moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است تنها سر مویی ز سر موی تو دورم ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش تو قاف قرار من و من عین عبورم بگذار به بالای بلند تو ببالم کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم از مرحوم قیصر امین پور 1 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ من رميده ز غيرت ز پا فتادم دوش...نگار خويش چو ديدم به دست بيگانه 1 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ ها ... شناسم این همان شهر است شهر كودكی ها خود شكستم تك چراغ روشنش را با كمانم می شناسم این خیابان ها و این پس كوچه ها را بارها این دوستان بستند ره بر دشمنانم آن بهاری باغها و این زمستانی بیابان ز آسمان می پرسم آخر من كجای این جهانم ؟ محمد علی بهمنی 2 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ مرا به كشتي باده درافكن اي ساقي ...كه گفته اند نكويي كن و در اب انداز 5 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ ز آه همدمان باری کدورتها پدید آید بیا تا هر دو با آیینه بگذاریم غمازی غبار فتنه گو برخیز از آن سرچشمهی طبعی که چون چشم غزالان داند افسون غزل سازی به ملک ری که فرساید روان فخررازیها چه انصافی رود با ما که نه فخریم و نه رازی محمد حسین عزیز(شهریار) 5 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ يا رب به كه شايد گفت اين نكته كه در عالم...رخساره به كس ننمود ان شاهد هرجايي 5 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ یك بار هم كه گردنه امن و امان نبود گرگی به گله می زند و می درد مرا در این مراقبت چه فریبی است ای تبر هیزم شكن برای چه می پرورد مرا ؟ حسین منزوی 5 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ اگرچه حسن فروشان به جلوه امده اند...كسي به حسن و ملاحت به يار ما نرسد 5 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ در دل ِ مه لنگان زارعی شكسته می گذرد پا در پای سگی گامی گاه در پس او گاه گامی در پیش. وضوح و مه در مرز ویرانی در جدالند، با تو در این لكه قانع آفتاب امــّا مرا پروای زمان نیست. احمد شاملو 4 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ تو رفتی و نفهمیدی که من دیوانه ات بودم چه شوری در من افکندی چه سان دلداده ات بودم! تو رفتی و دل من مرد رفاقت سوخت صداقت را نخستین باد پاییزی ز پیش ما به یغما برد! 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ در حیرتم ز چرخ که آن مرد شیر گیر با دست روبهان دغل شد چرا اسیر دکتر شریعتی 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا روزی درست مثل همین روزهای ماست اما کسی چه می داند ؟ شاید امروز نیز روز مبادا باشد ! مرحوم امین پور 1 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم به خدا قسم خدا را به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را 1 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ آه یک روز این آه تورا میگیرد گاه یک کوه به یک کاه بهم میریزد 3 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ شرمنده دیر جنبیدم ترتیب به هم خورد از یاس شروع میکنیم دوباره دست با دوست در آغوش نه حد من و تست منم و حسرت بوسیدن خاک پایی شهریارا چه غم از غربت دنیای تن است گر برای دل خود ساخته ای دنیایی 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ دروغ زیبا چیست؟ فریب خوب کدام است؟ آنچه باید باشد و نیست آنکه در ما است و از ما نیست آن که عمر را با اوییم و شب را تا سحر با او می گوییم و با او می خندیم و با او می گرییم و ... نیست 3 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ تو رفتی و ندانستی از این بیداد بیگاهت چه سان چون بید می لرزم! چه سان برسوگ احساسم شبی صد شمع می بندم! 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ به به بازم دال افتاد به ما دلم، یاران! ز غم در اضطراب است امیدم نقش بی حاصل بر آب است. دگر از چشمه ی خورشید قهرم که آبش - آنچه دانستم - سراب آست. حریف آشنایی ها غریب است؛ همای نیکبختی ها غُراب است. سیمین بهبهانی 2 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ تو رفتی و مرا بر لب نوای کاش و حسرت هاست که ای کاش آن حبیب من محبت را به سر می برد، که کاش آن نا رفیق من رفاقت را به سر می برد! 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ در دلم آرزوی آمدنت می میرد رفته ای اینك ، اما آیا باز برمی گردی ؟ چه تمنای محالی دارم خنده ام می گیرد:4chsmu1: حمید مصدق 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده