رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

شاهد آن نيست كه مويي و مياني دارد

بنده طلعت آن باش كه آني دارد

ديدمش خرم و خندان قدح باده بدست

 

ورندان آينه صد گونه تماشا ميکرد

 

گفتم اين جان جهان بين بتو کي داد حکيم

 

گفت آنروز که اين گنبد مينا ميکرد

لینک به دیدگاه

ديدمش خرم و خندان قدح باده بدست

 

ورندان آينه صد گونه تماشا ميکرد

 

گفتم اين جان جهان بين بتو کي داد حکيم

 

گفت آنروز که اين گنبد مينا ميکرد

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

لینک به دیدگاه

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

دوستان در پرده می‌گویم سخن

گفته خواهد شد به دستان نیز هم

 

چون سر آمد دولت شب‌های وصل

بگذرد ایام هجران نیز هم

لینک به دیدگاه
می گفت دگر باره به خوابم بینی

پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست

تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد

هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت

 

در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا

زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت

لینک به دیدگاه
تو آن درخت گلی کاعتدال قامت تو

ببرد قیمت سرو بلند بالا را

اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت

چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت

لینک به دیدگاه
تو قصه ی عاشقان همی کم شنوی

بشنو،بشنو که قصه شان خوش باشد

در اندرون من خسته دل ندانم کیست

که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

 

دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب

بنال هان که از این پرده کار ما به نواست

لینک به دیدگاه
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب

بنال هان که از این پرده کار ما به نواست

 

مرا به کار جهان هرگز التفات نبود

رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست

لینک به دیدگاه

تا درخت دوستی کی بر دهد

حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

 

من جهد همی‌کنم قضا می‌گوید

 

بیرون ز کفایت تو کاری دگراست

 

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...