رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

يادم ز وفاي اشجع الناس آيد

وز چشم ترم سوده الماس آيد

آيد به جهان اگر حسين دگري.

هيهيات برادري چو عباس آيد

لینک به دیدگاه

یا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا

از فروغ عشق، خورشید قیامت کن مرا

تا به کی گرد خجالت زنده در خاکم کند؟

شسته رو چون گوهر از باران رحمت کن مرا:icon_gol:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

اري اغاز دوست داشتن است ...گرچه پايان راه ناپيداست ...من به پايان دگر نينديشم ...كه همين دوست داشتن زيباست

  • Like 5
لینک به دیدگاه

تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده است

دل سودا زده از غصه دو نیم افتاده است

چشم جادوئی تو خودعین سواد سحر است

لیکن این هست که این نسخه سقیم افتاده است

  • Like 5
لینک به دیدگاه

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را

  • Like 5
لینک به دیدگاه

ز اصحاب نبی طیب و طاهر علی ست

در هر دو جهان باطن و ظاهر علی ست

جمعی دانند اول و جمعی آخر

پس ثابت شد که اول و آخر علی است

  • Like 5
لینک به دیدگاه

هاتفي گفتا كه اين رويا مباد

اين همه انوار از دنيا مباد

بزم عشق ما محيا آمده

زهره زهرا به دنيا آمده

زهره تا زهراي اطهر را بديد

از خجالت گوشه اي خامش چمي

  • Like 3
لینک به دیدگاه

یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم

پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشتیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشا

  • Like 1
لینک به دیدگاه

از عمق می آید

از زیر آن عمیق ترین لایه های خاک

از زیر لایه های فشرده

و منقبض

آن لایه های سخت که انگار هیچ چیز

یا هیچ نیرویی

قادر به خرد کردن

شان نیست

از تنگنای عمق می آید

در کش مکش

ذرات سنگین را جدا می سازد از خود

و درد ها را می گذارد

راه می جوید

از روزن صخره

بر سنگ می ریزد

صاف و سبک

چشمه میان کوه

پ.ن:در پی فرار است:ws37:

 

از دفتر شعر سیما یاری:icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

البته شعر قبلی با ت تموم میشد،

من همه محو تماشای نگاهت!

هان ای دل بین از دیده نظر کن هان

ایوان مداءن را آیینه عبرت دان

:ws37:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

نوری به زمین فرود آمد

دو جا پا بر شن های بیابان دیدم

از کجا آمده بود ؟

به کجا می رفت ؟

تنها دو جاپادیده می شد

شاید خطایی پا به زمین نهاده

بود

 

واژه هایی شیرین از سهراب:ws37:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

درد عشقی کشیده ام که مپرس

زهر هجری چشیده ام که مپرس

گشته ام در جهان و آخر کار

دلبری برگزیده ام که مپرس

سین بده:ws3:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

سراپا اگر زرد پژمرده ایم

ولی دل به پاییز نسپرده ایم

چو گلدان خالی ، لب پنجره

پر از خطارات ترک خورده ایم

اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم

اگر خون دل بود ، ما خورده ایم

اگر دل دلیل است ، آورده ایم

اگر داغ شرط است ، ما برده ایم

اگر دشنه ی دشمنان ، گردنیم !

اگر خنجر دوستان ، گرده ایم !

گواهی بخواهید ، اینک گواه :

همین زخمهایی که نشمرده ایم !

دلی سربلند و سری سر به زیر

از این دست عمری به سر برده ایم

 

ای جانم به قیصر:ws37:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دشتها آلوده ست

در لجنزار گل لاله نخواهد رویید

در هوای عفن آواز پرستو به چه کارت آید ؟

فکر نان باید کرد

و هوایی که در آن

نفسی تازه

کنیم

 

از حمید جانِ مصدق:ws37:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...