captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۱ مزار من اگر فردوس شادی آفرین باشد به جای لاله و گل خار غم روید ز خاک من 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۱ ناز گل بلبل کشید و بوی آن را باد برد بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد 2 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۱ دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد یا بخت من طریق مروت فرو گذاشت یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۱ دریاب دست من که به پیری رسی جوان آخر به پیش پای تو گم شد جوانیم 3 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۱ مدعی را گو چه میدانی تو از اسرار عشق پای عقل عاقلان لنگ است اندر کار آن دست مجنون چوب تعلیم معلم می خورد در کف لیلی هویدا می شود آثار آن 4 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۱ نازنینا در نایابی ز من می خواستی کز دهان بسته ام شور سخن می خواستی من به زندان قفس از نغمه ها افتاده ام این هنر را کاش از مرغ چمن می خواستی اشک شرمم از تهیدستی به مژگانم چکید زانکه از خار بیابان یاسمن می خواستی آبرویم را غم درماندگی بر خاکت ریخت 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۱ تا بر گذشته می نگرم عشق خویش را چون آفتاب گمشده می آورم به یاد می نالم از دلی که به خون غرقه گشته است این شعر غیر رنجش یارم به من چه داد 2 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ در دامن این بحر ، فروزان گهری نیست چون موج به امید که آغوش گشاییم ؟ 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ من نمیگویم سمندر باش یا پروانه باش گر به فکر سوختن افتاده ای مردانه باش 1 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ شادی کن اگر طالب آسایش خویشی کآسودگی از حاطر ناشاد گریزد 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ دیدی آخر دم مردانه بجز لاف نبود بکش از مردم نامرد که حقت این است 1 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ تسکین ندهد شاهی و ساقی دل ما را مشکل که قدج چاره کند مشکل ما را 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ آنکه دایم هوس سوختنم را میکرد کاش میامد و از دور تماشا میکرد 1 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ در خروش آیم ، چو بینم کج نهادی های خلق جویبارم ، ناله از هر پیچ و خم باشد مرا 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدایا بسلامت دارش 4 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ شور عشق تازه ای دارد مگر دل ؟ کاین چنین خاطرم امروز از غمهای دیرین فارغ است 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ تو هم با سرو بالایی سری داری و سودایی کمند آرزو بر جان من تنها نمی افتد 3 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ در دوستی چو شمع ، ز جانم دریغ نیست سرگرم دوستانم و با خویش دشمنم 3 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را ... :hapydancsmil: 4 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ امشب ای ماه تو می تابی و من بی تابم یار در خواب خوش و من ز غمش بی خوابم 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده