رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

رنگ ارغوانی

 

عنوان انگلیسی The Color Purple

توضیحات جرجیا، سال 1909. «سِلی» (جکسن)، دختر نوجوان سیاه‌پوستی است که پدرش فرزندان او را به خانواده «ساموئل‌ها» می‌فروشد. خود او را نیز به «آلبرت‌جانسن» (گلاور)، مرد سیاه‌پوست بیوه‌ای واگذار می‌کند که در پی خواهر «سلی»، «نتی» (بوسیا) بوده است. او با وجود آزار و اذیت مدام «آلبرت» و فرزندانش سعی می‌کند همسر مطیعی باشد. «نتی» از خانه پدر فرار می‌کند و نزد «سلی» می‌آید. اما «آلبرت» او را بیرون می‌کند. «نتی» قول می‌دهد برای «سلی» نامه بنویسد ولی هیچ‌گاه نامه‌ای به دستش نمی‌رسد. 1916. «هارپو» (پو)، پسر «آلبرت»، برخلاف رأی پدر با دختری چاق و سرکش به‌نام «سوفیا» (وینفری) ازدواج می‌کند و وقتی «هارپو» بنا به توصیه پدر، او را کتک می‌زندف در مقابلش می‌ایستد. «هارپو» همچنان به زورگوئی‌هایش ادامه می‌دهد تا اینکه «سوفیا» او را ترک می‌کند و بچه‌هایش را هم با خود می‌برد. در همین حین «شاگ ایوری» (ایوری) خواننده و محبوبه «آلبرت» برای دیدن آنان می‌آید. 1922. «هارپو» خانه‌اش را به کافه تبدیل می‌کند و «شاگ» نیز در آن برنامه اجرا می‌کند. «سوفیا» با محبوب جدیدش، «باستر» (تیلیس) باز می‌گردد و کافه را به هم می‌ریزد. «شاگ» به «سلی» (گلدبرگ) می‌قبولاند که آن‌طور هم که فکر می‌کرده، زشت نیست و عشق و محبت بین زنان را به او می‌آموزد. اما خودش مجبور می‌شود به خاطر پدرش که واعظ محلی آنجاست، کافه را ترک کند و به ممفیس برود. «سوفیا» نیز به خاطر جواب رد دادن به یک زن سفیدپوست که از او می‌خواهد خدمتکارش باشد، به زندان می‌افتد. 1930. «سوفیا»ی درمانده مجبور می‌شود در خانه یک زن سفیدپوست خدمتکاری کند. 1936. «شاگ» با همسر جدیدش، «گریدی» (گیلوری) باز می‌گردد و پی می‌برد که «آلبرت» در تمام این سال‌ها، نامه‌هائی را که «نتی» برای «سلی» فرستاده، پنهان کرده است. «نتی» در این نامه‌ها نوشته که همراه با «ساموئل‌ها» و فرزندان «سلی»، «آدام» و «آلیویا» به‌عنوان مبلّغ مذهبی در آفریقا زندگی می‌کند. «سلی» به ممفیس می‌رود. 1937. «آلبرتِ» پیر و تنها، به رابطه «سوفیا» و «هارپو» حسادت می‌کند. «سلی» که خانه مادری‌اش را (از مردی که فکر می‌کرد پدرش است در حالی که ناپدری‌اش بوده) به ارث برده، آنجا را تبدیل به فروشگاه لباس می‌کند.

* اقتباس اسپیلبرگ از رمان ستایش شده واکر، مخالفت کسانی را برانگیخت که پرداخت شبه فانتزی او از معصومیت سرکوب شده را مغایر با جدیت و حساسیت داستان ستم‌های نژادی و حتی جنسی می‌دانستند. اما در واقع اسپیلبرگ در حیطه‌ای ناآشنا به‌طرز غافلگیر کننده‌ای به موفقیت رسیده است. قالب اصلی داستان، نامه‌هائی که «سلی» به خدا می‌نویسد و جابه‌جا به آن اشاره می‌شود و تصویر آن از دشواری‌های زندگی زنی سیاه تعدیل شده‌تر است، فیلم‌برداری زیبا و خوش آب و رنگ داویو، فضائی نامعمول برای فیلمی درباره سیاهان فراهم می‌آورد و موسیقی جونز پُر از ملودی‌ها و آوازهای سیاهان است. فیلم دو ستاره جدید، گُلدبرگ و وینفری را نیز معرفی کرد.

کشور تولیدکننده آمریکا

آهنگساز(موسیقی متن) کوئینسی جونز.

سال تولید ۱۹۸۵

محصول استیون اسپیلبرگ، کاتلین کندی، فرانک مارشال و کوئینسی جونز

کارگردان اسپیلبرگ

فیلمنامه‌نویس منو میجس، برمبنای رمانی نوشته آلیس واکر.

فیلمبردار آلن داویو

هنرپیشگان دانی گلاور، ووپی گُلدبرگ، مارگارت ایوری، دِزِرِتا جکسن، ویلارد پو، جیمز تیلیس، بنت گیلوری، آکوسوآ بوسیا، آدولف سزار و آپرا وینفری.

نوع فیلم رنگی، 152 دقیقه.

----------------

فیلم رو اسپیلبرگ ساخته واین یعنی رگه های عمیق تضاد چه در ساخت فیلم وچه در داستان میتونه هویدا بشه

فیلم کاملا حالت دوقطبی داره ویک بخشیش شدیدا میتونه تاثیرگذارباشه وذهن رو به چالش بکشه وقسمتی از فیلم به دلیل فرار از ادامه همان چالشها افت شدیدی پیدا میکنه با این حال فیلمیه که میشه توصیه کرد تا بقیه هم به تماشاش بشینن

من به شخصه نسبتا خوشم اومد از فیلم

لینک به دیدگاه

سریال گاسیپ گرل ( Gossip Girl )

 

یه چیزیه تو مایه های Pretty Little Liars icon_razz.gif

 

کلا تو نخ مدل لباس و آرایش و Relationship های پیچ در پیچ و Blackmail کردن همدیگه هستن :banel_smiley_4:

البته این بهتر از پریتی لیتل لایرزه ها، اون دیگه رسما فاجعه س icon_pf%20%2834%29.gif

لینک به دیدگاه
دو قسمت دیگه از فصل اول سریال"خاطرات یک خون آشام"

میخوام تا اخرش ببینم:whistles:

 

سعی کن فصل 4 ش رو نبینی، تا آخر فصل 3 عالیه، اما فصل 4 خیلی ضعیف میشه، مخصوصا از قسمت 10 فصل 4 به بعد :icon_pf (34):

باید 3 فصله تمومش می کردن

لینک به دیدگاه
سعی کن فصل 4 ش رو نبینی، تا آخر فصل 3 عالیه، اما فصل 4 خیلی ضعیف میشه، مخصوصا از قسمت 10 فصل 4 به بعد :icon_pf (34):

باید 3 فصله تمومش می کردن

درود

چطور مگه؟:w000:

لینک به دیدگاه
V For Vendetta

وی برای انتقام

فلسفه این فیلم مسحور کنندست

تماشای دوبارش هم میچسبه به ادم

 

این فیلم یک حس خاصی رو میده به بیننده که بسیار دلپذیره

بسیار خوس ساخته و دیالوگای فوق العاده خوبی هم داره

:a030:

لینک به دیدگاه

the kids are all right

 

0dg4ks5569m9zooidsu.jpg

نویسنده و کارگردان: Lisa Cholodenko

محصول 2010

بازیگران :

Julianne Moore,Annette Bening,Mark Ruffalo,Mia Wasikowska,Josh Hutcherson

خلاصه داستان :داستان فیلم درباره دو زن به همراه دو فرزندشان می باشد که فرزندان هر دوی آنها از یک پدر هستند. آنها زندگی خوبی را می گذرانند تا اینکه بچه ها بعد از سالها تصمیم می گیرند تا پای پدرشان را نیز به زندگی خود بکشانند...

 

فیلم متوسطی در ژانر درام هست. کارگردانی خوبی داره.داستان ریتم روانی داره. بازیا هم خوبه.

 

امتیاز من 7

 

لینک به دیدگاه

دوستانه عزیز

لطف کنید در کنار فیلم یه توضیحیم در موردش بدین یعنی خلاصشُ بگین یا نقدش کنین!!! تا بدونیم بدانلودیمش یا نه!!!:ws37:

مرسی مرسی مرسی

لینک به دیدگاه
دوستانه عزیز

لطف کنید در کنار فیلم یه توضیحیم در موردش بدین یعنی خلاصشُ بگین یا نقدش کنین!!! تا بدونیم بدانلودیمش یا نه!!!:ws37:

مرسی مرسی مرسی

:ws37:

درود

شما دانلود میکنید؟:w58:

زندگی پی رو نگاه کنید جالبه

لینک به دیدگاه
:ws37:

درود

شما دانلود میکنید؟:w58:

زندگی پی رو نگاه کنید جالبه

علیکِ درود

آره دیگه!! پس چجور فیلم بگیرم؟!!!:w58:

مرسی

 

 

 

---------------------------------------------------------------------------

سرایل ( آن زمستان باد میورزید)

محصوله کره

خیلی خیلی سریاله قشنگیه...فک نمیکردم کره ایا اینقد پیشرفت کرده باشن!:ws3:

داستان درباره دختره نابینا و بسیار پولداریست که برادرشُ در کودکی گم کرده و حال بعده 21 سال یکی خودشُ جای برادرش میزاره که این پسرمون قماربازه و برای دادنه بدهیش اینکارو میکنه!

خلاصه سریاله خیلی قشنگیه و فعلا 5 قسمتش مونده!!!

من از فضاهای فیلم از بازی خوبشون و از خوشتیپی پسرمون خیلی خوشم اومده!:whistle:

خیلی خیلی حال و هوای زمستونیش قشنگه، چون امسال خیلی برف کم دیدم با دیدنه این سریال خیلی خیلی به این کره ایا حسادت کردم و در کل کوفتشون بشه!:5c6ipag2mnshmsf5ju3

با دیدنه این سریال فهمیدم صدای زنگوله چقد قشنگه!!!2uge4p4.gif

لینک به دیدگاه

زندگی پی Life of Pi ساخته انگ لی محصول 2012

جالب وعجیب!

-------------

 

منتقد: ریچارد کورتیس - تایم (امتیاز 10 از10)------- یک پسر هندی و یک ببر بنگالی: فیلم، داستانی شبیه به داستانی که یک قرن قبل برای کودکان نوشته شد، دارد. داستانی از رودیارد کیپلینگ در مورد موگلی و شر خان در کتاب جنگل و همچنین داستانی دیگر از هلن بانرمن با نام داستان سامبوی سیاه کوچولو که متاسفانه نژاد پرستانه بود. این داستان هم شبیه همان هاست. با این تفاوت که در این یکی باید پسر را پی بنامید و ببر بنگال را ریچارد پارکر. و آن ها را در یک قایق نجات در آب های آزاد اقیانوس آرام به دام بیندازید. پسر را در موقعیت مبارزه با یک حیوان وحشی قرار دهید که بر سر تلاش برای بقا و به دست آوردن قلمرویی برای خود مبارزه می کند. با این خلاصه ای که گفتم احتمالا ماهیت داستان زندگی پی، نوشته یان مارتل را که در سال 2002 برنده جایزه بهترین نویسنده مرد شد، فهمیده اید. شکی نیست که این فیلم، افسانه ای عالی است که پر شده است از ناامیدی ها و قهرمان بازی ها. اما کارگردانی که فیلمی می سازد در مورد یک انسان و حیوانی وحشی، گرفتار چه چیزی شده است؟ حماقت یا نبوغ؟

 

LifeOfPi_still.png.CROP.rectangle3-large.png

 

آنگ لی، کارگردان تایوانی الاصل در زندگی پی که دو ماه قبل در فستیوال فیلم نیویورک در میان تشویق تماشاگران به نمایش در آمد، داستانی عجیب و جدید را ساخته و شاهکاری دیدنی را در ورای ظهور احساسات به نمایش گذاشته است. از اولین تصویری که نشان داده می شود که در آن یک خرس کوچک در حال بغل کردن درختی است و یک مرغ مگس خوار هم بالای آن در پرواز است و به نظر می رسد که داخل سینما به پرواز درآمده، فیلم می فهماند که در پی مبهوت کردن مخاطب با استفاده از تکنیک هایی در سینمای سه بعدی است که قبلاً دیده نشده اند. زندگی پی نوآوری هایی را در سیستم سه بعدی که با آواتار جیمز کامرون آمد، به وجود آورده است و با پیشرفت دادن تکنولوژی دادن حرکات انسانی به انیمیشن که در خیزش سیاره میمون ها دیده بودیم، دنیایی شگفت انگیز و تماشایی را به وجود آورده است. تماشاگران، گروهی از ماهی های پرنده را می بینند که به قایق حمله می کنند یا ببر را می بینند که با کفتار بدذات درگیر می شود و چشم هایشان را می بندند و با خود فکر می کنند که امکان ندارد این اتفاق ها واقعی باشد و بعد چشم هایشان را باز می کنند و در نهایت ناباوری درمیابند که این اتفاقات واقعاً در حال رخ دادن است. کارگردانی مثل رابرت زمه کیس باید به این داستان نوجوانانه در مورد پی( با بازی سوراج شارما) علاقه مند شده باشد. پی تنها انسانی است که بعد از غرق شدن کشتی و از بین رفتن تمام خانواده اش، جان سالم به در می برد و در اقیانوس پهناور به همراه یک موجود وحشی که می تواند در یک چشم بر هم زدن او را بکشد، سرگردان شده است. زمه کیس از تکنیک دادن حرکات انسانی به انیمیشن در فیلم های کودکانه خود استفاده کرده است. مثل قطار سریع السیر قطبی و در درام مربوط به عصر تاریکی یعنی بیوولف و در فیلم آخر خود رانده شده، تام هنکس را در یک جزیره صحرایی متروک رها کرده بود.

 

life-of-pi-sorel_pi_16462_rgb.jpg

 

اما لی با شیوه ای آرام تر است و به لجاجت و سرسختی یک تازه کار رفتار می کند. وقتی به او بگویی که ساختن فلان پروژه غیر ممکن است بیشتر او را به آن علاقه مند می کنی. او به دانشگاه ایلینویز آمد و اولین فیلمش را در شهر نیویورک ساخت و با ساختن فیلم «حس و حساسیت» نوشته جین آستن، خودش را در یک فرهنگ بیگانه دیگر رها کرد. او حماسه هنرهای رزمی یعنی فیلم ببر غران، اژدهای پنهان را بازسازی کرد و با ساختن رومانسی در مورد یک گاوچران همجنس باز با نام کوهستان بروکبک یک اسکار به دست آورد. حالا او فیلمی را ساخته است در مورد نوجوانی که همزمان هم نوح پیغمبر، هم رابینسون کروزوئه و هم زیگفرید است و با تمام مسائل زندگی در دریا مواجه می شود و به همه این ها یک اورانگوتان، یک کفتار و یک میلیون میمون را هم اضافه کنید به علاوه این که دشمن قسم خورده و تنها همراهش هم یک ببر بالغ است و همه این ها باعث به وجود آمدن موقعیتی می شود که از لحاظ داشتن سختی و مشکلات منحصر به فرد است. یک دهه قبل ساخته شدن فیلمی مثل زندگی پی غیر قابل تصور بود. مگر این که لی می توانست یک ببر به شدت آرام را به خدمت بگیرد و یک تعداد بی نهایت از بازیگرانی که شبیه پی باشند را در اختیار داشته باشد تا هر بار ببر به هر کدام پنجه زد یا بلعیدشان، یک نفر دیگر را جایگزین کنند! اما حالا به لطف پیشرفت های تکنولوژی و آمدن نسل جدید هنرمندان و تدوینگران و وصله زن ها، ساختن این فیلم امکان پذیر شده است.

 

Screen%20Shot%202012-11-25%20at%201.16.52%20PM.jpeg

 

زندگی پی با فیلمنامه ای نوشته دیوید مگی، همه اش هیجانی و توفانی نیست. المان های مختص آنگ لی را دارد. کشمکش هایی که در یک خانواده با محبت وجود دارد که در فیلم «حس و حساسیت» آن ها را نشان داده بود، در این جا هم در ارتباطات پی جوان (که از سن 12 سالگی توسط آیوش تاندون بازی می شود) با پدرش (عادل حسین) که در شهر هندی پوندیشری، صاحب یک باغ وحش است و مادرش (نماد تابوهای هندی) نشان داده می شود. داستان های عشقی گزنده که قبلاً در فیلم های دیگر لی مثل طوفان یخ، کوهستان بروکبک و شهوت؛احتیاط نشان داده شده بود، در اینجا آرام تر و با تامل بیشتر در دوستی بین پی جوان و یک دختر (با بازی شراوانتی ساینات) که در کلاس رقص با هم آشنا می شوند، خود را بروز داده است.

 

Screen%20Shot%202012-11-25%20at%201.16.41%20PM.jpeg

 

وقتی پدر پی مجبور به فروش باغ وحش پوندیشری می شود، خانواده و حیواناتش را سوار یک کشتی باری به مقصد کانادا می کند. طوفان کشتی را غرق می کند و والدین پی را می کشد و حیوانات هم ناپدید می شوند (یک سکانس فوق العاده دیگر) و باعث می شود پی سفری در اقیانوس آرام را آغاز کند که هفت ماه به طول می انجامد. سفری که یادآور کوچ خود آنگ لی است که او را از تایوان به آمریکا آورد بعد هم به انگلستان و بلخره او را به سرزمین مادری اش بازگرداند. جایی که در آن یک مخزن عظیم آب ساخت تا صحنه های مربوط به دریا را فیلمبرداری کند. این ماجراجویی پی در کنار قدرت تصمیم گیری اش، روح او را هم به آزمایش می گذارد و او را به گذر از سه مذهب وادار می کند و در آخر او را به اوج روشنگری می رساند همه این ها را پی در بزرگسالی (با بازی عرفان خان) برای یک نویسنده کانادایی تعریف می کند. صحنه های مربوط به دوران امروز با وجود این که خان، داستان را با اندوه و وقار تعریف می کند، اما تنها نقطه نازیبای فیلم است.

 

life-of-pi-movie-poster-14.jpg

 

لی برای آمادگی برای ساختن چالش های ترسناک این فیلم که هیچ ستاره ای در آن بازی نمی کند و بودجه اش بالغ بر 70 میلیون دلار بوده است، یک پیش نمایش 70 دقیقه ای از قسمت میانی فیلم را که در قایق نجات می گذرد را ساخت (برای دیدن این 70 دقیقه اضافه در نسخه دی وی دی زندگی پی بی صبرانه انتظار می کشم) بعد یک تیم مسحور کننده دیجیتالی را آورد تا ببر را به صورت زنده در قایق بگذارند. وقتی در یک نشست مطبوعاتی از شارما در مورد ماه ها زندگی با یک ببر پرسیدند، در جواب گفت: «زندگی روی قایق واقعا غریبانه و تنها بود. هیچ ببری در کار نبود.» با این وجود، هنوز هم این موجود وحشی یعنی ببر، خیلی زنده، قابل لمس و باشکوه به نظر می رسد. به همان اندازه که نقاشی هنری روسو با عنوان ببری در طوفان استوایی زنده بود که البته عنوان این نقاشی برای این فیلم هم نامی مناسب است.

 

 

Life-of-Pi-3D-poster.jpg

 

تفاوت نقاشی با زندگی پی در این است که در این یکی فک بیننده باز می ماند! لی اقیانوس آرام را طوری نشان می دهد که مثل یک آینه مواج است که آسمان با چنان وضوحی در آن انعکاس می یابد که به نظر می رسد پی در یک لحظه هم زیر آب است هم بالای ابرها. در مواقعی از فیلم، لی توهمات پسر را که ناشی از سوءتغذیه است نشان می دهد. مثلاً در قسمتی که زیر آب است، چهره دوست دخترش را در یک ماهی می بیند. فیلمبرداری کلودیا میراندا (فیلمبردار مورد عجیب بنجامین باتن) و شفافیت لنز دوربینش به اندازه شفافیت رویایی طب دار و بی واسطه است. به جای جاذبه تصویری دو معشوق از دو گونه مختلف که در آواتار نشان داده شد، در این فیلم، رویا یا کابوس در منطقه ای دوردست که آن را زمین می نامیم اتفاق می افتد. ما در این فیلم اتفاقات الهی و ترسناکی را می بینیم که با سیر گذار روح مشکل دار پی آشکار نمی شوند و در مواقعی از دریچه چشمان ببر به آن ها می نگریم. مقایسه زندگی پی با آواتار به این معنا نیست که فیلم لی می تواند در فروش با فیلم جیمز کامرون رقابت کند. اما پی یک جهش بزرگ به سمت جلو و بالا است که می تواند پیشرفتی در مدیوم سینما باشد. واقع گرایی به ندرت در این فیلم همراه با سحر و جادو بود و هرگز در هیچ فیلمی این چنین واقعی نبوده است.

 

---------------

 

« زندگی پای » یکی از بهترین و تحسین شده ترین کتابهای منتشر شده در سال 2001 بود که در ابتدا با دردسرهایی برای انتشار مواجه بود اما پس از انتشار،1.jpg

 

محبوبیت زیادی نصیبش شد و ترجمه های مختلفی از آن در کشورهای مختلف به چاپ رسید که همه آنها پرفروش و محبوب بودند. این کتاب در ایران هم توسط انتشارات نشر علم و ترجمه سرکار خانم گیتا گرکانی عرض شده در کتاب فروشی ها قابل تهیه می باشد ( البته این کتاب در ایرانی چندان محبوب نبوده است ). یان مارتل که نویسنده کتاب « زندگی پای » می باشد، بارها طی مصاحبه های مختلف اعلام کرده بود که علناً ساخت فیلمی درباره کتابش امری سهل است ( این اظهارات در سالهای 2002 و 2003 گفته شده بود ) چراکه علی رغم موقعیت های سینمایی فراوانی که در کتابش وجود دارد، ساخت آن به دلیل مشکلات سر و کله زدن با یک ببر و امکانات فیلمبرداری در دریا، امکان پذیر نیست. اما یان مارتل هرگز فکر نمی کرد که صنعت جلوه های ویژه سینمایی در یک دهه بعد چنان پیشرفت کند که ساخت هر موجود دیجیتالی با آن امکان پذیر شود. با اینحال با تمام پیشرفتی که صنعت جلوه های ویژه طی چند سال اخیر بدست آورده است، هنوز به نظر می رسید که ساخت این فیلم پردردسر در اقیانوس ، کار بسیار پر مشقت و خطرناکی باشد. اما در نهایت آنگ لی ترجیح داد این ریسک را انجام داده و « زندگی پای » را بصورت سه بعدی تولید و روانه سینما کند. « زندگی پای » داستان پای پاتل ( سوراج شاما ) پسر نوجوانی است که به همراه پدرش در باغ وحش خودشان در شهر پوندیشری هندوستان فعالیت می کند. پس از اتفاقاتی، پدر مجبور به فروش باغ وحش می شود و سپس کل خانواده پاتل تصمیم میگیرند به همراه حیوانات باغ وحش با یک کشتی عازم کانادا شوند. اما در میانه راه به دلیل طوفان سختی که شکل می گیرد، خانواده پای مفقود شده و تمامی حیوانات نیز به سرنوشت مشابه ای دچار می شوند و تنها این پای هست که به زحمت موفق به فرار از مهلکه می شود و خود را در یک قایق، زنده می یابد. وی حالا در میان اقیانوس بی کران تنها مانده و نمی داند که باید چطور با این تجربه سخت زندگی کنار آید ، اما وقتی که متوجه می شود به جز او در این آب های بی کران،

 

2.jpg

 

مهمان ناخوانده دیگر هم حضور دارد ، وحشت سراسر وجودش را در بر می گیرد چراکه این مهمان ناخوانده یک ببر بنگال به شدت گرسنه است که امکان دارد هر لحظه پای را ببلعد و... در کتاب « زندگی پای » ما با مواردی نظیر ایمان و اعتقاد به خدا در مواجه با موقعیت های سخت بودیم و به نظر می رسید که این مقوله هنگام تبدیل شدن به فیلم با تغییرات وسیعی مواجه شوند اما آنگ لی این پیامها را عیناً ،با قدرت روایت اش و تاثیرگذاری که بر مخاطب داشت، به فیلم آورده است و نه در دیالوگ بلکه با تصویر به تماشاگر ارائه می کند. پیش از این بارها در فیلمهای مختلف مشاهده کرده ایم که پیامهای مذهبی فیلم بصورت خشک و خالی و بدون هیچگونه تفکری ، بصورت یکجا در قالب دیالوگ به تماشاگر ارائه می شود که نه تنها هیچکس را تحت تاثیر قرار نمی دهد، بلکه شاید بتوان از آن به عنوان زائد ترین بخش بک فیلم نیز نام برد! اما خوشبختانه در « زندگی پای » اعتقادات و باور به خدا در لحظه به لحظه فیلم قابل لمس است و برای درک آن اینبار احتیاج نیست که به دیالوگ های کش دار و خسته کننده گوش دهید، بلکه تنها لازم است اجازه دهید تصویر با زیبایی هایش قلب شما را تسخیر کند و پیامهایش را بدون هرگونه حرف اضافی به شما انتقال دهد. تصویربرداری سه بعدی در سالهای اخیر جهش چشمگیری در صنعت سینما داشته است و می توان از فیلم « آواتار » به عنوان بهترین فیلم سه بعدی ساخته شده نام برد. اما پس از « آواتار » فیلمهای سه بعدی دیگر هم نظیر « برخورد تایتانها » به اکران در آمدند که از نام سه بعدی تنها برجسته تر کردن جانوران و هیولاهایشان را به ارث برده بودند! اما حالا ما با « زندگی پای » مواجه هستیم، یک فیلم تماماً سه بعدی که اینبار در آن نه خبری از هیولا است و نه فضای پست آپوکالیپتیک ویران شده جهان. در اینجا ما با دنیای طبیعت که به زیبایی به تصویر کشیده شده مواجه هستیم که زیبایی اش بی کران است. در « زندگی پای » ما با اقیانوسی مواجه هستیم که یکی شدن رنگش با آسمان مثل همیشه چشم نواز است و اینبار به لطف استفاده صحیح از فناوری سه بعدی، بیشتر از هر زمان دیگری زیبایی اش را حس می کنیم. قدرت مسحور کنندگی « زندگی پای » به حدی بالا است که شاید تا دقایقی پس از مواجه شدن با آن ، در تصاویر محو شوید و از خودِ فیلم قافل شوید! همچنین تیم جلوه های ویژه این فیلم موفق به خلق یک ببر بنگال خیالی شده اند که واقعی تر از هر زمان دیگری به نظر می رسد. این ببر اگرچه بصورت دیجیتالی ساخته شده و وجود خارجی ندارد، اما کیفیت ساخت آن به حدی بالاست که به راحتی می تواند شما را به این اشتباه بیندازد

 

3.jpg

 

که واقعاً در حال تماشای یک ببر بنگال در اقیانوس هستید! باید به تیم جلوه های ویژه این فیلم بابت خلق این ببر زیبا و تصویرسازی بی نظیرشان از اقیانوس، تبریک گفت. علاوه بر بخش سه بعدی فیلم که واقعاً چشم نواز است، باید فیلمبرداری « زندگی پای » که توسط آقای کلودیو میراندا انجام شده را نیز ستود. قاب بندی دوربین در صحنه های مختلف عالی است و ما شاهد تمام جزییات هستیم. تنها موردی که امسال می توانم با قاطعیت درباره شانس کسب اسکار درباره در آن صحبت کنیم، فیلمبرداری « زندگی پای » می باشد که به اندازه کافی چشم نواز است که بخواهد اعضای آکادمی را هم مجاب دادن یک مجسمه به آقای میراندا کند. شاید تنها اشکال « زندگی پای » برای تماشاگران کم حوصله سینما ، بخش های خیالی پای باشد که در آن استعاره های زیادی بکار رفته است اما تا حدود زیادی توجه ویژه تماشاگر را می طلبد. وهم و خیال پای در لحظاتی از فیلم ، اگرچه جزوی از داستان است و می بایستی که حتماً روایت می شد، اما این وهم و خیال در کنار تصاویر زندگی واقعی پای (که آن هم یکجورهایی شباهت به وهم دارد ) ، باعث می شود مخاطبین برای مدت کوتاهی نسبت به تشخیص خیال از واقعیت سردرگم شوند که این مسئله هم به نظرم جزئی و قابل چشم پوشی است. پیشنهاد شخصی من این است که در این لحظات فقط محو زیبایی های جلوه های بصری فیلم شوید و اگر هم حوصله توجه به جزییات را ندارید، اجازه دهید تصویر با شما صحبت کند. در بین بازیگران ، عرفان خان مشهورترین

 

4.jpg

 

بازیگر فیلم است که در نقش پای بالغ شده در فیلم حضور پیدا کرده است. عرفان خان در « زندگی پای » یک راوی است و می توان گفت بیشتر دیالوگ های فیلم از زبان او خارج می شود اما ستاره فیلم بدون شک بازیگر تازه وارد هندی به نام سوراج شارما می باشد که به نظر هم می رسد در اولین تجربه بازیگری اش بسیار سختی کشیده باشد. شارما از جهات مختلف کار بسیار مشکلی پیش روی داشته است، از جمله اینکه نقش وی به گونه ای نوشته شده که در آن قرار نیست کسی در کنارش باشد، به همین جهت تمام نگاه ها به سمت او و بازی اش خیره خواهد شد و باید بگویم که او هم به خوبی از عهده انجام آن برآمده است. شارما در فیلم با یک ببر بنگالی خیالی هم رابطه ای نه چندان محترمانه برقرار کرده است که روی هم رفته بسیار عالی اینکار را انجام داده و می توان به بازی اش در این فیلم نمره کامل بازیگری را داد. شاید شانس هر بازیگری نباشد که در اولین حضورش بر پرده نقره ای بتواند نقشی را برعهده بگیرد که تام هنکس در فیلم « دور افتاده » ، به شکلی نسبتاً مشابه آن را به تصویر کشیده بود؛ اما سوراج شارمای هندی این شانس را داشته که چنین موفقیتی نصیبش شود و به خوبی هم از عهده آن برآمده. « زندگی پای » بدون شک یکی از بهترین فیلمهای سال است که در بخش سه بعدی رقیب سرسختی در کنار خودش نمی بیند. به نظرم صحبت کردن درباره دیالوگ های فیلم و... درباره این فیلم چندان عاقلانه به نظر نمی رسد چراکه آنگ لی با به تصویر کشیدن عظمت یک اقیانوس و تنهایی کامل یک انسان در طبیعت، از ما خواسته که با شخصیت اصلی داستان همراه شویم و بجای شنیدن دیالوگ های فیلم ، فقط محو تصاویر زیبای آن شویم تا با ما صحبت کند. در جایی از فیلم عرفان خان به یک نویسنده می گوید : « من داستانی برای تو دارم که مجبورت می کنه به خدا اعتقاد پیدا کنی ». فکر می کنم خواسته آنگ لی هم از تماشاگران همین باشد.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...