رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

معین جان بابت شعرهای زیبایی که میگذاری ممنونم :icon_gol:

 

من نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد

قفسم برده به باغي و دلم شاد كنيد

فصل گل مي گذرد همنفسان بهر خدا

بنشينيد به باغي و مرا ياد كنيد :icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

خواهش می کنم،بسی دوست می دارم خودم این شعرهارو:icon_gol::ws37:

در گرگ و میش صبح

نا گه صدای کوفتن چکشی به سنگ

یا : ضربه ای به در

در زیر طاق منحنی خوابگاه من

پیچید و محو شد

پنداشتم که مشت

گره خورده ی کسی

بر سینه ی برهنه ی دیوار من نشست

 

نادر نادرپور:ws37:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

در درون تنگنا، با کوره اش، آهنگر

فرتوت

دست او بر پتک

و به فرمان عروقش دست

دائماً فریاد او این است، و این است فریاد تلاش او:

« ـــ کی به دست من

آهن من گرم خواهد

شد

و من او را نرم خواهم دید؟

آهن سرسخت!

قد برآور، باز شو، از هم دوتا شو، با خیال من یکی تر زندگانی کن!»

 

نیمای شعر نو ایران:ws37:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

نفسم گرفت ازین شب در این حصار بشکن

در این حصار جادویی روزگار بشکن

چو شقای از دل سنگ برآر رایت خون

به جنون

صلابت صخره ی کوهسار بشکن

 

پ.ن:بشکن:ws37:

 

شفعیی کدکنی

  • Like 2
لینک به دیدگاه

شب شب شب ! شب شب شب

!عربده های میر غضب

خورشیدای تقلبی ! سنگای گور لب به لب

شب شب شب !شب شب شب !زخم صدا غضب ! غضب

ختم

دوباره ی نفس ! وقت عرق کردن تب

هفته ی تعطیلی من ! فصل عزا فصل کفن

عصر جنون ! چشمه ی خون ! آینه ها شکن شکن

 

شعر چهارشنبه سوری یغما گلرویی:ws37:

بسی تکان دهنده استsigh.gif

  • Like 2
لینک به دیدگاه

ناگهان دیدم سرم آتش گرفت

سوختم خاکسترم آتش گرفت

چشم وا کردم، سکوتم آب شد

چشم بستم، بسترم آتش گرفت

در زدم ،کس این قفس را وا نکرد

پر زدم، بال و پرم آتش گرفت:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

تا کند سرشار شهدی خوش هزاران بیشه

ی کندوی یادش را

می مکید از هر گلی نوشی

بی خیال از آشیان سبز ، یا گلخانه ی رنگین

کان ره آورد بهاران است ،

وین پاییز را آیین

می پرید از باغ آغوشی به آغوشی

 

مهدی اخوان ثالث:ws37:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

دلم سوزد به سرگردانی ماه

که شب تا روز پوید این همه راه

سحر خواهد درآمیزد به خورشید

نداند چون کند با بخت کوتاهsigh.gif

 

از فریدون مشیری:ws37:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

یاد بگذشته به دل ماند و دریغ

نیست یاری که مرا یاد کند

دیده ام خیره به ره ماند و نداد

نامه ای تا دل من شاد کند

خود ندانم چه خطایی کردم

که ز من رشته

الفت بگسست

در دلش جایی اگر بود مرا

پس چرا دیده ز دیدارم بستsigh.gif

 

شعر از یاد رفته ی فروغ فرخزاد:ws37:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

تو كيستي كه من اينگونه بي تو بيتابم

شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم

تو كيستي كه با هر تبسم تو

مثال قايق شكسته روي گردابم

  • Like 3
لینک به دیدگاه

مرا ندیده بکیرید و بگذرید از من

که جز ملال نصیبی نمیبرید از من

زمین سوخته ام نا امید و بی برکت

که جز مراتع نفرت نمی چرید از من sigh.gif

 

حسین منزوی:ws37:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

نفس برآمد و کام از تو بر نمی آيد

فغان که بخت من از خواب در نمی آيد

صبا به چشم من انداخت خاکی از کويش

که آب زندگيم در نظر نمی آيد

  • Like 3
لینک به دیدگاه

ناگهان دیدم سرم آتش گرفت

سوختم خاکسترم آتش گرفت

چشم وا کردم، سکوتم آب شد

چشم بستم، بسترم آتش گرفت

در زدم ،کس این قفس را وا نکرد

پر زدم، بال و پرم آتش گرفت:icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

تو از قبيله‌ي شعري‌

من خويشاوندت هستم‌

و پشتم از تو گرم است‌

و پشتم از تو گرم است‌

تويي كه مي‌داني‌

كه تيغ‌هاي موسمي باد

مرا به خيمه كشانيدند

در خيمه‌

جعبه‌هاي صدا

صورت‌

سيماي عنصري از جعبه‌

ابيات عسجدي از جعبه‌

بزغاله‌ي هنر

در ديگدان زر

پخته‌

نپخته‌

عجب بساط ملال‌انگيزي‌sigh.gif

 

یادش بخیر طاهره صفارزاده:ws37:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...