spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۹۱ سلام دوستان عزیزاخرین فیلمی که دیدی چی بود هنرپیشه هاش کیا بودن کارگردانش کی بود؟ موضوع فیلم چی بود؟به نظرتون ارزش وقت گذاشتن برا دیدنش رو داره اگه میتونید یه خلاصه ای از فیلم رو بنویسید دوستان لطفا فقط به ذکر نام فیلم اکتفا نکنند به دلیل توضیحات فنی وزیبای دوستان علاقمند به سینما بوده که لذت دیدن چندین وچند فیلم نصیب من شده نوشتن یک کلمه اسم فیلم دلیل استارت این تاپیک نبوده امیدوارم دوستان بیشتر همکاری کنند واگر خودشان دوست ندارند در مورد فیلم بنویسند از منابع دیگر در زمینه نقد وتفسیر فیلم حداقل کمک بگیرند موفق باشیم 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۹۱ فیلم skyfall محصول سال 2012 پنجاهمین سال تولد جیمز باند به یک اثر کاملا سطحی در قیاس با حجم تبلیغات وتعریف هایی که ازز ان میشد تنزیل یافته که نه ایده های خلاقانه ای در داستان ان وجود داره ونه انسجام در ان دیده میشود! اغراق ها واشتباهات فنی وحشتناکی هم در فیلم وجود داشت که فقط برای تضمین نقش ابرقهرمان جیمز باند بود به هرحال در این حال وهوا سینمای انگلیس و هالیوود به زمین سفت انگار رسیده اند ودر این اواخر حرف زیادی برای گفتن نداشته اند --------------- اینم نقدی از جیمز برادینلی برای فیلم skyfall Skyfall, همانطورکه میتواند بهترین باند را به معرض نمایش بگذارد، میتواند در ردیف From Russia with Love ،Goldfinger و On Her Majesty's Secret Service قرار بگیرد. Skyfall با یک برندهی سکاندار اسکار و برندگان اسکار در دو نقش برجسته سرشار از ذوق و قریحه است. اما همیشه آن مرد با لباس رسمی و والتر PPK که تفاوت ایجاد میکند است. دنیل کریگ با چشمان آبی نافذش در این تلاش برای معرفی پرشورش با اطمینان، اما خونسرد طی طریق میکند. دنیل کریگ اکنون با هشت سال و سه فیلم در دوران اجرایش از مرحلهی دندان درآوردن که Quantum of Solace بود عبور کرده است و راه رفتن را یاد گرفته است. او بهترین باند از زمان کانری است و شاید این بدان خاطر است که خیلی چیزها از اولین 007 در اجرایش وجود دارد. گان حماقتی است که دوره ی راجر مور و بعد ابرقهرمانی که برازنان را در برگرفت تعریف کرد. اگرچه Skyfall زمان برابری را صرف برگشتن به گذشته و به وجود آوردن آینده میکند اما نمایش حال را هرگز از دست نمیدهد. در این کار بهترین ماجراجویی 007 در بیش از چهار دهه را به ما نشان میدهد. سام مندز خوشحال از فرصتی است که او را سکاندار ورود به موفقترین حق انتخاب سینمای تمام دوران، خودش را به عنوان استادی در واقعیت گریزی ثابت میکند. روی صحنه آوردن سکانسهای اکشن Skyfall اش همراه اشارهی گهگاه آمیخته با ذوق هنری، استادانه انجام میشود (ازقبیل رویارویی جذاب بین باند و پاتریس شرور با پرده پشت صحنهی متصل به برق افق مرئی شانگهای در پس زمینه). او عناصر درام و وضعیت تاثر آور عبور از دلهره و فن نورافشان سازی را هم پدید می آورد. Skyfall بستهی کاملی است دست کم، تا حدی که هر ماجراجویی باند میتواند باعث چنین ادعایی شود. آن دریافتها را بدون نقض قانون به چالش میکشد. اغلب اشاره شده است که دو حضور اول کریگ تاثیرات بورن را نشان میدادند. مندز Skyfall را هنوز با باندی با حال و هوای Quantum of Solace میگشاید سپس تدریجاً او را در زمان ضمن نادیده گرفتن برازنان، دالتون و مور تا عصر طلایی کانری عقب میبرد. Skyfall تا انتهایش ما را یک دور کامل گردانده است و طرفداران دیرینه احساس خواهند کرد که به خانه بازگشتهاند. صحنهی نهایی تقریباً کامل است و چنانچه دنیا فردا به آخر میرسید و اصلاً دیگر باندی وجود نداشت تصور نتیجه گیری بهتر از این حق انتخاب سخت خواهد بود. Skyfall با یک سکانس پر شور پیش از اسامی که در استانبول میگذرد شروع میشود و با یک پرواز در بالای یک قطار در حال حرکت به اوج خود میرسد. باند از سوی MI6 کنار گذاشته میشود، اما هنگامیکه دوباره ظاهر میشود M (جودی دنچ) او را به ماموریتی پرتنش سفر به دور دنیا برای پیدا کردن یک هارد درایو حاوی اسامی عاملان میدان کارگذاشته شده پیش از رمزگشایی اش میفرستد و با خونسردی میگوید که کدام جهنمی بودی؟ اما سیلوا، این مرد شرور (خاویر باردم)، دیگر خود بزرگ بین معمول 007 تان نیست. او به سلطه بر جهان علاقمند نیست ، فتح یک جزیرهی کوچک برای او کافی است. هدفش بیشتر شخصی است و سابقهاش، سابقه ی 006 شون بن در Goldeneye را یادآوری میکند. در امتداد این راه باند با یک Q جوانتر (بن ویشو) کلنجار رفته و با دو دختر همبستر میشود. رفیق پیشکار، ایو (نوامی هریس) و سورین اسیر مرموز و پیچیدهی ### (برنیس مارلو). او با کارفرمای M گارث مالوری (رالف فینس) هم ملاقات میکند، کسیکه او را به عنوان یک مامور دولتی اخراج میکند. ساختار این فیلم عجیب، بدون اوجی قابل توجه و روایتی است که با فیلمهای دههی 60 و چیزی قبل از کانری همگامتر است. Skyfall قمارهای هیجان انگیز را تا حدی افزایش میدهد که از زمان در خدمت سرویس ملکه دیده نشده است. حتی Casino Royale هم دکمه های زیادی را فشار نداد. ما پیرامون گذشتهی باند به چیزهای وسوسه انگیزی پی میبریم. نه آنقدر کافی برای نابود کردن راز حیاتی حاضر این شخصیت، اما در حد رد این تئوری که جیمز باند تنها یک اسم رمز است. کاراکتر بازی شده توسط البرت فینی جالب توجه است و یادآوری این نقش که با شون کانری در ذهن حک شده بود سخت نیست. مندز با او همکاران همیشگی راجر دیکینز و توماس نیومن را همراه می آورد. فیلمبرداری دیکینز احتمالاً در یک فیلم باند بهترین تا کنون و قطعاً برترین در سالهای اخیر میباشد. این فیلمبرداری سبک قدیمی است از آن حیث که تصویر ثابت است و دنبال کردن صحنه های زد و خورد آسان است. موسیقی نیومن با استفاده از ملودی جیمز باند مونتی نورمن/جان بری را کافی میسازد. اولین بار بخشی از آن موسیقی متن زمانیکه کریگ کار را بر عهده گرفت بوده است. قطعهی آغازین Adele، Skyfall به همکاریهای جان بری/شرلی بسی گوش فرا میدهد. افتتاحیههای فیلمهای باند اخیر رویدادهای هنری نبودهاند. این یک استثنا است. تاکید بر رابطه ی M/007 یک پویایی جدید که قبلاً پرداخته نشده بین پیشکار و کارفرمایش را معرفی میکند. مقایسه کنید که چطور این دو در Skyfall با تعامل موقر رسمیشان در Dr. No. ترکیب میشوند. دنچ در طی دورهی شش حضور قبلیاش شخصیت سلطه جویش را به نقطه ای نزدیک پیش میبرد که در آن میتوانست یک شخصیت کامل تصور شود. او تحت کارگردانی مندز به هدفش میرسد و قدرت ایفای نقشش توسط تواناییهای هنری خاویر باردم همساز میشود که نه به عنوان یک دیوانهی سادیسمی، بلکه یکی که به شدت مورد بی عدالتی قرار میگیرد و بطور اسفباری صدمه میبیند را به ذهن خاطرنشان میکند. مطمئناً یک عنصر کارتونی برای سیلوا وجود دارد. ممکن نیست یک شخصیت منفی باند بدون کمی اغراق باشد، اما او با خیلی از ضد قهرمانهای کمتر جالب توجه برای رویارویی علیه 007 در گذشته جانشینپذیر نیست. ما بخاطر مسئله ورشکستگی چهار سال منتظر ماندیم تا موفق به ديدن Skyfall شدیم. همانطورکه مندز قانع شد یک داستان ارزشمند وجود دارد بازهم تولید را ادامه داد و این نتیجه، انتظار را توجیه میکند. من ترجیح میدهم یک باند جدید با این کیفیت هر چهارسال ببينم تا چیزی در ردهی Quantum of Solace با نصف زمان این مدت. Skyfall تمام آن چیزی است که یک باند باید باشد؛ ضمن اینکه بهترینهای تمام عصرها را –حتی اجراهای کوتاه دالتون و لازنبی- در بستهای خلاصه میکند که پنجاه سال عمر این مجموعه را با دادن اطمینان مجدد به ما برای بازگشت باند جشن میگیرد. 6 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۹۱ یک فیلم تارنتینوییِ فوق العاده Inglourious Basterds برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۱ هاراکیری ساخته کوبایاشی هرچی کوروساوا رشته بود رو پنبه کرد یک فیلم کامل در سبک خودش خیلی خوشم اومد یک ضدسامورایی ونقد اسطوره سازی واسطوره پروری کوروساوا در سینمای ژاپن که با کار بی نقص کوبایاشی همراه شده است والبته مثل کارهای کوروساوا کپی ادیت نیست! خلاصه داستان: ژاپن، سال ۱۶۳۰، پس از پایان جنگهاى داخلى بسیارى از سامورایی ها بیکار شده اند. سامورایى جوانى ( ایواشیتا ) به امید لطف، سراغ طایفه ى آیى میرود و وانمود میکند که قصد هاراکیرى دارد. اما، برخلاف انتظار، او را مجبور به این اقدام میکنند. پس از آن پدرخوانده ى سامورایى ( ناکادایى ) که دخترش را نیز به همسرى او در آورده، براى انتقام وارد عمل میشود. 4 لینک به دیدگاه
Shiva-M 8295 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۱ بالاخره بعد از مدتهای مدید بالاخره نشستم و این فیلم رو دیدم: Pulp Fiction برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام کارگردان : Quentin Tarantino نویسنده : Quentin Tarantino بازیگران: John Travolta, Uma Thurman ,Samuel L. Jackson محصوا 1994 جوایز : برنده اسکار: بهترین فیلمنامه نامزد اسکار:بهترین فیلم ، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد برای جان تراولتا، هترین بازیگر نقش مکمل مرد برای ساموئل ال. جکسون، بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای اوما تورمن، بهترین تدوین خلاصه داستان : جان تراولتا در نقش قاتلی نیمه حرفه ای که از طرف رئیس اش اجیر شده است که مردی را بکشد .شغل تراولتا بر عهده گرفتن یک سری وظایفی است که البته نمی تواند به درستی از پس آنها برآید. نه تنها او گاهی به طور تصادفی آدم می کشد. بلکه حتی نمی داند که چطور بعد از گندی که بالا آورده، ماشین را از اثرات خون پاک کند . در سویی دیگر بروس ویلس در نقش بوکسوری ظاهر می شود، که به خاطر شرط بندی برخی (رئیس تراولتا) قرار بوده مسابقه ای را ببازد اما اینطور نمی شود. رئیس تراولتا دستور قتل بوکسور را می دهد و .. من تا بحال هیچکدوم از کارای تارانتینو رو ندیده بودم و مسلما با سینماش آشنایی ندارم. همیشه تنبلی میکردم که برم سراغ دیدن فیلماش ، نمیدونمم چرا. فیلم خوب و خوش ساختی اومد بنظرم، با فیلمنامه ای قوی و کارگردانی خیلی خوب. فیلم روایت گر چند داستان هست که بهم مرتبط هستند. چیزی که نظرم رو جلب کرد شخصیت پردازی جذاب و دیالوگای فیلم بود، کلا فیلم دیالوگ محور بود، و شخصیتا خیلی پر حرف بودن ، همین موضوع باعث شد اوایل فیلم کمی بنظرم خسته کننده بیاد ولی با جلو رفتن فیلم، همین باعث جذابیت فیلم شد.در کل خوشم اومد. امتیاز من 8.5 برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 5 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۱ Gone With the Wind 1939 عاشق نگاهای رت باتلر بودم ، خیلی هیز و عاشقانه نگاه می کرد به اسکارلت لامصب فیلمه 4 ساعت بود 6 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۱ Pride And Prejudice 2005 درام خوبی بود. بخاطر کیرا نایتلی فیلمو دیدم ولی خود فیلم هم خوب بود امتیاز جهانیش 7.8 هست من 7.5 میدم Blue Valentine 2010 درام رومانس هستش. با بازی رایان گاسلینگ امتیاز جهانیش 7.5 هست من همون 7.5 میدم بهش همچنان Flight در راس فیلمای این یک ماه گذشته ای که من دیدم قرار داره 4 لینک به دیدگاه
jonny depp 8297 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۱ A Royal Affair 2012 برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام یک ملکه ی جوان که تازه ازدواج کرده، دور از چشم پادشاه مخفیانه با پزشک دربار رابطه ی عاشقانه برقرار می کند … این فیلم دیدم احساس کردم شرایط ایران الان 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۱ فیلم طبیعت بی جان ساخته سهراب شهید ثالث کارگردان موج نوی ایران جالب بود هم نوع فیلم وهم داستان وساخت فیلم انگار بشینی فیلم های بلاتار رو نگاه کنی البته تفاوتهای زیادی بین این دو هم از نظر زمانی وهم از نظر فلسفه فیلمسازیشون وجود داره ولی تاریخ نشون میده که ما ایرانی ها قدرت لجن مال کردن هرچیزی رو داریم! میتونست امثال شهیدثالث هویت ومعنای متفاوتی به این سینمای مفلوک بده 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۱ vampaer یه چندخط هم در مورد فیلم بنویس خب 1 لینک به دیدگاه
anvil 5769 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۱ خودپرداز محصول امریکا ازون فیلمایی که با اعصاب ادم بازی میکنه و تا لحظه اخر میخکوبت میکنه.اخرشم غیر منتظره بود عاشق این فضاهای مرموز و تاریکم. 3دوست وارد خودپرداز میشن و از دست یک قاتل همونجا محبوس میشن... 1 لینک به دیدگاه
maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۹۱ فیلم 2012 خلاصه:آدریان زمین شناس آمریکایی به هند می رود تا گزارشی از این موضوع برای هیئت حاکمه آمریکا ببرد. امواج و نیروهای متصاعد از این تشعشات باعث شده درجه حرارت هسته زمین به سرعت افزایش یابد و این ماجرا به زودی موجب فوران هسته زمین، زلزله های پی در پی و بالاآمدن سطح آب دریاها می شود. این اتفاقات نهایتا به آب گرفتگی سراسر زمین و نابودی ساکنان این سیاره درسال 2012 خواهد انجامید..... 1 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۱ The Terminal 2004 تام هنکس مگه میتونه فیلم بدی بازی کنه؟ خیلی فیلم سرگزم کننده و جالبی بود, کلا فیلمای تام هنکس نیاز به توضیح ندارن بلا استثنا عالی هستند! 4 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۱ Argo جدای از جهت گیری های سیاسی و ... ، خداییش به هیچ عنوان در حد اسکار و گلدن گلوب نبود! ینی حتـــــــــــی life of pie هم سزاوار تر از این بود ! 6 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۱ فیلم a man escaped ساحته روبر برسون محصول 1956 ------------ روبر برسون روبر برسون (به فرانسه : Robert Bresson) (۲۵ سپتامبر ۱۹۰۱ - ۱۸ دسامبر ۱۹۹۹) کارگردان و فیلمنامهنویس مینیمالیست فرانسوی که تأثیر بسیاری بر کارگردانان نسلهای بعد از خود گذاشت از جمله جیم جارموش و پل شریدر. روبر برسون فيلمساز فرانسوي و نامدار تاريخ سينما، فيلمسازي مذهبي است كه فيلمهايش از درونمايههاي معنوي قابل تاملي برخوردار هستند. برسون تحت نفوذ انديشههاي «پاسكال» فرقه ديني ژانسنيسم قرار دارد. در اين انديشهها پرسش گناه در راس همه مسائل قرار ميگيرد. گناه آدمي عامل شرم و پشيماني بشر در پيشگاه الهي است از طرفي ديگر گناه خود عامل بخشش است زيرا از فيض بيكران خداوند خبر ميدهد نمايش احساسات پنهان، نيروهاي دروني و باطني آدمها و در نهايت حضور عالم غيب در وراي اين دنياي ظاهري از ويژگيهاي سينماي برسون است و از اين نظر فيلمهاي برسون در رده آثار معناگرا قرار ميگيرند برسون آثارش را گامهايي در راه شناخت بازتاب كاركرد نيروهايي ميداند كه فراسوي زندگي هر روزه و مادي موجودند. از اين رو پژوهشگري كه در پي شناخت آثار برسون است بايد پيوند اين آثار را با ايمان برسون برجسته كند. هنگامي كه كشيش جوان آمبريكو در فيلم «خاطرات كشيش روستا» در لحظه مرگ ميگويد: «همه چيز فيض خداوند است» ما از زبان او قطعه 562 انديشه هاي پاسكال را مي شنويم: «چيزي روي زمين نيست كه نتوان در آن نشانهاي از مصيبت آدمي و فيض خدايي يافت» شخصيتهاي فيلم برسون با مسائل و دشواريهايي رويارويند كه در برابر انسان معاصر قرار گرفته است رنج تمامي آنان پيش از هر چيز دروني است و تماس آنها با جهان خارج بهانهاي براي كاوش درد معنوي آنهاست. روبر برسون در 25 سپتامبر 1901 در شهر برمون لاموت در پي يردودوم ناحيهاي در مركز فرانسه در نزديك شهر ويشي به دنيا آمد او خانوادهاي مرفه داشت و پدرش نظامي بود دوره دبيرستان را در مدريه لاكانال (سور) به پايان برد رشتهاش فلسفه و زبانهاي لاتين و يوناني بود. برسون كاتوليك، و طرفدار فرقه ژانسنيسم بود. برسون در سال 1939 به خدمت سربازي رفت يك سال در زمان جنگ، اسير و زنداني آلمانيها بود او تا آوريل 1941 در اردوگاهي در آلمان بود برسون فارغ التحصيل هنرهاي زيباست در سالهاي 1920 تا 1933 نقاشي ميكرد. روبر برسون اولين فيلم خود را با نام «ماجراهاي همگاني» در سال 1934 ساخت. متاسفانه در حال حاضر نسخه كاملي از اين فيلم در دست نيست در آغاز بهار 1987 نسخهاي كوتاه شده از آن را در سينماي تك پاريس نشان دادند كه تنها 20 دقيقه طول ميكشيد. برسون دومين فيلمش «فرشتگان گناه» را در سال 1943 ساخت. فيلمنامه «فرشتگان گناه» توسط راهبي مسيحي به نام بروكبرژه نوشته شد البته ديالوگهاي فيلمنامه توسط ژان ژيرودو نوشته شد. اين فيلم داستان يك زن متمول است كه راهبه ميشود در كليسا به دختري ياغي برميخورد كه از چنگ پليس به آنجا پناه برده است فيلم مبارزه زن را براي نجات روح دختر جوان به تصوير كشيده است. در «فرشتههاي گناه» حادثههاي كمي رخ ميدهند و بن مايه فيلم تحول اخلاقي است. برخوردهاي فيلم بيشتر ميان «روح »ها پيش ميآيند تا «شخصيت»ها و مرگ رستگاري به بار ميآورد. تحول اخلاقي فيلم داخل يك صومعه رخ ميدهد و اين تم معنوي فيلم را موكد ميكند. يكي از بخشهاي ژاك جبرگرا اثر ديدرو كه ملودرامي درباره طبقات مرفه است. اين فيلم برسون ملودرامي است كه جنبههاي معنوي مورد نظر در آن يافت نمي شود اما سبك اصلي برسون و رويكرد او به سينماي معنوي از فيلم «خاطرات يك كشيش روستا» (1951) شروع ميشود. در «خاطرات يك كشيش روستا» آمبريكور كشيش جوان در رويارويي با دنياي نامهربان روستاييان، با وحشت و حيرت، نقش بيايماني در زندگي جديد را شاهد است او حقارت آدمها را ميبيند و از راز عدالت در آفرينش سر در نميآورد و گونهاي از شك در دلش ايجاد ميشود درد كشيش جوان پيش از آنكه ناشي از سرطان معده باشد دروني و معنوي است. كشيش در كشتزار دچار حمله و درد شديد معده ميشود. به كنار درختي ميرود و بدان تكيه ميدهد. درست همچون عيسي مسيح عليهالسلام بر صليب. نمايي از او را مي بينيم كه درد ميكشد، خم ميشود، خونريزي ميكند و خون صورت و جامهاش را رنگين ميكند. سر برخاك سرد مينهد و سپس باران ميبارد اين صحنه كه نمايشگر درد توانفرساي مسيح است به همين دليل به «صحنه جل جت» مشهور شده است. آندره بازن درباره «خاطرات يك كشيش روستا» نوشته است: «بيشك براي نخستين بار سينما به ما نه فقط فيلمي از حادثهاي راستين و حركتهاي راستين حس بر مبناي زندگي دروني ارائه كرده است بلكه افزون بر اين ما با غمنامهاي جديد كه به شيوهاي خاص خداشناسانه است روبرو ميشويم: پديدارشناسي ايمان و بخشش خدايي» كلود مورياك هم در مقاله اي درباره فيلم نوشت: «برسون كاري را به انجام رساند كه حتي رنوار در قاعده بازي نيز در اجراي آن شكست خورده بود. برسون براي نخستين بار فيلمي دروني ارائه كرده است مگر جز اين است كه عناصر اصلي سينما زمين انسان و نور آسمان است؟ چهرههايي كه برسون به ما نشان ميدهد يكسر زميني نيستند، اما راهها ، خانهها، مزرعهها، همه با چنان وفاداري به طبيعت و زمين در فيلم آمدهاند كه يادآور حيات و دردهاي زميني كشيش ميشوند.» «يك محكوم به مرگ گريخته است» يا« باد هرجا بخواهد ميوزد» (1956) براساس خاطرات آندره دوويني يكي از پارتيزانهاي فرانسوي كه در سال 1943 توسط پليس آلمان دستگير و در قلعه مون لوك نزديك ليون زنداني شده و به مرگ محكوم شده بود اما توانسته بود از آنجا فرار كند ساخته شد. در جاي جاي فيلم موسيقي مسيح در دومينور موتسارت به گوش ميرسد كه نشان از وجه تقديرگونه داستان فيلم دارد. گويي تقديري خدايي همه چيز را راهبري ميكند خود برسون درباره فيلم ميگويد: « ميخواستم اين معجزه را نشان دهم دستي ناديدني بر فراز زندان آنچه را رخ داده رهبري كرد و چنان نظمي به حوادث بخشيد كه موجب پيروزي يكي در گريزش از زندان شد و ديگري را شكست داد فيلم اين رمز تقدير را همراه دارد: «باد هرجا بخواهد ميوزد.» سرهنگ دوويي هم در خاطراتش نوشته است: «دو چيز در كار بود، يكي سهم من و ديگري كه عنصري بسيار مهمتر بود: قدرت خداوند.» كاربرد صدا در فيلم حيرتانگيز است جايي كه دوربين داخل اتومبيل خالي ثابت ميماند و ما تنها صداي تيراندازي و سپس دستگيري جوان زنداني را ميشنويم. اريك رومر در مقاله « معجزه چيزها» درباره فيلم مينويسد: « در اين اثر همه چيز به گونهاي طبيعي توصيف شده است، اما باز ناگزيريم واژه معجزه را بر زبان آوريم. همه چيز فيض خداست و برسون حتي اراده آزاد و نيروي پذيرش آدمي را چيزي جز اين لطف نميداند. فيلم «جيببر» را برسون در سال 1959 ساخت. برسون هيچ دليل خاصي براي انگيزه جيببري ميشل ارائه نميكند او به خاطر پول دزدي نميكند و همواره همان لباسهاي مندرس را به تن دارد. حتي ميلي به زندگي ماجراجويانه هم در او نيست بلكه به دليلي چون كشش گناه، تقدير يا وسوسه به سوي اين كار كشيده شده است. ميشل دچار كشمكش بين فطرت انساني و تلاشي براي بقاء در جامعه است و در نهايت عشق است كه او را نجات ميدهد. نمونه عاليتر ايمان به رحمت خدا را در فيلم «دادرسي ژاندارك» (1962) ميبينيم اين اثر نه فقط نمايش ايمان كامل و خدشهناپذير دختر جوان است بلكه پيش از هر چيز بيان نكته است كه ژاندارك چه ساده ايمان داشت و آن را چه روشن و همه فهم بيان ميكرد. «دادرسي ژاندارك» محصول ايمان است برسون ميگويد: « من ژاندارك را با ديدگان يك مومن ديدهام. من به آن جهان مرموزي كه او در را به روي آن گشود و سپس بست ايمان دارم.» «ناگهان بالتازار» (1966) داستان زندگي يك الاغ است و از تولد تا مرگش را روايت ميكند او ميان صاحبان گوناگون دست به دست ميشود، در مشاغل متعددي گرفتار ميآيد. زماني در اختيار دختركي به نام ماري است كه بسيار او را دوست دارد او شاهد لحظات زيباي كودكي ماري است و سپس رنجهاي سالهاي نوجواني او. زماني آرنولد مت كتكش ميزند، گاه به كار دشوار گرداندن چرخ آسياب كشيده ميشود و چون از سنگيني كار از پا ميافتد با ضربههاي تركه باز به كار كشيده ميشود. گاه در سيرك سيار نمايش ميدهد و عاقبت ژرار او را به بردن بارهاي قاچاق وا ميدارد، و با گلوله ژاندارمها كشته ميشود. بالتازار شاهد خاموش غمنامه زيستن آدميان در گناه است. خود بيگناه و بيمسئوليت تنها نگاه ميكند و گناهكاران شكنجهاش ميدهند و او خاموشي به زندگي حقير آدميان مينگرد. الاغ در عهد عتيق و عهد جديد وجود دارد در فصل ورود پيروزمندانه عيسي به اورشليم او بر الاغي سوار است و كره الاغ نيز همراه آنهاست (عهد جديد، انجيل متي، باب 21) بنابراين الاغ در فيلم نشانهاي انجيلي است. «موشت» (1967) سرگذشت دختر 14 ساله فقير است كه گويي همه جهان در تعارض با او است پدر و برادر قاچاقچي او، مادر مريضش، معلم خشن مدرسه و دوستان مدرسهاش و همه و همه؛ و سرانجام موشت مورد تعرض قرار ميگيرد. صحنه پاياني خودكشي موشت همراه با موسيقي مونته وردي بسيار تاثيرگذار است. گويي موشت بار گناهان، گناهكاران را به دوش ميكشد و به آغوش مرگ ميرود اينجا باز برسون به مفهوم گناه و رنج معنوي شخصيتهايش تاكيد ميكند. «پول» (1983) آخرين فيلم برسون و وصيتنامه سينمايي اوست. در فيلم «پول» نماهايي از گردش پول از دستي به دست ديگر به صورت موتيفي درآمده كه جانمايه فيلم هم بر همين نماهاي پرشمار استوار است: نمايي از دست مغازهدار كه اسكناسهاي تقلبي را به دست ايوون (شخصيت اصلي فيلم) ميدهد، نمايي كه ايوون همان پولها را به گارسون ميدهد (اين امر موجب دستگير شدن او توسط پليس ميشود)، نمايي كه مادر پسر بچهاي كه پول تقلبي را به مغازهدار داده است پاكتي پول را به عنوان حق السكوت به دست زن مغازهدار ميدهد (و بعد زن مغازهدار به نشان احترام در مغازه را برايش باز ميكند) نمايي پس از پايان دادگاه كه مغازهدار، شاگردش را به جهت شهادت دروغ تشويق ميكند و به او پول ميدهد ( كه اين در نهايت به گناهكار شناخته شدن ايوون در دادگاه ميانجامد) و ... نماهاي بيشمار رد و بدل شدن پول در فيلم تمثيلي است بر سيطره هيولاي پول بر روابط انساني، كه برسون در كهنسالي در مورد اين مساله هشدار ميدهد گويي پيشگويانه از وضع جهان معاصر باخبر بوده است. ايوون جوان پاكدل فيلم هم به موازات همين نماهاي بيشمار از رد و بدل شدن پول است كه به قاتلي بيرحم بدل ميشود. در فيلم در حقيقت «پول» است كه مرز ميان شرافت و بزهكاري را مخدوش ميكند آيا بزه كار اصلي ايوون است يا مثلاً آن مغازهدار به ظاهر شرافتمند؟ برسون با واپسين اثرش سئوالات زيادي در ذهن تماشاگر ايجاد ميكند: مرز واقعي ميان خير و شر كجاست؟ خود شخص تا چه اندازه در گزينش زندگي شرافتمندانه دخيل است؟ چرا پول در جهان معاصر بدل به معيار اصلي براي ارزشگذاري براي افراد شده است؟ برسون كهنسال با آخرين فيلمش با تمي متعلق به تمامي زمانها و مكانها، يادگاري فراموشناشدني برايمان برجاي ميگذارد، برسون چون واسطهاي وعده خداوند را جاري ميسازد و حقيقتي تلخ (سيطره اين هيولاي نهان) را چون سيلي بر گوش تماشاگران مينوازد و آنها را از حقيقت سيراب ميكند: «خوشا به حال گرسنگان و تشنگان حقيقت، زيرا ايشان سير خواهند شد.» (انجيل متي، باب ششم، آيه 5) برسون در اين فيلم هم پرسش هميشگي گناه و رستگاري را مطرح ميكند. سبك خاص برسون، استفاده از نابازيگران در قالب مدلهاي انساني، تاكيد بر اشياء و طبيعت بيجان، استفاده موثر از عنصر صدا و حذف حشو و زوايد و پيرايهها و رسيدن به نوعي سادگي است كه با سالها ممارست حاصل شده و خاص خود برسون بود اين سادگي به فضاي معنوي فيلمهاي برسون قدرتي دوچندان ميدهد. برسون مينويسد: «دو گونه سادگي داريم. گونه بد: سادگي در آغاز كه زودتر از موعد بدست آمده است. گونه خوب: سادگي در نهايت كه پاداش سالها تلاش است.» سرانجام سه روز پس از مرگ برسون اطلاعيهاي از همسرش در اختيار خبرگزاري فرانسه قرار گرفت: «درگذشت همسرم روبر برسون سازنده فيلم را كه روز هجدهم دسامبر 1999 به وقوع پيوست به شما اعلام ميكنم او در مراسمي خصوصي به خاك سپرده خواهد شد.» هر وقت فيلمهاي برسون را ميبينيم چونان نسيمي دلپذير با سادگيشان قلبمان را تسخير ميكنند. و روح برسون چونان آثارش ساده و در مراسمي سادهتر بدرقه پيشگاه محبوب شد چونان تولدش. «باد هرجا كه ميخواهد ميوزد و صداي آن را ميشنوي ليكن نميداني از كجا ميآيد و به كجا ميرود، همچنين است هر كه از روح متولد گردد» (انجيل يوحنا، باب سوم، آيه 8). لیست فیلم [TABLE] [TR] [TD=width: 49] ردیف [/TD] [TD=width: 464] نام فیلم [/TD] [TD=width: 55] سال تولید [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 49] 1 [/TD] [TD=width: 464] Angels of the Streets(فرشته های گناه) [/TD] [TD=width: 55] 1943 [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 49] 2 [/TD] [TD=width: 464] The Ladies of the Bois de Boulogne(خانمهای جنگل بولونی) [/TD] [TD=width: 55] 1945 [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 49] 3 [/TD] [TD=width: 464] Diary of a Country Priest(خاطرات یک کشیش دهکده) [/TD] [TD=width: 55] 1951 [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 49] 4 [/TD] [TD=width: 464] A Man Escaped(محکوم به مرگی گریخت) [/TD] [TD=width: 55] 1956 [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 49] 5 [/TD] [TD=width: 464] Pickpocket(جیب بر) [/TD] [TD=width: 55] 1959 [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 49] 6 [/TD] [TD=width: 464] The Trial of Joan of Arc(محاکمه ژاندارک) [/TD] [TD=width: 55] 1962 [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 49] 7 [/TD] [TD=width: 464] Au hasard Balthazar(ناگهان بالتازار) [/TD] [TD=width: 55] 1966 [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 49] 8 [/TD] [TD=width: 464] Mouchette(موشت) [/TD] [TD=width: 55] 1967 [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 49] 9 [/TD] [TD=width: 464] A Gentle Woman(یک زن نازنین) [/TD] [TD=width: 55] 1969 [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 49] 10 [/TD] [TD=width: 464] Four Nights of a Dreamer(چهار شب یک رویا بین) [/TD] [TD=width: 55] 1971 [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 49] 11 [/TD] [TD=width: 464] Lancelot of the Lake(لانسلو دو لاک) [/TD] [TD=width: 55] 1974 [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 49] 12 [/TD] [TD=width: 464] The Devil Probably(شاید شیطان) [/TD] [TD=width: 55] 1977 [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 49] 13 [/TD] [TD=width: 464] Money(پول) [/TD] [TD=width: 55] 1983 [/TD] [/TR] [/TABLE] 5 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۱ فیلم Indiana Jones And The Raiders Of The Lost مهاجمان صندوق گمشده با بازی هریسون فورد وساخته استیون اسپیلبرگ اگه میدونستم اینقدر مزخرفه اصلا نگاهش هم نمیکردم صرفا نماد سازی ونمادپردازی اولیه اسپیلبرگ بود نه بار فنی نه داستان نه موسیقی نه هیچی یه مزخرف سرگرم کننده برای بیخیال -------------- معرفی فیلم_در سال ۱۹۳۶ سرویسهای امنیتی به ایندیانا جونز ماجراجو ماموریت می دهند، مدال «را» را که در اختیار میخانه داری به نام «ماریون راون وود»، معشوقه پیشین ایندی (ایندیانا جونز)، در نپال است، به چنگ آورد. این اثر هنری مصر باستان، نخستین گام در دستیابی به صندوق عهد گمشدهای است که موسی پیامبر یهودیان، لوح ده فرمان را در آن گذاشته بوده و اکنون این صندوقچه در تانیس مدفون است. از بخت بد نازی هانیز به دنبال آن هستند، چرا که دربردارنده قدرتی است که پیروزی بزرگ را برایشان به ارمغان می آورد. درگیری با نازی ها برای دستیابی به لوح، ماجراهای پر تنشی در پی دارد. ایندی که از مار به شدت بدش می آید، با صدها مار کبرای سمی در معبد محل دفن لوح، روبرو می شود. مهاجمان صندوق گمشده فیلمی سینمایی از گونه ماجراجویانه است به کارگردانی استیون اسپیلبرگ که در سال ۱۹۸۱ میلادی بر پرده سینماها به نمایش درآمده است و امسال، سال ۲۰۱۲، نیز مجددا اکران شده. منبع داستان فیلم : ویکیپدیا ژانر: رمانتیک، تریلر (دلهره آور)، اکشن مدت زمان فیلم: ۱ساعت و ۵۵ دقیقه تاریخ اکران مجدد: ۷ سپتامبر ۲۰۱۲ درجه بندی سنی :MPAA PG کارگردان: استیون اسپیلبرگ پ.ن : خیلی خوب بوده تازه دوباره امسالم اکرانش کردن مدیریت رسانه یعنی این 5 لینک به دیدگاه
Shiva-M 8295 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اسفند، ۱۳۹۱ قلاده های طلا کارگردان: ابوالقاسم طالبی فیلمنامه: ابوالقاسم طالبي تهيهكننده: محمد خزاعي بازيگران: امين حيايي، محمدرضا شريفينيا، حميدرضا پگاه، علي رام نورايي، نيلوفر خوشخلق با توجه به جنجالهای زیادی که این فیلم درست کرد کنجکاو بودم ببینمش که بالاخره فرصت شد و دیدم :banel_smiley_4: همونطور که میدونید فیلم درباره ی اتفاقات انتخابات سال 88 هست فیلم نامه ی بسیار ضعیفی داشت فیلم، کارگردانی هم بشدت مشکل داشت. بیشتر شبیه مستند بود تا فیلم!! نکته ی عجیب عبور کردن از خط قرمزهای معمول تو فیلم(در ایران) بود که خیلی جالب بود، (جاسوسان سازمان اطلاعات)!! در انتهای فیلم یه پیچش 180 درجه ای میبینیم که میتونست به یکی از نقاط قوت فیلم تبدیل بشه اگر که در طول فیلم به شخصیتا و جزییات بهتر و بیشتر پرداخت میشد که این اتفاق نیفتاد و این چرخش به یکی دیگه از نقاط ضعف فیلم تبدیل شد اتخاب بازیگرا هم که به جوک می مانست :icon_razz: جناب شریفی نیا هم کلا این چند ساله همه جا هست مگر اینکه خلافش ثابت بشه! در هر صورت فیلم بشدت ضعیفی بود. نمیدونم دلیل طرفداری آقای فراستی از این فیلم چی بود!!! امتیاز من 4.5 7 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده