در قبله اگر نشان نباشد از او ما دیده ی دل،روان بدان سو نکنیم تاطالب دیدار نباشد،هرگز ما میل سخن گفتن با او نکنیم ما عاشق صادقیم و از عشقچو اشک لب بسته و بیهوده هیاهو نکنیم 4 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ چه خوش باشد دل امیدواری که امید دل و جانش تو باشی! همه شادی و عشرت باشد، ای دوست در آن خانه که مهمانش تو باشی گل و گلزار خوش آید کسی را که گلزار و گلستانش تو باشی چه باک آید ز کس؟ آن را که او را نگهدار و نگهبانش تو باشی مپرس از کفر و ایمان بیدلی را که هم کفر و هم ایمانش تو باشی مشو پنهان از آن عاشق که پیوست همه پیدا و پنهانش تو باشی برای آن به ترک جان بگوید دل بیچاره، تا جانش تو باشی عراقی طالب درد است دایم به بوی آنکه درمانش تو باشی 5 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ این بار هم نشد كه ببرم كمند را و ز پای عشق بگسلم این قید و بند را این بار هم نشد كه به آتش در افكنم با شعله ای ز چشم تو هر چون و چند را این بار هم نشد كه كنم خاك راه عشق در مفدم تو ،منطق اندیشمند را این بار هم نشد كه ز كنج دهان تو یغما كنم به بوسه ای آن نوشخند را تا كی زنم دوباره به گرداب دیگری در چشم های تو دل مشكل پسند را ؟ پروایم از گزند تعلق مده كه من همواره دوست داشته ام این گزند را من با تو از بلندی و پستی گذشته ام كوتاه گیر قصه ی پست و باند را 2 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۸۹ برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر همیشه فاصله ای هست دچار باید بود... 7 لینک به دیدگاه
PinkGirl 1453 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۸۹ میدانم دلگیر میشوی اما چه کنم پاییز مرا میکشد شیشه عطرش در جیب من مانده و خودش رفته تا تمام درخت ها را بیهوش کند و بازگردد فرصت نیست تا برایت بگویم برگ ریزان روح یعنی چه و من چقدر از بوی پاییز را استشمام کردهام و … فرصت نیست … پنجرهها پس از زمستان گشوده میشوند 9 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ رهایم ساختی! هر بار مرا كشیدی و هر بار بیشتر رهایم كردی. در میان هجوم بادهای سهمگین فریادهایم شنیده ات نیامد، همانگونه كه ترك هایم دیده ات. و به ناگاه - خسته از این بازی- با فرفره ای كه در جیب داشتی، بی خیال رفتی.... و من محبوس در لابلای شاخه های درختی پیر هربام تا شام رد سنگهای این كودكان بازیگوش را بر تنم به نظاره می نشینم! 9 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ سایه ی تو را می خوانم و در آن شنا می کنم و به ژرفا می روم برای یافتن مرواریدی که گم کرده ام... 11 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۸۹ ای غم ، ای همدم ، دست از سر دل بردار ای شادی ، یکدم مرهم به دلم بگذار دل جای شادیست از غم شده ام بیزار ای غم بیرون رو این خانه به او بسپار با این خانه تنگ با این پاره سنگ با این دل چه کنم این آلوده رنگ دلا بال ِ مرا چرا شکستی پر نزدی به گِل نشستی ، پرنزدی تو دریا بودی زچه رو چون مردابی ای دریا تا کی ز نسیمی بی تابی دل به دریا بزن در شب طوفان تا به کی سر زدن بر در زندان تا کی تنهایی بر خیزو پر گشا در آسمان رها تا کوی ناکجا ، کوی بی نشان ، کوی آشنا 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده