meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۱ تو رسیدی شب سفر کرد شب چشماتدر بدر کرد تو رسیدی چو گــــل صبح عشق تو قلب من اثرکرد 1 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۱ در ساغر ما گل شرابی نشکفت در این شب تیره ماهتابی نشکفت گفتم به ستاره خانه صبح کجاست افسوس که بر لبش جوابی نشکفت 1 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۱ تا شدي ز من غافل سر زدم به هر محفل بي تو ميكشد كارم عاقبت به رسوايي 1 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۱ یا رب سببی ساز که یارم به سلامت باز آید و برهاندم از بند ملامت خاک ره آن یار سفر کرده بیارید تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت 1 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۱ تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم گاهی از کوچهی معشوقهی خود میگذرم تو از آن دگری رو که مرا یاد توبس خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم 1 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۱ مدامم مست می دارد نسیم جعد گیسویت خرابم می کند هر دم،فریب چشم جادویت پس از چندین شکیبایی،شبی یا رب توان دید که شمع دیده افروزیم،در محراب ابرویت 2 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۱ تو كيستي كه من اينگونه بي تو بيتابم شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم تو كيستي كه با هر تبسم تو مثال قايق شكسته روي گردابم 3 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۱ من اندر خود نمی یابم که روی از دوست برتابم بدار ای دوست دست از من که طاقت رفت و پایابم تنم فرسود و عقلم رفت و عشقم همچنان باقی وگر جانم دریغ آید نه مشتاقم که کذابم 2 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۱ ماهم که هاله ای به رخ از دود آهش است دائم گرفته چون دل من روی ماهش است دیگر نگاه وصف بهاری نمی کند شرح خزان دل به زبان نگاهش است 2 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۱ تا كي به تمناي وصال تو يگانه اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه خواهد به سر آيد غم هجران تويانه اي تير غمت را دل عشاق نشانه جمعي به تو مشغول و تو غايب ز ميانه 2 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۱ هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد 2 لینک به دیدگاه
kavirsky25 3694 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۱ دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتندو به میخانه زدند 2 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۱ دلا غافل ز سبحاني چه حاصل اسير نفس شيطاني چه حاصل 1 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۱ لکه های خون در آب حل نخواهد شد امروز چه روزیست که تن ها و پیر هن ها زخم ها و وصله ها را معاوضه می کنند 5 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۱ دامی تو یا کمند ندانم براستی دانم همی که آفت جان و دل منی 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۱ یا ز ره وفا بیا یا ز دل رهی برو سوخت در انتظار تو جان به لب رسیده ام 4 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۱ ما را رها کنید در این رنج بی حساب با سینه ای شرحه شرحه و با دلی کباب 2 لینک به دیدگاه
An@hita 8666 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۱ بی تو مهتاب شبی باز ازآن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم... 2 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۱ محقّق، این، به چشم تیز بیند دو عالم را، بکل، یک چیز بیند 2 لینک به دیدگاه
An@hita 8666 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۱ دل سپردن از براي زندگي كردن چه زيباست گاه تلخ و گاه شيرين ، گاه چشم انداز روياست دل سپردن ها چه آسان ، دل بريدن ها چه سخت است عاشقي و بي قراري ، دل بريدن ها چه سخت است نازنينم در پناهت ، در وجود پر زآهت در ميان دست گرمت ، پاكي قلب چو ماهت برگ ريزان خزانم را به فراموشي سپردم فصل سرد غصه هايم به فراموشي سپردم پس چه شد آن مهرباني ، آن بهار زندگاني آن همه مهر و محبت ، آن بهار جاوداني 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده