رفتن به مطلب

لبخند ميزند ... تلخ !


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

مرا با تو عهدیست چنان پایدار

به جرمش برندم اگر پای دار

چنان آن رسن را ببوسم ز عشق

که گویی بهشتم بود انتظار

  • Like 3
  • پاسخ 400
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

آه .......

ساعت ها دیوانه ام می کنند گاهی...

اگر از من خبر بگیری، خوب است

 

نگیری اما، دلگیر نمی شوم...!

بیایی ببینمت حرف ندارد

نیایی ببینمت اما می گذرد...!

 

بپرسی . . بخواهی. . بنویسی . . ببینی . . بمانی. . بشنوی . .

باشی . . همیشه باشی . . نزدیک باشی . . برای من باشی،

 

خوب می شود، بهشت می شود

نباشی اما . . نخواهی اما . . جهنم نمی شود!

فقط ساعت ها گاهی دیوانه ام می کنند...

 

شاید بیشتر از گاهی!

  • Like 4
ارسال شده در

بودن یا نبودن

 

فرقی ندارد

 

وقتی مدتهاست چشم هایت دروغ می گوید...

  • Like 5
ارسال شده در

تمام فنجان های قهوه

که می گفتند ما به هم نمیرسیم را شکستم

و فنجانی دیگر خوردم ...

...فالی دیگر گرفتم ...

از بس قهوه خوردم ...

به گمانم

یک قرن بیدار باشم.......!

  • Like 5
ارسال شده در

تجاوز تنها شامل آنچه که در صفحه حوادث روزنامه ها می خوانیم نیست تجاوز یعنی لمس تن معشوقه ات در حالیکه او حسی مشترک ندارد !

  • Like 4
ارسال شده در

می گذرم

از خاله زنکیٍ حرفها...

از پیچ تند کوچه ی شماتت

از بلندی دیوار حاشا

شکایت

...نمی کنم

و به تلخی ای کاشها

کاری ندارم

کارهای مهمتری هم هست

مثل کندن یک دل سنگین

از خاکی سرد و غریب

و گره زدنش

به روشنی فرداها ...

  • Like 4
ارسال شده در

من فقط می خواهم از تو بنویسم

از آغوشت

از بوسه هایت

از ...

اما می ترسم

...می ترسم باز برچسب بخورم

متهم شوم که ا . ر . و . ت . ی . ک می نویسد

منظور دار

اما من فقط از با تو بودن می نویسم

...

تمام من همین سه نقطه هائیست

که گاه می ترسم از نوشتنش

و واژه پیدا نمی کنم گاهی

گاه از بی پروائی هایم می ترسم ...

  • Like 5
ارسال شده در

بودن و نبودنت هم

 

خوب است!

 

اینها اگر نباشد

...

کِی از نبودنت بمیرم

 

و

 

کجا برای باز دوباره بودنت پر پر بزنم؟!

 

بگذار زندگیم

 

همین قدر غیرعادی باشد

 

من همه این ها را دوست دارم

  • Like 3
ارسال شده در

به هیبت فرشته باشی یا شیطان ...

فرقی نمیکند ...

دلتنگ که میشوی

در حسرت یک لبخند مانده ای.........!

  • Like 2
ارسال شده در

ه ساعت نگاه مي كنم

حدود ساعت سه نصف شب است

چشم ميبندم كه مبادا چشمانت را از ياد برده باشم

و طبق عادت كنار پنجره ميروم

سوسوي چند چراغ مهربان و سايه كشدار شبگردان خميده و جاكستري گسترده بر حاشيه ها و صداي هيجان انگيز چند سگ و بانگ آسماني چند خروس

از شوق به هوا ميپرم چون كودكيم

و خوشحال كه هنوز معماي سبز رودخانه از دور برايم حل نشده است

آري از شوق به هوا ميپرم و خوب ميدانم

سالهاست كه مرده ام

 

  • Like 1
ارسال شده در

جا مانده است

چيزي جايي

كه هيچ گاه ديگر

هبچ چيز جايش را پر نخواهد كرد

نه موهاي سياه و دندانهاي سفيد

  • Like 4
ارسال شده در

الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدردی، همدردی کنم.

بیش از آنکه مرا بفهمند، دیگران را درک کنم.

پیش از آنکه دوستم بدارند، دوست بدارم.

زیرا در عطا کـردن است که می ستانیـم

و در بخشیدن است که بخشیده می شویم،

 

و در مردن است که حیات ابدی می یابیم...

  • Like 3
ارسال شده در

صد سوز پنهان مانده در سازم که یک شب

 

با گریه در چشمان گریانت بخوانم

 

آئینه ام چین خورده از رنج جدایی

 

از تو سرودن یعنی فصل آشنایی ..

  • Like 4
ارسال شده در

ردپاهایم راپاک می کنم

 

به کسی نگویید

 

من روزی دراین دنیا بودم.

...

خدایا

 

می شوداستعـــــفا دهم؟!

 

کم آورده ام...

  • Like 4
ارسال شده در

هر وقت تو زندگي به يه در بزرگ که يه قفل بزرگ روش بود رسيدي ،

نترس و نااميد نشو چون اگه قرار بود در باز نشه جاش يه ديوار مي گذاشتن...

  • Like 4
ارسال شده در

الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدردی، همدردی کنم.

بیش از آنکه مرا بفهمند، دیگران را درک کنم.

پیش از آنکه دوستم بدارند، دوست بدارم.

زیرا در عطا کـردن است که می ستانیـم

و در بخشیدن است که بخشیده می شویم،

 

و در مردن است که حیات ابدی می یابیم...

  • Like 4
ارسال شده در

نمی دانم رفته ای

یا بودنت را احساس نمی کنم!

 

کاش لااقل برایم "دسته گلی به آب" می دادی.

  • Like 5
ارسال شده در

ه مي کشم تو را , با تمام انتظار

پر شکوفه کن مرا , اي کرامت بهار

 

در رهت به انتظار , صف به صف نشسته اند

کارواني از شهيد , کارواني از بهار

 

اي بهار مهربان , در مسير کاروان

گل بپاش و گل بپاش , گل بکار و گل بکار

 

بر سرم نمي کشي , دست مهر اگر , مکش

تشنه محبتند , لاله هاي داغ دار

 

دسته دسته گم شدند , مهره هاي بي نشان

تشنه تشنه سوختند , نخل هاي روزه دار

 

مي رسد بهار و من , بي شکوفه ام هنوز

آفتاب من , بتاب ! مهربان من , ببار !

  • Like 4
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

دیر کرده ای ...

عقربه ها گیر کرده اند در گلوی من انگار !

که رد نمی شود

نه زمان

نه آب خوش ...!

  • Like 5
ارسال شده در

هیس... ساکت ... آهسته بیایید ....آهسته بروید ... اینجا وجدان ها همه خوابند.... !!!

  • Like 6

×
×
  • اضافه کردن...