.FatiMa 36559 ارسال شده در 17 شهریور، 2010 هزار قاصدک روانه ات کردم باد امانت دار نبود يا تو نيامدي؟! 4
.FatiMa 36559 ارسال شده در 17 شهریور، 2010 وقتي دلتنگم، جهان، زنداني ميشود... وفتي دلتنگم، اتاقم، قفسي ميشود... وقتي دلتنگم، شنيدن صدايت، شوق پرواز را در بالهايي بيرمق بيدار ميكند؛ چه تقلاي اميدواركندهاي.... همواره، بيش از آنكه عشق ميورزم،دلتنگ ميشوم.... سراغت را ميگيرم مهربان... 4
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 22 شهریور، 2010 باران گرفت نيزه و قصد مصاف كرد آتش نشست و خنجر خود را غلاف كرد گويى كه آسمان سر نطقى فصيح داشت با رعد سرفههاى گران، سينه صاف كرد تا راز عشق ما به تمامى بيان شود با آب ديده آتش دل ائتلاف كرد جايى دگر براى عبادت نيافت عشق آمد به گرد طايفه ما طواف كرد اشراق هر چه گشت ضريحى دگر نيافت در گوشهاى ز مسجد دل اعتكاف كرد تقصير عشق بود كه خون كرد بىشمار بايد به بىگناهى دل اعتراف كرد 1
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 22 شهریور، 2010 مي شنوم مي شنوم آشناست موسيقي چشم تو در گوش من موج نگاه تو هماواز ناز ريخت چو مهتاب در آغوش من مي شنوم در نگه گرم تست گمشده گلبانگ بهشت اميد اين همه گشتم من و دلخواه من در نگه گرم تو مي آرميد زمزمه شعر نگاه تو را مي شنوم با دل و جان آشناست اشك زلال غزل حافظ است نغمه مرغان بهشتي نواست مي شنوم در نگه گرم تست نغمه ان شاهد رويا نشين باز زگلبانگ تو سر مي كشد شعله اين آرزوي آتشين موسيقي چشم تو گويا تر است از لب پر ناله و آواز من وه كه تو هم گر بتواني شنيد زين نگه نغمه سرا راز من 4
.FatiMa 36559 ارسال شده در 22 شهریور، 2010 می خواهم در بودنت نبودنت را تجربه کنم دردناک است که وقتی هستی بگویم با خود که نیستی .... که رفته ای ..... می خواهم در بودنت ؛ بودنت را حس کنم از همین راه دور دور از تو و نگاه تو .... باور کن دیوانه نیستم فقط دلتنگم حالا نه دیگر برای تو برای خودم برای سکوت و تنهایی خودم 4
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 22 شهریور، 2010 ای آنکه در شبانه من ، روشنی هنوز گاهی به من بگو که به یاد منی هنوز باغ خزان من ز تو رونق گرفته است تنها گل شکفته این گلشنی هنوز گلزار عطر و رنگ شدی ، سالهای سال مستم به عطر بوته پیراهنی هنوز در جستجوی گوشه آرام با توأم چون کودکی ، رها شده بر دامنی هنوز معجون نرمش و آرامشی و عشق ابریشمی ، صدفی ، سوسنی هنوز مرغی کنار شیشه پرو بال می زند برجان پر شکسته من مأمنی هنوز گاهی به من بگو که به یاد منی هنوز ای آنکه شاهد این شیونی هنوز 5
MEMOLI 8954 ارسال شده در 22 شهریور، 2010 چقدر گاهی گریز آرزوی من است ... و راه فرار گاهی چه قدر بسته است ! 7
آرماندیس 4786 مالک ارسال شده در 26 شهریور، 2010 دعا کردیم که بمانی بیائی کنار پنجره باران ببارد ... و باز شعر مسافر خاموش خود را بشنوی اما دریغ که رفتن راز غریب همین زندگیست رفتی پیش از آن که باران ببارد... 1
آرماندیس 4786 مالک ارسال شده در 26 شهریور، 2010 من به استراحت نیاز دارم به یک استراحت ابدی ... بدون شادمانه ها... بدون این من غمناک... بی بهشت ... بی خدا حتی.. بدون ادراک.... درود بر خاک ........... 2
آرماندیس 4786 مالک ارسال شده در 26 شهریور، 2010 گاهی شعر سراغم را میگیرد گاهی هوای تو تفاوتی نمیکند هر دو ختم میشوید به دلتنگی من.. 1
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 27 شهریور، 2010 در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یا نه به من کم میکنی لطفی که داری این زمان یا نه گمان دارند خلقی کز تو خواریها کشم آخر عزیز من یقین خواهد شد آخر این گمان یا نه سخن باشد بسی کز غیر باید داشت پوشیده نمیدانم که شد حرف منت خاطرنشان یا نه بود هر آستانی را سگی ای من سگ کویت تو میخواهی که من باشم سگ این آستان یا نه نهانی چند حرفی با تو از احوال خود دارم در این اندیشهام کز غیر میماند نهان یا نه اگر زینسان تماشای جمال او کنی وحشی تماشا کن که خواهی گشت رسوای جهان یا نه 1
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 29 شهریور، 2010 شب یار من تب است و غم سینه سوز هم تنها نه شب در آتشم ای گل که روز هم ای اشک همتی که به کشت وجود من آتش فکند آه و دل سینه سوز هم گفتم : که با تو شمع طرب تابناک نیست گفتا : که سیمگون مه گیتی فروز هم گفتم : که بعد از آنهمه دلها که سوختی کس می خورد فریب تو ؟ گفتا هنوز هم ای غم مگر تو یار شوی ورنه با رهی دل دشمن است و آن صنم دلفروز هم 1
lovestory 995 ارسال شده در 3 مهر، 2010 هرگز از بی كسی خویش مرنج و از این فاصله ها كه میان من و توست هرگز از دوری ا ین راه مگو و هر آنگاه كه دلت تنگ من است بهترین شعر مرا قاب كن و پشت نگاهت بگذار تا كه تنهاییت از دیدن من جابخورد و بداند كه دل من با توست
lovestory 995 ارسال شده در 3 مهر، 2010 دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند 3
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 4 مهر، 2010 دوباره با من باش پناه خاطره ام ای دو چشم روشن باش هنوز در شب من آن دو چشم روشن هست اگر چه فاصله ما چگونه بتوان گفت ؟ هنوز با من هست کجایی ای همه خوبی تو ای همه بخشش چه مهربان بودی وقتی که شعر می خواندی چه مهربان بودی وقتی دروغ می گفتی چگونه نفس تو رادر حصار خویش گرفت تو ای که سیر در آفاق روح می کردی چه شد چه شد که سخن از شکست می گویی تو ئی که صحبت فتح الفتوح می کردی **حمید مصدق** 3
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 5 مهر، 2010 نه از قبیله ابرم نه از تبار کویرم که بی بهانه بگریم وبی ترانه بمیرم ستاره ای به درخشندگی ماه ، که دیری است به دست توده ای از ابرهای تیره اسیرم فرو نمیکشد این آب ، آتش عطشم را خوشا که باز بیفتد به چشمه سار مسیرم دلم گرفته برایت ولی اجازه ندارم که از نسیم و پرنده سراغی از تو بگیرم 1
- Nahal - 47858 ارسال شده در 8 مهر، 2010 برگشتم، با همه آنچه داشتم برگشتم خسته از همه بیتفاوتیها خسته از همه لَج بازیهای کودکانه خسته از با خود بودن؛ خسته از با تو نبودن دلتنگیهایم شکل تو شده است، خوابهایم بوی تو را میدهد دستم شبیه دستهایت شده راستی دستهایمان چه شکلی بود بالبال میزدم که برگردم، پرپر میشدم که ببینیام همه زندگی خلاصه شده بود در رسیدن و حالا که برگشتهام آیا مرا میبینی؟ آیا مرا نقاشی میکنی؟ آیا برایم باز هم میخوانی؟ برگشتهام با همه آنچه داشتهام نگو نمیشناسیام، من شبیه دیروز تواَم و تو حالا شبیه دیروز من بیا تو دیروزی باش و بگذار من امروزی باشم نگاه کن! خیلی.... 4
خاله 3004 ارسال شده در 8 مهر، 2010 دلتنگ شده ام در پرسه های دلتنگی سایه ام را روی زمین می بینم اشک در چشمانم حلقه می زند هنوز هم از آسمان ها نگاهم می کنی... 3
ارسال های توصیه شده